آقای معین، لطفاً حرف‌تان را پس بگیرید!

آقای معین، کانديدای محترم رياست جمهوری
وعده و وعید „لایحه‌ی عفو عمومی“ شعاری است توهین‌آمیز که به شدت مرا آزار می‌دهد. یعنی چی که کسی مرا عفو کند؟ من جز معلمی و نویسندگی هيچ „گناهی“ نکرده‌ام، اما حکم شلاق و زندان و ممنوعیت از حرفه‌ی روزنامه‌نگاری دارم. از آموزش و پرورش هم با یازده سال سابقه‌ی معلمی اخراج شده‌ام.
گفته‌اید: «این اقدام نخستین فعالیت عملی من به عنوان رئیس جمهور برای تشكیل و تقویت جبهه دموكراسی خواهی و حقوق بشر است.» و تأکید کرده‌اید: «این لایحه در سطوح داخلی و خارجی و در ابعاد سیاسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دستاورد
 
چشمگیری دارد.»
من به هیچ دیکتاتوری اجازه نمی‌دهم مرا به عنوان „نویسنده“، „روزنامه‌نگار“ و „معلم“ عفو کند. این منم که اگر خواستم بر جنایات و ويرانگری‌های آنان چشم بپوشم.
لطفاً حرف‌تان را پس بگيريد، و اگر توانستيد رييس جمهور شويد، احترام خود را نگه داريد، و با خرج کردن آدم‌هايی مثل من، مشروعيت ديکتاتور مطلق را دوچندان نکنيد. هرگز!
اگر دیگران این توهین را می‌پذیرند به خودشان مربوط است.
من از حقم نمی‌گذرم.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

82 Antworten

  1. مي‌گن عاقل كسيه كه از يه سوراخ دوبار گزيده نشه… تعجب ميكنم از اين مردم كه هشت سال دوره‌ي خاتمي براشون تجربه نشد و حالا همه به كوس معين مي‌زنند و دل‌خوش كرده‌اند به وعده و وعيدهاي سر خرمن او كه از همين الان هم مشخص است كه نه راي مي‌آورد و نه در صورت انتخاب قدرت عملي كردن وعده هايش را دارد!

  2. آقاي عزيز اين يك اصطلاحه…بهانه‌گيري؟…نمي‌دونم…اي كاش يك مقاله مرتب بنويسيد و نظرتون رو درباره‌ي انتخابات بيان كنيد و آن را در معرض نقد بگذاريد…در مورد يك موضوع به اين مهمي گپ نزينيم ، گفتگو كنيم.

  3. آقای معروفی نمی دانم چرا برای شما می نویسم؟ و نمی دانم برای که بنویسم و اصلا نمي دانم چه بنويسم. اين پنجره ي شما هم شده آويزگاه من اينجا زانو به بغل گرفته . خرده نگيريد كه چرا . نگويند بايد كاري كرد . نگويند پس مبارزه چه مي شود.اي گور باباي هرچه مبارزه و فرياد زدن است. استخوانمان در دهانمان نمي چرخد فرياد كشد. فوج فوج جوانان خاكستر به لب نشسته امشب در خيابان سينه ي هم را مي مالند و انگشت لاي پاي هم مي گذارند و ناصر زرافشان در تنهايي خويش بايد پاسخش اين باشد:
    „گرسنه بشوند غذا می خورند“.
    زرافشان سرنوشتش را خودش آنگاهي برگزيد كه پياله به پياله ى كساني نزد كه بوي لجن مي دهند. بوي سياست . طعم قدرت دارند. مثل گنجي نيست كه گردنش را راست كند بگويد: „جرئت نمي كنند مرا شكنجه ى جسمي كنند“. سرم به دوار افتاده است. نمي خواستم از گنجي بنويسم و نمي خواهم بگويم چه شك وحشتناكي دارم به در زندان بودنش.
    شقيقه ام مي زند . تمامش مي كنم .
    با احترام

  4. آقای معروفی عزیز:
    لایحه ی عفو عمومی آقای معین هم مانند تمام قانونهای نظام جمهوری اسلامی!اهانت است به شعور و درک ایرانی. شما حرف دل مرا زدید. اینها دردهایی است که توی دلم حبس شده و تنفسم را دشوار کرده. معین در مقامی نیست که شما را عفو کند این را همه میدانند. آزادیخواهی گناهی نیست که نیاز به عفو داشته باشد. آنهایی که عفو میدهند و عفو میکنند آزاد نیستند تا معنای آزادی را بدانند.
    من هم یک معلمم. من هم باید به انتظار فردایی باشم تا فریاد آزادی خواهی ام ديگر حبس نشود. اینها میخواهند با شکنجه، اختناق، کنترل اندیشه های آزاد حکومت کنند. خسته شدم از نگفتن و خاموش بودن و ترسیدن و فرار کردن. از واقعیت موجود خسته ام. اگر شما نبودید تا حرف دل ما جوانهای خسته و درد کشیده را به گوش دیگران برسانید نمی دانم چه می شد. دیروز سر کلاس یکی از دانش آموزانم چيزی پرسید که برای جوابش فکر کردن نیاز نبود او پرسید: چرا ايرانی ها انقلاب کردند؟ و من جواب دادم برای اینکه به آزادی و فردیت و حقوق انسانی مان دست پیدا کنیم.
    او پرسید: حالا رسیده ایم؟
    و من در جوابش خاموش ماندم.

  5. با تمام احترامي كه براي شما قائلم و با علاقه بسيار زياد به شما اما بايد بگويم با نظر شما كاملا مخالفم .
    اولا آقاي معين عفو عمومي را در قالب يك لايحه مطرح نموده اند نه يك خواهش و درخواست از فرد يا گروهي.
    لايحه يعني قانوني كه تا به حال نبوده و اينك مي تواند باشد تا شما و امثال شما مردان و زنان دوست داشتني تنها به خاطر تفكر و انديشه تان به زندان و تبعيد دچار نشويد .
    آقاي معروفي » من كوچكتر و حقير تر از آنم كه تا به شما پيشنهاد دهم و يا پند و اندرز و اما نمي توانم نگويم اين يك سخن را :
    كه اگر رئيس جمهور فرداي روزگار ما را افرادي چون هاشمي يا قاليباف و يا لاريجاني و در خوشبينانه ترين حالتش كروبي تشكيل دهند چگونه جوابگوي فرزندان خودتان و ديگر ايرانيان خواهيد بود .
    فرياد گرامی
    من هرگز درباره ی خالی باف و پدرخوانده و آنهای ديگر حرف نمی زنم. عارم می آيد. همه شان سر و ته يک کرباسند.
    اما کسی که از دموکراسی و حقوق بشر حرف می زند، بايد بفهمد چه می گويد.
    نتيجه ی انتخابات هم با نوشتن من و امثال من پس و پيش نمی شود. اگر قاتل دکتر سامی رييس جمهور شود، من عذاب وجدان ندارم، جامعه خود بايد وجدان داشته باشد.
    با احترام، عباس معروفی

  6. سلام، من هم وقتی این خبر را خواندم، دلم می‌خواست با مشت به دیواربکوبم. چیز کوتاهی هم نوشتم با عنوان شب بخیر آقای معین فردا یا پس فردا منتشرش می کنم.

  7. آقاي معروفي، پيغامي که من ديروز گذاشتم به تيغ سانسور گرفتار شد. شما که مي گويي ۱۱ سال معلم بودي، لااقل تمام حقيقت را به مخاطبين جوانت بگو. زماني که معلمين دگرانديش را بصورت فله اي اخراج مي کردند شما در آموزش و پرورش چه مي کردي؟
    پويان عزيز
    نمی دانم چرا تمام حقيقت و تلخی تاريخ را در من جستجو می کنيد!
    هرسال اين اخراج فله ای وجود داشت، و من در هدف شماره ی يک، کوچه البرز ادبيات درس می دادم، (از بيست و دو سالگی، از سال 58) اما منظورتان را نمی فهمم. يعنی می خواهيد بگوييد من به نشانه ی اعتراض بايستی تحصن می کردم؟ راستش آن سالها من عددی نبودم، داشتم ياد می گرفتم که چه جوری بنويسيم. و اگر کمی از حقيقت را بخواهيد، شب و روز می نوشتم و می خواندم؛ دلم می خواست بتوانم يک داستان يا رمان قوی بنويسم. هنوز هم تلاش می کنم که يک شاهکار برای ايران به جا بگذارم.
    و بعد که قانون جنگ حاکم شد، ما کامپيوتر نداشتيم، اوضاع مثل امروز نبود. در ضمن من عضو تشکيلاتی نبودم که از من حمايت کند، هرگز.
    اما اين حق را برای خودم محفوظ می دارم که اجازه ندهم کسی (آنهم بی نام و نشان روشن) در صفحه ی من اتهام بزند و يا توهين کند.
    با احترام، عباس معروفی

