آيين درستنويسی خوابگرد
آنچه که، بر له، بر عليه، میباشد، و…
„