  8. بنظرم مقاله ی ترجمه ای از اخرین نوشتار های تئودور ادورنو که در روزنامه شرق دیروز یا پریروز در قسمت اندیشه ی روزنامه چاپ شد بسیار خواندنی و با این مسایل همگون است البته فکر میکنم بیشتر افراد حتی فرای دو جمله ی انرا حتی ترجمه اش را نتوانند و نخواهند بخوانند همشیه وقتی سخن از تفکر به میان میاید توقف حتی سخن از تفکر ااولین واکنش مخالفان با ان است .
    http://www.sharghnewspaper.com/840316/html/idea.htm

  9. عباس عزيزم سلام .
    خوشحالم از اينكه اينقدر شجاعانه از خود دفاع مي كنيد . كاش ديگر هنرمندان ما هم اينقدر شجاعت داشتند !
    مردم ما اگر پس از 8 سال دوباره به معين روي مي آورند به اين خاطر است كه نمي خواهند بعد از اين 8 سال دوباره به روزهاي اوليه انقلاب برگردند ! با وجود افراد ديگر اين احتمال كاملا وجود دارد كه باز هم برگرديم سر خانه ي اولمان !
    اما بهترين كار همان تحريم است ! كه آن گاه رئيس جمهوري با كمترين آرا , ديگر حرفي براي گفتن ندارد !
    پاينده باشي .

  10. سلام آقاي معروفي!
    من شادي بيضايي هستم. توي ايران براي بچه ها قصه مي نويسم و شعر مي گويم .
    مي خواستم ببينم آيا اجازه مي دهيد به عنوان شاگرد راه دور، گاه گاهي كار هايم را برايتان بفرستم و از شما كمك بگيرم؟
    آقاي معروفي خواهش مي كنم نگيد نه!
    خانم شادی بيضايی
    خوشحال می شوم کارهايتان را بخوانم.
    عباس معروفی

  11. آقاي معروفي حتما مي دانيد كه مشكل اصلي ايران وجود فرهنگ ديكتاتورپروري است كه در اعماق وجود همه ما ريشه دوانيده است و تظاهرات آن را در تمام رفتارهاي فردي خانوادگي و اجتماعي مي توان مشاهده كرد.اين فرهنگ بايد عوض شود نه صرفا حكومت هاي مختلف ايران .اين تغيير فرهنگ به زمان نياز دارد.درست مانند دانشجويي كه بايد دوره اي را طي كند و مدرك بگيرد.حالا تصور كنيذ آن دانشجو مدت تحصيلش را بجاي دانشگاه در خانه سپري كند.آيا مدرك به او مي دهند؟؟!صرف حضور اصلاح طلبان در حكومت صرف نظر از تمام انتقاداتي كه بر آنها وارد است امكان وجود حداقلي از آزادي ( كه به تغيير فرهنگ ما كمك مي كند) را فراهم مي كند.بهتر است منطقي تر فكر كنيم.

  12. جناب معروفي عزيز، يه كم كوتاه بياييد. اوضاع آشفته‌تر از اينهاست كه چاك زين رو رها كنيد.
    از سفر ارمنستان تا لايحه عفو عمومي راه طول و درازي است كه عده‌اي هنوز دارن تاوانش رو ميدن.
    چيزكي درباره نامه نويسندگان و شاعران نوشتم. خوشحال ميشم سري بزنيد.
    معروفي عزيز، من به سن و عقل و همه چيز از شما كوچكترم؛ اما…. نه اما نداره. خب كوچكترم ديگه. پس بگذريم.

  13. واقعا كه اين لحن حزن انگيز شما به همان اندازه گردن ستبر رفسنجاني و چهره كريه احمدي نژاد حال آدم را بد ميكند….بس كن اين مسخره بازي را…شما چه كاره مردمي كه برايشان تصميم ميگيري؟…انتخابات را تحريم ميكني و ادعاي حق و حقوق…اون سر دنيا نشستي براي اين طرفيها فرمان لنگ صادر ميكني؟…مردم ايران كم كم با شعور ميشوند…جناب معروفي!…حناي امثال شما رنگ باخته برادر…بس كن اين مسخره بازي را…اين مملكت شده يك لاشه كه هر طرفش را يكي به دندان گرفته!…تيز دندانهايش به مراد رسيده اند و خرده ريز ها از دور پارس ميكنند. ولي مطمئن باش روز رسوايي همه تان نزديك است

  14. درود
    شادمان‌ام می‌کنید، اگر به تارنمایم که در زمینه‌ی ِ پالایش ِ زبان ِ پارسی‌ست، سری بزنید.
    هر آفرین یا خُرده‌ای از سوی ِ شما، بر پُشت‌کار ِ بهینه‌ی ِ من می‌افزاید.

  15. سلام ، استاد از شما بعيده كه حرفهاي دوستان كانديد رو جدي بگيريد! اين عزيزان با مزه يه جوري حرف مي زنند و از برنامه هاي خودشون مي گن كه گويي قراره خدا بشن؟ اينها يا ديوانه اند يا مطمئنن كه مردم ديوانه اند وگرنه همه ديدند كه با بيست ميليون راي هم هيچ شكري نمي توان خورد ..حالا بذار يد يه چند صباحي هم اينا از مردم گدايي كنن؟ مگه بخيليد شما؟

  16. حرف شما درست آقای معروفی ولی به جای اینکه بر سر وازه ها بحث کنید و از کل مفهوم پیشنهاده شده از دکتر معین چشم پوشی کنید .شما به ما بگویید معین چه باید می گفت تا شما راضی شوید .
    من مثل بعضی از دوستان معتقد به یکی بودن معین با بقیه کاندیداها نیستم.

  17. سبز
    زرد
    قرمز
    و تو هنوز پشت خطر ایستاده ای!
    کوچه پر می شود از صدا
    مشت
    گلوله……
    پلاکارد سفید
    پر از غبار شب زدگی…
    «معلم نان ندارد»
    «معلم مسکن ندارد»
    «معلم قرض دارد»
    سنگ می خورد بر حواس تو
    تاب می خوری در فلسفه و زمزمه
    اما روز
    کور
    کار و کار و کار است.

  18. بر بساط نكته دانان خود فروشي شرط نيست / يا سخن دانسته گوي اي مرد عاقل يا خموش.
    درود بر شما كه اين چنين نكته سنجي كرديد و بر ادامه غلط مصطلحي شوريديد. وقتي آقاي معين خود را مقيد به كاركردن در درون ساختار نظام ميكند و بر آن تاكيد مي كند لذا بايد مدافع كليت نظام هم باشد و شريك هر آنچه نظام از جنايت و فساد كه كرده. او نمي تواند در آن واحد خودش را مبرا از هر ناپسندي كه در درون نظام اسلامي افتاده بداند و هم براي كليت آن احترام بگذارد و راي جمع كند. درست است همانطور كه شما گفتيد آنها يي قرار است ببخشند كه قرار بود با اتوبوسي به ته دره سرنگون شوند و هم انهايي كه بي آنكه خود بدانند در حالي كه در انتظار آزادي بودند در سينه ديوار تيرباران شدند. آري آقاي معين بهتر است دير نشده به تعارضات كاري كه مي كني واقف باشي . و گرنه با سر در دامي كه امثال تاجزاده برايت تدارك ديده اند خواهي افتاد. نمي توانيد با گفتن اينكه اينك وقت غفلت و انتقاد نيست براي هدفي كه اصلا معلوم هم نيست صالح باشد از ما استفاده ابزاري نماييد. اين نظام اسلامي شماست كه بايد با اعلام تبري از هر آنچه ناپسند انجام داده بايد از ملت طلب بخشش نماييد. شايد هم مي خواستيد بگوييد آشتي ملي اما زبانتان در حلق تان نچرخيد و اين چنين شد اما بدان كه بسيار عقب تر از آني هستيد كه شايسته تاج سروري باشيد . اقرار كنيد و مبرا شويد

  19. سلام آقای معروفی
    اولین بار است که برایتان پیام می گذارم. چرا لایحه ای را که دکتر معین فقط از سر صداقت و همدردی با همه ی کسانی که در این چند سال مورد تجاوز رژیم قرار گرفته اند، به باد تمسخر می گیرید؟ اگر معین رأی نیاورد و آرزوی ما ایرانیان برای رسیدن به دموکراسی و نهادینه کردن حقوق بشر به یأس تبدیل شود من مسئولش را همه ی آنهایی می بینم که در این چند ماه فریاد تحریم سر دادند و با سنگ اندازی های نابجا راه را سد کردند.
    آقای معروفی عزیز! معین می داند که شما هیچ گناهی نداشته اید. کمی منطقی تر باشیم

  20. جناب معروفي
    يك نفر ديكتاتور شما رو به نا حق محكوم كرده و يك نفر ديگري كه قبولش نداريد و جزو همان قماش حسابش مي كنيد مي خواهد محكوميت تان را حذف كند. لازم نيست به رگ غيرتتان بر بخورد. شما كه راي نمي دهيد. و از نظر شما فرقي بين مرتضوي و قاليباف و معين و مشاركت نيست. اگر اين سخن را قاليباف مي گفت هم فريادتان به آسمان مي رفت ؟
    خودتان به خوبي مي دانيد كه صرفا با كلمات بازي كرده ايد و منظور معين توهين به كسي نبوده است. از طرف ديگر مگر فقط شما هستيد! هزاران مرد و زن ايراني در اروپا و امريكا هستند كه در دوران انقلاب محبور به ترك كشور شده اند و نمي توانند بر گردند. سلطنت طلب ها و توده اي ها و … بايد بتوانند به كشورشان بر گردند يا نه! آنها نه روزنامه نگارند نه نويسنده نه معلم! شما اگر دوست نداشتيد از اين لايحه استفاده نكنيد!
    منتظر بمانيد تا خامنه اي از شما تقاضاي عفو كند ! و بعد اگر دوست داشتيد بر جنايات و ويرانگري هاي او چشم بپوشيد !
    البته اگر خامنه اي از شما تقاضاي عفو نكرد ناراحت نباشيد! در همان اروپا بمانيد تا دانشجويان و اكبر گنجي و ديگران زندگي خود را هزينه كنند و خامنه اي را سرنگون كنند و آنگاه شما سربلند و سر افراز و بدون اينكه كسي شما را عفو كند به كشور بر گرديد!
    عزيزم رضا
    ممکن است بين ايکس و ايگرگ فرقی قائل نباشم، اما من هم هشت سال جنگ را مثل بقيه از سر گذرانده ام، نيمه شب ها با دو تا بچه زير بغل از پله های خانه پايين دويده ام، و منتظر انفجار به سقف تاريک خيره شده ام. علاوه بر آن کار هم کرده ام، درس داده ام، نوشته ام، و …
    من آنقدر محکم سر جای خودم ايستاده ام که منتظر عفو و صدقه نباشم. هرگز نمی خواهم گنجی و يا کسانی ديگر خودشان را خرج من کنند، در مقابل اين فکر شما معتقدم که هر آدمی بالاخره خرج يک چيزی می شود. يکی خرج اعتياد، يکی خرج جنگ، يکی خرج وطن و…
    يادتان باشد که من هرگز خرج دولتمردان نمی شوم، چون ايران را از سياستمدارانش بيشتر دوست دارم. به خوب و بدش هم کار ندارم، فقط اجازه بده که من در مسئله ی شعارهای سياسی کمی از تو با تجربه تر باشم.
    با مهر و احترام
    عباس معروفی

  21. با دروود.
    منظور آقای معین عفو عمومی برای تمامی قاتلین دهه 60 و کشتار 67 و مرتضوی و نیروهای نظامی انتظامی سرکوب گر بوده که باید از طرف ملت مورد عفو عمومی قرار بگیرند . تا مثلا ملت ایرام فراموش کنند که آقای حجاریان در زمان کشتار 68 چه سمتی داشته اند ویا آقای محسن آرمین کی در اوین در کسوت بازجویی بودهاند تا ماهیت اصلاح طلبان همچنان مخفی بماند.

  22. آقاي معروفي , با اينكه علاقه زيادي به نوسته هاي شما دارم . از خواندن اين گله ناشكيبانه شما رنجيدم.
    از نظر حقوقي عفو عمومي به حالتي گفته مي شود كه عملي كه سابقا جرم دانسته مي شد از زمره جرايم حذف شود و از همين لحاظ با عفو خصوصي تفاوت دارد. بنابرين با عفو عمومي اتفاقا بر بي گناهي شما تاكيد مي شود. در ضمن بهتر است كلمات خشم آلود خود را نصار اقرادي كنيد كه لايقش هشتند نه كسي كه مي خواهد در راه آزادي گامي بردارد. (گنه كرد در بلخ …)
    شما كه در خارج آسايشي براي خود فراهم كرده ايد بايد بيش از اين در مقابل سرنوشت ساكنان ايران مسدول باشيد. با تحريم انتخابات اين ما هستيم كه بايد زير حكومت پليسي قاليباف عذاب بكشيم.
    در ضمن اگر شما دلتان براي ايران تنگ نشده است بحث ديگري است ولي افراد زيادي هستند كه مي خواهند به هر قيمتي ايران را ببينند.

  23. سلام استاد,
    نمي گويم سخت نگيريد. كه عمري ساده گرفتيم كه چنين بر سرمان آمده است.
    اما امثال دكتر معين چيز ديگري براي گفتن نمي دانند تا با آن اعتماد رفته را به جوانان هم نسل من, كه قتل عام مرشدان فكري و روحيشان را در اين چند سال به تماشا مجبور شده اند, بازگردانند.
    شاد زيد…
    مهر افزون…

  24. من از طرفدارن تحريم هستم و تا به حال در هيچ انتخاباتي هم شركت نكرده‌ام. ولي معتقدم شما بيش از حد منفي باف و تندرو هستيد

  25. آقاي معروفي عزيز
    سلام.
    آنچه كه در باب آقاي معين نوشتيد, مرا غمگين كرد.
    مي دانيد نظرات دوستان را در باب مطلب شما خواندم. به نظرم رسيد كه خودتان مي توانيد با مقايسه ادبيات اناني كه از اين سخن دلگير شدند و آنان كه دلشاد, در يابيد كه كداميك دلسوزترند.
    نويسنده بسيار توانا كه يقين مي دانم جز خوبي براي اين مرز و بوم نمي خواهيد و نخواسته ايد, كاش مرا مي گفتيد كه سرانجام اينگونه تاختن ها و تازيانه زدن ها كجاست؟ كاش مرا مي گفتيد كه با اين تفرقه و چنددستگي آخر چه گونه مي تواند پس از سالها و سالها و سالها به دموكراسي رسيد؟ كاش مرا مي گفتيد كه عاقبت دل به بيگانه بستن جز به ويرانه نشستن چه خواهد بود؟
    خالق سمفوني مردگان پس كي ما آهنگ زندگان را خواهيم شنيد؟
    استاد من, اصلا درست كه تاريخ جمهوري اسلامي پر از ننگ است, اصلا درست كه تار و پود قانون ما با استبداد آلوده است اصلا درست كه آينده اصلاحات تاريك است اما به همه صداقتتات قسم, آيا واقعا مي پنداريد كه معين و احمدي نژاد يكي هستند و تاثير حكومت آنان بر ايران زمين يكي خواهد بود.
    دوست من اي كاش بزرگاني چون شما اينگونه بر طبل اختلاف نمي كوفتند و اين فضاي غمزده را بيشتر با ايده آل هاي خود غمبارتر نمي كردند. واقعا چرا آقاي معروفي ما هيچ وقت اصلاحات را ادامه نداده ايم چرا هيچ وقت كمي متحد تر نبوده ايم چرا مصدق و بازرگان را رها كرديم و انقلاب خواستيم. بخدا مي شد در دولت معين, آنچه كه در دولت قاليباف مي خواهيد انجام دهيد را ساده تر انجام داد, بخدا كه مي شد جنبه هاي مثبت حرف هاي معين را ديد
    و به بزرگي نويسندگاني چون شما قسم, كه مي شد كه بجاي انديشيدن به مشروعيت نظام درچشم بيگانه, و جز به خستگي نشستن دز خانه به انتظار بيگانه, با چشم پاك و خطاپوش به آنچه بايد و نيست’ نگاه كرد شايد كه …
    زنده باشيد
    امير عزيزم
    در طول اين بيست و شش سال هيچ روشنفکری از کانون نويسندگان در حکومت نقش نداشته است، اما اگر بسيار صبور باشم می پرسم چرا احمد ميرعلايی مرا با تزريق الکل به نابودی کشاندند؟ چرا محمد مختاری را با طناب خفه کردند؟ چرا سعيدی را در اوين با شياف پتاسيم نابود کردند؟ و…
    به قول شاملو آغاز جداسری از ما نبود.
    بسياری از همان ايران به من می گويند ول کن، وقتت را تلف نکن، کار خراب تر از اينهاست، اما من به معين که محبوب شماست پرخاش می کنم تا بار واژه هاش را دريابد. اگر او نفهمد که چه بار گرانی را بر ديگران تحميل می کند، مسلماً نظامی ها هم نخواهند فهميد.
    چقدر مگر می شود ملتی را با تحقير زنده نگه داشت؟
    باور کنيد حق شما اين نيست که به „اصغر“ دل ببنديد و آدمی چون مرا به پرسش بگيريد. „اکبر“شان باورهای يک نسل را ضايع کرد. و چه حيف!
    با مهر
    عباس معروفی

  26. جناب عباس معروفي عزيز
    حقيقتا تا امروز از نوشته هايتان لذت ميبردم و شما را انسان معقولي ميدانستم ..
    اما با اين نوشته ….
    =================
    بد نيست سري به قوانين و جرايم مدني بزنيد تا بار ديگر معني \“عفو عمومي \“ را بيابيد ..
    عفو عمومي در امر قضاوت به بيگناهي افرادي اشاره مي كند كه تا امروز به ناحق گناهكار شناخته ميشدند و از امروز بنابر تفسير ِ درست از قوانين (و يا به دليل تغئير ِ قوانين ِ نادرست ) بيگناه ميباشند …
    اين امر (عفو عمومي ) در واقع حكم ِ به چالش كشيدن ِ قوه ي قضائيه با اشتباهات ِ خويش را دارا ميباشد .. جائي كه قوه قضائيه را به پذيرش ِ اشتباهاتش مجبور ميسازيم …
    =================
    موفق و مويد باشيد
    س.ق
    وكيل پايه يك دادگستري

  27. آقای معروفی عزیز بسیار خرسندم که برای شما می نویسم . گمان میکنم حق با جنابعالی باشد . مساله آنقدر شور شده که قالیباف ها ، بیا و ببین که چه بر طبل دموکراسی خواهی و آزاد اندیشی می زنند و هاشمی ها گویی مردم را انسانهایی یافته اند که انگار شعارهای 16 سال پیش به این طرف را نشنیده اند. آقای معروفی بزرگوار، اینها درد مشترک همه ی ماست. اما من یک جوان 23 ساله هستم. از شما که این تجربه های گرانسنگ را پیش و بی شائبه بیش از من و قطعا نه آسانتز از من به چنگ آورده اید انتظار دیگری دارم. یکی از ابعاد داستان، بعد هزینه و فایده است. در شرایطی که می دانید، هزینه هایی که یک جامعه برای یک رای. حتی یک رای پرداخت می کند چه میزان است؟ و در برابر آن هزینه چه فایده ای حاصل می شود. رای دادن یا ندادن چه هزینه ها و فایده هایی دارد. من و شما هزینه های گزافی را متحمل شده ایم. شما قطعا بیشتر و ملموس تر. یک سوال دارم. چه بهایی را می پردازید تا این هزینه هایی که شما پرداختید به جامعه و حتی نسل های بعد تسری نیابد؟
    ما هم به پای خود کامگی مشتی زبون، از جوانی هزینه می کنیم. اما آیا همین که به پیرامون خویش نظر افکنیم، مساله حل می شود یا باید نگاهی بسیار کلان تر به قضیه داشت؟ بهتر از امثال من می دانید که روش مبارزه با یک استبداد ایدئولوژیک، چگونه است. شاید اگر ایشان به ریاست جمهوری رسید و همچون لایحه ای را تقدیم کرد و دیدید که چگونه همین لایحه را با تمام موازین شرع و قانون مغایر می پندارند، آنگاه سبکتر بدین قضیه نگاه کنید. در پایان اخلاص قلبی خویش را در طبق ارادت به راستی و حقانیت شما پیشکش میکنم.

  28. گرتو بهتر میزنی بستان بزن!
    اگر شما جای ایشان بودید چه می‌کردید. یا نه! اگر شما متن بیانیه ایشان را می‌نوشتید چگونه آنرا می‌نوشتید که به قبای چون شمایی بر نخورد.

  29. با سلام
    سخنان آقای معین و سایر اصلاح طلبان حکومتی را 8 سال است میشنویم و به شعارهايشان عادت كرده ايم. ایشان برای حرف خود ارزش قائل نیستند پس چرا باید ما اهمیتی برای شعارهاي ايشان قائل شویم.
    ای کاش همه مردم ما به ارزش خودشان پی ببرند و برای خود بهترین را طلب کنند و دست از انتخاب بین بد و بدتر بردارند. دوم خرداد با تمام امید به خاتمی و یارانش رو آوردیم و با جان دل حاضر بودیم هر کاری برای پیش برد اطلاحات انجام دهیم. ولی ایشان در 8 سال گذشته همیشه حفظ حکومت را بر حق مردم ترجیح دادند. دیگر شکی نیست که اصلاح طلبان حکومتی هدفی جز حفظ نظام موجود ندارند و افسوس که هنوز عده ای گول حرفهای ایشان را میخورند و در دفاع از ایشان بر می آیند. بعد از حکم حکومتی رهبر من فکر نمیکردم دیگر برای کسی تردیدی مانده باشد که ایشان تا چه حد به شعارهایش پایبند است!
    نظام نياز به مشاركت مردم دارد و برايش مهم نيست كي رئيس جمهور شود همه تداركچي رهبرند. با تحريم يكپارچه نظام را به چالش خواهيم كشيد. پاينده باشيد.

  30. من تعجب میکنم هر چه میان ورقهای قانون اساسی این مملکت وامانده که پدرانمان بی اجازه از ما تصویبش کردند میگردم بندی تبصره ای یا ماده ای که بگوید رئیس جمهور حق عفو عمومی دارد نمییابم حال ذات حرفی را که دکتر معین گفته اند را میپسندم و امید که دیگر بار فریاد وای فریب خوردیم را سر ندهیم

  31. سلام
    من بيشتر از شما به ظالم فاسد قاتل دزد بودن اين نظام و سران آن اعتقاد دارم
    ولي معتقدم كه ما بايد در انتخابات شركت كنيم و به معين راي دهيم
    ما اگر در اين انتخابات شركت نكنيم و رفسنجاني ادمكش راي بياورد
    بايد به نسل بعد از خود جواب سختي پس بدهيم آنموقع از من و شما سوال خواهند كرد كه چرا حركت رو به جلوي اصلاحات را متوقف كرديد؟
    چه جوابي به آنها خواهيد داد؟
    هرچند كه من و شما و اكثر اصلاح طلبان از اين وضع راضي نيستيم
    از خاتمي به شدت انتقاد ميكنيم
    خواهان آزادي اكبر گنجي زرافشان صابر و… خيلي هاي ديگه هستيم
    خواهان مطبوعات آزاد و آزادي بيان هستيم
    خواهان صدها چيز ديگريم كه جزء حق ماست
    ولي
    اگر به ضمير و باطن خود رجوع كنيم چه چيزي ميشنويد
    هشت سال دوران خاتمي را با قبل مقايسه كنيم
    قبل از خاتمي روزنامه اي بود كه بخواهد از آزادي و انقاد از رهبر بنويسد
    تا تعطيل شود؟
    كسي مثل گنجي بود كه بخواهد اينچنين بي باكانه كل اركان نظام را زير سوال ببرد؟
    اينها ثمره تعطيلي صدها نشريه است
    ثمره زندان رفتن عبدالله نوري است
    ثمره ترور حجاريان است
    ثمره زندان رفتن صدها روشنفكر است
    كه من و شما خواهان آزادي دموكراسي هستيم
    و بدون ترس در همه جاي جامعه صحبت ميكنيم
    دوستان حاصل تلاش وزحمت اين عزيزان را اينگونه از دست ندهيم.
    آينده از ما خواهند پرسيد.
    از شما دوستان خواهش دارم كه انتخابات را تحريم نكنيد
    براي تحريم وقت زياد داريم و اينگونه فرصتها ديگه پيش نخواهد آمد
    بهترين فرصت تحريم براي ما انتخابات مجلس آينده است كه با دولت آقاي معين آن را تحريم ميكنيم. آنموقع دولت با ماست يا بايد دولت و مردم را سركوب كنند كه فايده آن بيشتر از تحريم است يا بايد به خواسته هاي مردم تن دهند
    نگذاريم اين حركت رو به جلو متوقف شود…

  32. آقاي معروفي
    چنان سخن مي گوييد كه انگار همه آنهايي كه به جرم نوشتن و گقتن به تيغ ستم گرفتار شدند را آقاي ((معين)) چنان كرده. آيا در همين حد شجاعت معين به جاي آنكه لايق تقدير باشد سزاوار تمسخر است؟ چرا با واژه و شيوه بيان معين مي ستيزيد؟ واقعن منظور اصلي او كه نويد دهنده فضايي جديد در حاكميت است برايتان قابل درك نيست؟ يا آنكه براي پز روشنفكريتان افت دارد كه اگر با چيزي موافق باشيد؟ اين بيماري مطلق انديشي كي مي خواهد مارا رها كند؟ آن تيغي كه از ستمش گريخته ايد براي مني كه هنوز هواي ايران را تنفس مي كنم تيزي اش روي گردنم قابل لمس است و براي همين اين حرف معين اميدي را در دلم زنده مي كند كه شما با اين همه بذر ياس افشاني نمي توانيد خاموشش كنيد.

  33. سلام دوست عزيزم
    راستش من شما را نه به عنوان نويسنده نه استاد و نه معلم مي شناسم(كه به حق تمام اينها هستيد) من شما را به عنوان كسي كه هنوز جواني خود را زير غبار سال ها فراموش نكرده ايد مي شناسم و دوست دارم من هم نظر شما را در مورد عفو عمومي مي پسندم من هم از ترحم و صدقه به هر شكل و هر اسمي متنفرم راستش دوستان من در مورد تحريم انتخابات يك نكته را ناديده گرفته اند آن هم اينكه راي ندادن هم يك انتخاب است دوستان در مورد دموكراسي سخن گفتند راستش من فكر مي كنم ما به اندازه كافي براي اين دموكراسي هزينه داده ايم هزينه هايي مثل بسياري از روشنفكران اكبر گنجي و مجتبي سميعي نژاد و … اما نتيجه چه شد ؟! نتيجه اي جز آه و ناله ما براي از دست رفتگان و پوزخند آنها به همراه داشت ؟ شما وقتي خانه اي داريد كه پايه هايش سست است چه تفاوت دارد كه رو نماي آن را چگونه درست كنيد مگر نه اينكه خانه بالاخره فرو ميريزد و اگر شما رو نماي آن را زيبا بسازيد فقط در هنگام فرو ريختن آن بيشتر ناراحت ميشويد !
    وقتي كه سيم حكم كند.زر خدا شود
    وقتي دروغ.داور هر ماجرا شود
    وقتي هوا. هواي تنفس. هواي زيست
    سرپوش مرگ. بر سر صدها صدا شود
    وقتي در انتظار يكي پاره استخوان
    هنگامه ز جنبش دم ها به پا شود
    وقتي به بوي سفره ي همسايه. مغز و عقل
    بي اختيار معده شود. اشتها شود
    وقتي سوسمار صفت پيش آفتاب
    يك رنگ. رنگها شود و رنگها شود
    وقتي كه دامن شرف و نطفه گير شرم
    رجاله خيز گرددو پتياره زا شود
    بگذار در بزرگي اين منجلاب ياس
    دنياي من به كوچكي انزوا شود
    به من هم سر بزنيد دوست عزيزم

  34. آقای معروفی ، من با شما موافقم که اینچنین نظری دارید . چرا آنهایی که از
    معین طرفداری می کنند وشما را به پرسش می گیرند به این نکته توجه ندارند که عملکرد امروز آقای معین – جدا از اهداف و طرز تفکر – تایید همه جانبه امور گذشته رژیم و فراهم آوردن شرایط مطلوبتر برای سرکوب ملت فرهیخته ایران است ؟ مگر ایشان قبلا در این رژیم هیچ پست و مقامی نداشته اند ودر کارنامه رژیم – چه کم و چه زیاد – سهیم نمی باشند؟

  35. آقاي معروفي عزيز، سلام و درود و با احترام به روزگار، دردها و تجربه هاي نسل شما.
    ما كه از نسل سوميم مسلما به اندازه ي شما زندگي نكرده ايم. نديده ايم. ندانسته ايم. و به نشانه هاي شما نياز داريم. سخنان شما بر دلم نشست. اما نقدي كه راهكارش با هدفش فرسنگها فاصله و يا بهتر است بگوييم فاصله ي نامعلومي دارد؟ اين مدينه ي فاضله هنوز در اندازه ي بستر ما نيست. هست؟ و اين آزادي كه از آن حرف مي زنيد در چند نقطه از دنيا به بار رسيده و چطور؟ بالاخره يكي از نسل طغيانگر شما بايد اين پاسخ را به ما بدهد كه آيا شيوه هدف را توجيه مي كند يا نه؟ اينكه اگر من راي ندهم و اعتبار حكومت زير سوال برود (اگر اعتباري باشد) حاصلش چه مي تواند باشد؟ اين كه نتيجه اش بهتر از اين اصلاحات خواهد بود؟ اينكه واقعا بسياري از مردم ما دخالت از بيرون را به مبارزه ي ظريف دروني ترجيح مي دهند يا خيال مي كنند بهاي كمتري خواهند پرداخت؟

  36. سلام.
    بسیار موافقم با نظرتان.
    امیدوارم که این پیام را بصورت دست اول به خود آقای معین رسانده باشید.
    بار اولی که این مسئله در میان مجلسیان مجلس ششم طرح شد ، بعضی به همین نکته اشاره کردند و گفتند که بابا خجالت بکشید و ازین حرف های وقیحانه نزنید. اگر عدم خشونت را هم می خواهید مطرح کنید، حداقل درست یاد بگیرید. راه آن این است که „آشتی ملی“ راه بیندازید و حکومت در طی یک بیانیه ی مصوب در مجلس از تمام مردم عذر بخواهد و تمامی کسانی را هم که بخاطر دگر اندیشی دچار زجر و مصیبت شده اند اعاده ی حیثیت کند و در مقابل از همه بخواهد مواردی را که جبران ناپذیرند بر حکومت ببخشایند. آنوقت آقای معروفی هم که یکی از کمترین زخم ها را ازین دم و دستگاه جهنمی „دست ساز ملت “ خورده، حتما آنان را خواهد بخشید و جزین هم ازیشان و امثال ایشان انتظار نمی رود که: ببخشند و فراموش نکنند یا ببخشند و فراموش کنند.
    اما نمی دانم ایشان (جناب معین) روی ملاحظاتی پیام خود را این چنین عنوان بندی کرده اند یا واقعا از دست شان در رفته و مشاوران ایشان اینقدر بی اطلاعی و یا تبختر بالذات و ناخودآگاه و غافل از درد و رنج هزاران معروفی داشته اند که این چنین عنوانی را از مرکزیت شان بیرون داده اند.
    من هم امیدوارم که این تعبیر زشت را اصلاح کنند (بدون ورود به بحث تحریم و شرکت در انتخابات)

  37. اقاي معروفي
    آزادي، دموكراسي، برابري، حق تعيين سرنوشت و… مفاهيم و آرمانهاي بلند و ارزشمندي هستند كه در گذر زمان افراد و گروهاي زيادي بر سر آن جان دادند، اما شنيدن اين شعارها از زبان برخي اصلاح طلبان كه زماني نه بسيار دور خود از عوامل و مجريان عقب ماندگي فكري و اقتصادي و فرصت سوزيهاي بزرگ، ترور، استبداد، خفقان، ديكتاتوري، تضييع و تحقير ديگر مليتها و اقوام و مذاهب، نسل كشي و انحراف از آرمانهاي انقلاب مردم ايران و…بوده اند مايه شگفتي و نشانه توهين به شعور هر انسان آزاده ايست البته تحول فكري و عقيدتي مثبت در هر زمان و مكاني امري محتمل و مبارك است اما انتظار ميرفت كساني كه در وضعيت سياسي اجتماعي اقتصادي و بين الملل اكنون ايران در طي 27 سال گذشته سهمي هر چند اندك داشته اند و اكنون خود را اصلاح طلب مينامند با كمال شجاعت و صداقت از تمام مردم ايران به خصوص كساني كه امنيت، آبرو، كار، مال و جان خود را از دست دادند عذرخواهي كنند و بخواهند كه آنان را عفو كنند، نه چون آقاياني كه هنوز هم از اشغال سفارت امريكا در سال 58 دفاع مي كنند و يا آقاي جلايي پور كه وقتي از نقش او در مورد جنايات و ريختن خون هزاران زن و مرد كرد در زماني كه در سال 58 فرماندار مهاباد بوده سوال ميشود با كمال وقاحت و بي شرمي از عملكرد خود دفاع ميكند و ميگويد اگر حالا هم به همان زمان بر گردم همانطور عمل خواهم كرد. البته ديگر نيروها و جناحهاي درون حكومت خود حكايت ديگري دارند و آنها حتا لايق عفو و بخشش نيستند.
    من كاملا با نظر شما موافقم واين امثال شماهاييد كه بايد عفو كنيد .

  38. آقای معروفی آیا شما و دیگر برج عاج نشینان روشنفکر دز ایران تا امروز به جز غر زدن و بر سر زمین و زمان منت نهادن کار دیگری کرده اید؟ چرا هیچ گاه نیمه پر لیوان را نمی بینید؟ دوست محترم کجای طرح لایحه عفو عمومی به معنای مجرم دانستن دیگران است؟ مگر ماندلا به محض رئیس جمهر شدن چنین کاری نکرد؟ آیا این به معنای مجرم بودن همرزمان سیاه او بود؟ شما که امروز چنین به همه خشم می ورزید چگونه در فرداها می خواهید تساهل و مدارا روا دارید؟

  39. آقاي معروفي!
    بارها در اين وبلاگ دلتنگيتان از آن جفاي به ناحق را با چشمان خودم ديده ام. و بارها همراه با شما دلتنگ شده ام. دلتنگ و دلچركين. ولي همه ي اين بارها قبل از اين روز ها و اين انتخابات بود. امروز حرفتان را درك نمي كنم.اين بديهي است كه شما مجرم نيستيد. بديهي است كه نامردماني كه ما را از شما و گردونتان محروم كردند مجرمند. ولي آسياب به نوبت آقاي معروفي. آسياب به نوبت. دموكراسي حكومت خرد گرايان است. حكومت آناني است كه مي خواهند زندگي كنند و نه قهرماني! معين براي ما چاره اي از سر ناچاري است آقاي معروفي.اين را لطفآ بفهميد. ما مي خواهيم به سرنوشت شما دچار نشويم آقاي معروفي و البته هيچ حكومتي را هم مادرزاد ديكتاتور نمي دانيم. من حس مي كنم آقاي معروفي كه هنوز تا غرق شدن چند غلب فاصله هست. تا غرق شدن دست وپا مي زنم آقاي معروفي. خواهش مي كنم اگر دستم را نمي گيريد لطفآ دستتان را هم روي سرم نگذاريد.
    آقاي معروفي در اين وقت از اين سال صحبت هاي شما دستي سنگين است روي سر من. لطفآ دست از سرم بردار جاي ديگري بگذار!

  40. آقاي معروفي
    مقاله يا نامه شما را كمي دير خواندم. به نظرم اشتباه مي كنيد و به علاوه به نظرم اين جور سخن گفتن كمي بي انصافي است. نه اينكه رنجهايي را كه نسل ما تحمل كرد فراموش كرده باشم. من مصائبي را كه در اين بيست سي سال از سر گذرانديم يك لحظه هم فراموش نمي كنم. ولي باور كنيد راه ديگري نيست و تازه ما اگر در گذر اين سالها حداقل كمي تحمل و مدارا را ياد نگرفته باشيم پس چي ياد گرفته ايم. به گواهي همين كامنت هايي كه زير نوشته تان مي بينيد حداقل نيمي از كساني كه شما را دوست مي دارند با نظر شما موافق نيستند. پس چرا اين همه خشمگينامه سخن مي گوييد.

  41. هرگز از مرگ نهراسيده ام //
    اگر چه دستانش از ابتذال شكننده تر بود //
    هراس من باري همه از مردن در سرزميني است //
    كه مزد گور كن از آزادي آدمي افزون باشد .
    احمد شاملو

  42. سلام هر شنونده يي مي فهمد كه منظور از اين حرف مجرم دانستن زندانيان سياسي نيست براي راي ندادن به معين اين بهانه ها كافي نيست

  43. جور دیگر باید دید… نفس حرف شما کاملاً درست است. اما منظور معین از آن حرف بسیار روشن است و چنین واکنشی نامی جز بهانه‌گیری ندارد. اگر قرار به مچ‌گیری باشد، از به‌ترین و مترقی‌ترین حرف‌ها هم می‌توان مچ‌گیری کرد.

  44. سلام آقاي معروفي عزيز. درست نوشته ايد. متاسفانه سطح توقعات ما مردم ايران خيلي پايين اومده. براي راه دادنمون در ورزشگاه آزادي كه كوچك ترين حق يه نفره. ديدين چه خوشحال شديم. براي هر سانت كوچك شدن روسري چقدر ذوق كرديم. به چيزهاي كوچك قانع شديم و گاهي اين اشارات رو متوجه نمي شيم. حق با شماست.

  45. آفاي معروفي عزيز .اول از همه بر خود لازم مي بينم از پاسخ جنابعالي كمال تشكر را نمايم . چون دريافتم با انساني وارسته روبرو هستم كه كرامت اناساني را پاس مي دارد .
    اما استاد گرامي . يادمان نرود كه اينك پس از 8 سال هيچكس نمي گويد كه خاتمي و جريان اصلاحات دروغ گفت و يا به مردم خيانت كرد پس پذيرفته ايم كه اصلاح طلبان پيشرو مي خواهند و خواسته اند تا اوضاع اسف انگيز ايران را كمي بهبود بخشند .
    اين درست كه شما گناهي را مرتكب نشده ايد اما حتما و مسلما شما بهتر از اين حقير مي دانيد كه عفو عمومي يعني اعاده حقوق از دست رفته افرادي نظير شما .
    باز هم با هم گفتگو خواهيم كرد .
    دوستتان دارم .
    فرياد – از سمنان

  46. یک دلیل هست که به خاطر ِ آن تحریم‌کنندگان حتما باید در این انتخابات شرکت کنند. اگر دولتِ آینده دستِ آقایِ قالیباف و امثالهم بیفتد، دفعه‌یِ بعد که مردم تحریم کنند و مثلا ۵ درصدشان رای دهند، وزارت کشور ِ آقایِ قالیباف می‌گوید ۷۵ درصد مردم رای داده‌اند. آن وقت احتمالا اثباتِ این که حاکمیت مشروعیت ندارد، یک خرده مشکل می‌شود.

  47. درود بر شما.
    کاملاً موافق‌ام. اين جماعت البته گويا عادت دارند که با التماس و زاری از ديکتاتورها و البته هزينه کردن از ديگران، سعی در به دست آوردن طرف‌دار برای خود کنند. مانند همان دستمال‌کشی برای شاهرودی که مديار را آزار کند.

  48. از دل ما گفتی … مردیکه فکر کرده با این حرف چرت میتونه یه عده رو خر کنه دیگه عقلش نکشیده که کسی که بی جهت متهمش کردن بهش عفو نمی خوره به اون میگن براءت

  49. جناب معروفي!
    شما كه بايد بهتر از هر كسي بدوني…كدوم كار تو ايران به يكباره و به صورت شارپ صورت گرفته و موفق بوده؟…استاد گرامي!…اصلاحات بايد روند تدريجي خودشو طي كنه تا بتونه موفق باشه وگرنه هزينه اون براي ملت ايران بسيار گزاف خواهد بود…عدم انتخاب معين يعني 8 سال عقبگرد…من خودم هميشه از خاتمي انتقاد كردم ولي اگر 10 درصد شعارهاش رو هم عملي كرده باشه يعني 10 درصد حركت به سمت جلو…بجاي معين اگر رفسنجاني رئيس جمهور بشه تمام مبارزات انجام شده دوران خاتمي يعني كشك …تمام خونهاي ريخته شده يعني باد هوا….شما كه بايد بهتر بدوني….شما فكر كردي با تحريم انتخابات چه اتفاق مثبتي ممكنه تو سرنوشت اين ملت بيفته؟…واقعا نتيجه عدم حضور مردم چيه؟…شما فكر كردي آقايون رسوا ميشن….خوب بشن…گيرم كه همه دنيا هم گفتن انتخابات ايران مشروعيت نداره…چي ميشه؟…سر مجلس هفتم چي شد؟…مگه هر كسي رو خواستن بزور وارد مجلس نكردن؟….مگه همه دنيا فحششون نداد؟…نه عزيز برادر!…اين جماعت اگه يه ذره كوتاه بياي تا جايي كه جا داري رو پشتت سوار ميشن…آدم سياسي بايد رفتار سياسي داشته باشه….قهر كردن كار دختر بچه هاي احساساتيه…از كوچكترين فرصتها بايد استفاده كرد!

  50. آقای معروفی عزیز ! مثل اینکه شما عادت به مخالفت با هر چیز و هرکس را دارید . آخه از مجای لایحه عفو عمومی دکتر معین شما توهین را استخراج کردید ؟ این لایحه برای بازگشت نخبگان و اندیشمندان جلای وطن کرده به وطن است . فرصت بسیار خوبی است . آیا باید این فرصت را برای برگشت و ساختن از دست داد ؟

  51. اين چند پست اخيرتان چنان به دل نشست كه خرده دل خوري ام محو شد! … باشد كه هميشه چنين باشيد! و به قول هوشنگ توزيع ، خوب و خوش و ايراني و مستقل باشي!
    آقاي آرياپور:
    شما كه تمام ِ اسباب ِ فرياد زدن را، از صدا و سيما گرفته تا روزي‌نامه‌ها ، همه را در اختيار داريد! بگذاريد در اين خلوت‌گاه ما در خود فرياد‌مان را سر دهيم! بي هيچ سرخري! باشه؟! …
    شما همان به‌تر كه چشم بر دهان كانديدِ خود بدوزيد تا تكه كيكِ رها شده از ميان دندانهاي‌اش را رد زنيد و بي‌سهم نمانيد!

    راستي آقاي معروفي نمي‌دانستم چنين راحت مي‌توان دست‌نوشته‌هاي‌مان را براي شما بفرستيم و شما نظر دهيد! تا با نظر شما راه بنمائيم!… اجازه هست؟!

  52. بی‌سوادی هم بد دردی هست ها! آدم نویسنده باشه و معنی یک اصطلاح حقوقی که همه افراد معمولی هم آنرا می‌فهمند،‌نداند…
    مشکل این حکومت و آن حکومت نیست. تا وقتی که روشنفکر مملکت بی‌سواد است، از آدم عادی و حکومتی که به آن قدرت می‌دهند انتظاری نیست. بهتر است به جای آسمان و ریسمان بافتن،‌ روشنفکر‌های ما بروند و کمی چیز یاد بگیرند.

  53. سلام
    چند بار به شما سرزدم اما نشد كه متن را بفرستم.اميداوارم كه اين بار بشود .سابقه ي چند سال كار در انتشارات باعث شده كه عجله اي براي چاپ كارهاي خودم نداشته باشم. ممنون كه به من سر زديد.

  54. سلام! خوب شد که آلان نوشتی! و گر نه آقا با رای نگهدار و خارج کشوری ها می شد ریاست جهمور و تا مجلس بعدی هم می بایست صبر کرد! آغایون می دانند که رژیم قبل انتخاب به همه اینها عفو داده و لی اینان حاضر به استفاده از آن نیستند و به زندان و کشتار ادامه مس دهند! سبز و شاد بمانی

  55. از این یادداشت و برخی کامنتها میشه متوجه شد که ظاهرا بدبینی، کم اطلاعی ،سطحی نگری و کم سوادی ویژگی بارز روشنفکران خارج نشین است. بیچاره معین و اصلاح طلبان که بابت این حرفا دارن اینجا هزینه میکنن.

  56. جناب آقای دکتر معین!
    خواندم که شما اولین اقدام عملی خود در راه تشکیل جبهه‌دموکراسی‌خواهی را ارائه « لایحه‌عفوعمومی » اعلام کرده اید.نمی‌دانم این عفو و بخشش که بر فرض تصویب توسط مجلس فرمایشی، مطمئنا باید به تایید مقام رهبری نیز برسد، شامل حال چه کسانی خواهد‌بود؟ فقط امیدوارم مرادتان عفو زندانیان و محکومین سیاسی، مطبوعاتی و عقیدتی نباشد!
    آیا برای مرد شریفی همچون عباس امیرانتظام طلب عفو می کنید که 25 سال از عمر خود را به اتهام واهی جاسوسی ( که روزگاری توسط برخی دوستان شما همچون مهندس میردامادی و… به او وارد شد ) در زندان گذرانده‌است؟ آیا درخواست عفو ملوکانه برای کسی که علیرغم روشن شدن ناروایی محکومیتش و حتی درخواست تلویحی سران نظام، هیچگاه هیچ درخواست عفوی برای خود ننوشته است لکه دار کردن کلمه شرافت و آزادگی نیست؟ مردی که سلامت نفسش زبانزد تمام دوستانی است که طعم حبس سیاسی و زندان اوین را چشیده‌اند.
    یا برای دانشمند آزاده ای همچون دکتر ناصر زرافشان که به خاطر وکالت قربانیان قتلهای زنجیره‌ای و دفاع از حقوق مظلومین این فاجعه ملی زندانی‌است و این روزها ماراتن مرگ را در زندان اوین آغاز کرده‌است؟ کسی که اگر نبود اسناد ويرانگری که در اختيار دارد، امروز مطمئنا در همين زندان نيز به سر نمی‌برد و به جايی می‌رفت که بسياری از سينه هایی که سابقا محرم اسرار بودند رفته‌اند!
    یا می‌خواهید برای نویسنده‌ای که ممنوع القلم شده، معلمی که ممنوع التدریس شده، روحانی که ممنوع المنبر شده، هنرمندی که ممنوع التصویر شده، دانشجویی که زندانی شده و پیر و جوانی که به جرم تفکری نه چندان همساز با آنچه حاکم مستبد می‌اندیشد، حرمت کهنسالی و غرور جوانی اش لگدمال شده، طلب بخشش کنید!؟ به گمانم آنچه امروز، حکمران دانا باید در پی آن باشد عفو نیست بلکه اعاده حیثیت از بیگناهان است و اگر عفوی باشد، این مظلوم است که باید ببخشد نه ظالم! به عنوان کسی که هنوز هم چشم بسیاری از آزاداندیشان و ستمدیدگان به شما دوخته شده، در کلام خود دقت کنید؛ عفو و چشم‌پوشی درخور گناهکاران است نه دگراندیشان!
    جناب آقای معین! آیا شما تصور نمی‌کنید؛ آ‌‌نچه باعث گناهکار شمرده شدن کسانی گشته که شما امروز قصد پی‌گیری به اصطلاح عفو آنها را دارید؛ قانون اساسی و قوانین رایج مملکت، رویه استباط و اجرای آنها و مهمتر از همه، اراده ایست که در استفاده ابزاری از قانون برای پیشبرد اهداف انحصارطلبانه حاکمان وجود‌دارد؟ فرض که عفوی صورت گرفت و این بزرگواران پذیرفتند و عفو شدند! چه تضمینی هست که فردا روز دوباره با خیل محکومین که بسیاریشان همین عفو شدگان امروزند مواجه نباشيد؟
    …بهتر است کاری کنید که از این پس نفس کشیدن در این مملکت جرم نباشد!
    و نکته آخر اینکه؛ بهتر است به شخصی که هر از چندگاهی عفو و مرحمت خویش را شامل حال عده ای می‌کند گوشزد کنید که تنها کسی که در مقام عفو و چشم پوشی و آگاه به پیدا و پنهان مردمان است خداوند متعال است وبس و مخلوق همان بهتر که بندگی کند و لاف خدایی نزند.

  57. برادر (!) معن! من از حق معروفي نمي گذرم! پس ِ حرفت را بگير و برو! دهان بندي بخر و بخور! برادر معين ! برادر ِ همه ي برادر هاي هم همه ! حرفت را پس بگسر تا عفو را عمومن عفونت بر ندارد!…برادر معين…بر دار معين؟! بد را دارد معين! …من از حق معروفي نمي كذرم!

  58. واقعا حرف مهاجراني درباره شماهنگامي كه قلم آل احمد راخانم دانشور به شما داد برازنده شما بود واقعا شما نسخه كمدي جلال آل احمديد . مرد حسابي توي اين هير ووير واقعا فكر مي كني احمد آباد هم براي خودش شهر شده ؟ امثال شما شدن چوب دو سر طلا بهشون حمله كني گاز ميگرن ازشون دفاع كني لگد مي زنن . شما اجالتن قصه هاتو بنويس اينجا هم هيچ خبري نيست كسي هم منتظر شما نيست همونجا راحت تريد تصدقت.

  59. آقای معروفی به نظر من همان لحن و استدلال کودکانه منتقدین این متن زیبا و مستدل، خود بهترین دلیل بر درست بودنش می باشد. پایدار و سربلند باشید

  60. سلام .. من نميفهمم چرا معین را بعنوان بهتر به خورد مردم میدهند. تمامی طرفدارانشان جز اینکه سعی کنند بقول خودشان رتبه و کلاس مخالفین را پایین بیاورند کار دیگری بلد نیستند و جز بی احترامی به فهم و شعور کار دیگری نمیکنند .. میگویند ایران برای همه ایرانیان و من به معین رای میدهم و بد چه برخوردی و چه حرفهایی که نمیزنند ….

  61. سلام
    من هم از آقای معروفی دفاع میکنم. آقای معین بهتر نبود میگفتید از ستم روا شدگان برای رهبر و ایادیش طلب عفو میکنم؟؟؟ برای رهبر باید گدایی کرد و تقاضای عفو کرد نه برای بی گناهان مظلوم. سارا

  62. معين و احمدي نزاد و لاريجاني و سحابي و يزدي و شمس الوا عظين و نبوي وكارگردانان و فيلمبرداران سينماي بيشرو ايران و ساير بزرگان و هنرمندان همه جنگاوران نبرد جبهه حق عليه باطل و از شاگردان مكتب ابا عبدالله و از عاشقان مكتب حسين (ق) و از منتظران ظهور آقا امام زمان (عج) هستند. ختم انتخابات دور اول يا دوم نيست. ختم انتخابات نهايي در دور سوم است كه در بانزدهم شعبان با تشريف آوردن آقا (عج) شاهد خواهيم بود. آقا در جلو و ساز و دهل و بزرگان به دنبال ايشان و مردم حاضر در صحنه. كفار ذليل. يتيمان سر بلند. صف طولاني بيماران شفا يافته. حتي سحابي هم عصا را زمين گذاشته. خلبانان از بالا گل مي ريزند به سر مردم و در ركاب آقا. هيات هاي استقبال هلهله گويان. چشم دل بگشا. در گوشه اي از جمع خاتمي با خيل منسوبانش همراه خبر نگاران. حتي زواره اي. مهر عليزاده و بزرگان و بزرگان و بزرگان. علما. آقايان. سروران. گروه گروه نور چشمي. در ايستگاه هاي صلواتي آرا ميدهند در انتخابات ها. دوربين هان تلويزيون هاي جام هاي عرب و عجم بر دوش خواهران مصاحبه گر ايبنا و ايتنا و „اتمنا“. آقايان تجار و بازاريان محترم و مكرم و معزز در صفي خاص و جايگاهي والا تر از والا. موج جمعيت را ببين در فراخ راه ها. موج مواج. و در كناره راه جسد اعدام شدگان به تير برق آويخته. بي ناموس ها. كفار. جاسوس ها. دشمنان. و… ابديت اين قوم بر گزيده بر تر از همه اقوام و ملل. سخن كوتاه. انتخابات به دور سوم كشيده خواهد شد.

  63. آقاي معروفي لطفا تبليغ تحريم انتخابات نكنيد. شايد براي شما فرق زيادي نكند چون به هر جهت جفا و ظلم به شما شده و شما سازگاري با وضع موجود هم به هر جهت پيدا كرده ايد. شايد حتي اگر دعوت رسمي براي فرهيختگاني چون شما هم فرستاده شود تشريف نياوريد. اما ما هنوز اينجا زندگي مي كنيم و جوانانمان در زندانهاي اينجا هستند بي هيچ جرمي نه در آلمان.
    وضع شما را مي فهمم اما شما هم بيشتر به جوانهاي كشورتان فكر كنيد. با تمام احترام و علاقه ام گاهي فكر مي كنم خيلي خودخواه هستيد و فقط به خودتان فكر مي كنيد . شايد اين قضيه براي خيلي ها عادي باشد اما عباس معروفي براي ما عادي نيست كه اينگونه باشد. و البته كه حق شماست. فقط براي ما ديدني نيست. عباس معروفيمان مي شكند

  64. چشم به معيين ميگيم اسم شما رو از توي اون ليست خط بزنه 🙂 آخه اصلا اين لايحه رو گويا براي شخص شما قرار بفرستند مجلس

  65. براي تو و همه تاريخ و فرهنگ پر غرورمان مي نويسم، براي همه ايرانياني که هنوز عشق به خاك و خونشان را فراموش نکرده اند، همه کساني که ايران را دوست دارند حتي اگر حکومتش مورد قبولشان نباشد، همه کساني که دست گدايي بسوي حکومتهاي بيگانه براي نجات وطن دراز نکرده اند و همه کساني که هنوز ايراني مانده اند و خواهند ماند.
    جناب آقاي معروفي زحمات و پاكي شما بر هيچ كس پوشيده نيست، ولي كمي به خاطر ايران از غرور خود كم كنيد، فقط كمي!

  66. تحريميان گوش كنيد مردم به خيابانها نميريزند تا كشته شوند يا زندان بروند تا ديگران بيايند حكومت كنند. رفرميست ها زندگيشان را در خطر گذاشته اند ولي ما كه جرات حرف زدن حتي نداريم انتخابات را تحريم ميكنيم. يادتان باشد مصدق هم با حكم حكومتي امد.

  67. آقاي معروفي!
    بارها در اين وبلاگ دلتنگيتان از آن جفاي به ناحق را با چشمان خودم ديده ام. و بارها همراه با شما دلتنگ شده ام. دلتنگ و دلچركين. ولي همه ي اين بارها قبل از اين روز ها و اين انتخابات بود. امروز حرفتان را درك نمي كنم.اين بديهي است كه شما مجرم نيستيد. بديهي است كه نامردماني كه ما را از شما و گردونتان محروم كردند مجرمند. ولي آسياب به نوبت آقاي معروفي. آسياب به نوبت. دموكراسي حكومت خرد گرايان است. حكومت آناني است كه مي خواهند زندگي كنند و نه قهرماني! معين براي ما چاره اي از سر ناچاري است آقاي معروفي.اين را لطفآ بفهميد. ما مي خواهيم به سرنوشت شما دچار نشويم آقاي معروفي و البته هيچ حكومتي را هم مادرزاد ديكتاتور نمي دانيم. من حس مي كنم آقاي معروفي كه هنوز تا غرق شدن چند غلب فاصله هست. تا غرق شدن دست وپا مي زنم آقاي معروفي. خواهش مي كنم اگر دستم را نمي گيريد لطفآ دستتان را هم روي سرم نگذاريد.
    آقاي معروفي در اين وقت از اين سال صحبت هاي شما دستي سنگين است روي سر من.

  68. بسيار خوب! دوستان بزرگوار اگر شما از وضع موجودخود كاملا، راضي هستيد و به آن مباهات مي كنيد. پس چرا انتخابات را تحريم مي كنيد؟ اجازه بدهيد مردم در انتخابات شر كت كنند و سفاكترين كانديد را انتخاب كنند تا دوران اسارات و زنداني مردم طولاني تر شود و شما خشنود تر باشيد!

  69. سلام آقای معروفی؛ سلام دوستان!
    جنگل مولاست این اینترنت و کامنت گاه هایش! من همیشه از خواندن شان درس مردم شناسی می گیرم، حتی از خود متن هم بیشتر. چون محیط آزادی است که هیچ کلامی قطع نمی شود.
    این کامنت دوم من است. همه را تا اینجا خواندم. همه جور کلمه دیدم . از خوب تا بد. از انی که کلام مهاجرانی را ، انگاه که بر خر مراد سوار بود تکرار کرده بود تا مشفقینی را که راوی(معروفی) را به آرامش، رای دادن، طرفداری از معین و ترساندن از قالی باف و پدر خوانده و… دعوت می کردند.
    معروفی تلخ می نویسد و این حتما از تجربه ی کودکی اش و تجربیات جوانی اش و البته از تجربیات جمهوری ناب محمدی اش برمی خیزد. من تداوم این حس را نمی پسندم. شاید این تداوم نشانه ی یک بیماری باشد که من نیز به آن دچارم. اما این حق اوست چنین بنویسد. هر بار تلخ تر. از دوستان مشفق باید پرسید که عوامل محیطی این تلخی، مگر همه ی مذهبیونی نیستند که وقتی مردم، کلید طلایی شهر را به مرادشان تحویل دادند، سر از پا نشناختند و هی کردن و هی کردند؟ خوب حالا که بعضی ازین „خرسواران مراد“ می خواهند پیاده شوند و عابر پیاده رو، بهتر است مفامات را بیاموزند، و چه بهتر که از صاحب حقی بیاموزند که یکی از کوچک ترین هایش هم می باشد. معروفی کاری به کار این کاندید و آن کاندید نداشت. در چند کلمه ای که نوشت و متاسفانه جناب آقای وکیل دادگستری، نخوانده بر آن طعنه زد(سایر معترضین هم کمابیش نخواندندش) سخنی از تحریم نگفت. تنها گفت که معین حرف زدن را یاد بگیرد و این نباید به معنای توهین گرفته شود، و نه تحریم. این حق همه ی ماست که اگر عاشق (معین) هم باشیم، کور و کر نباشیم. به او چیز یاد بدهیم و همین الآن ازو حساب کشی کنیم تا راه رفتن را از صاحبان حق یاد بگیرد. آقای وکیل دادگستری دو بار نوشتند که تو نفهمیده ای که این یک اصطلاح حقوقی است. اما یادشان رفت که ببیند معروفی می گوید من معلم، نویسنده، روزنامه نگار بوده ام و بر من به خاطر همین انجام وظیفه ها ظلم رفته. دوست دانشمندی که وکیل دادگستری است و از بی منطقی معروفی ناامید شده، تحت فشار پیش داوری یادش رفته که تا بحال در هیچ قانونی معلم،… جرم نبوده و هیچ دیکتاتوری نیز، در آینده جرات نخواهد کرد که مدتی آن را جرم بشناسد که بعدا یک اصلاح طلبی بیاید و آن را از فهرست جرائم حذف کند و محکومین قبلی آن جرم را عفو کند. شاید آن دوست دانشمند تصور می کند امثال آقا ی معروفی در دادگاهی صالحه و مستند به قوانین موضوعه ی اعلام شده محکوم شده اند. نه جانم. ایشان جرم شان، جسارت نوشتن در فضایی بوده که باید خود را به نجاست قدرت مستقر نزدیک می کرده ای تا مثل جناب مهاجرانی بتوانی در همه ی عرصه ها بتازی.
    من خود از بچه مذهبی های هم سن و سال آقای معروفی ام. چیزی ازیشان نخوانده ام جز همین „خلوت انس“ را، ولی در سال های پس از 57 فقط تلاش کردم سوار بر خر مراد بادآورده نشوم. اما شاهد صدور حکم شلاق بر تن بی گناه نویسنده بودم. اکنون نیز خوشحالم که نویسنده جان بدر برده، اما با روحی زخمی. اگر سال ها نیز بگذرد و راضی نباشد به آمدن. بر او حرجی نیست. گناه به گردن دوستانی است که شرایط را برنویسنده تنگ کردند.
    دیده هامان پر بصیرت تر باد

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert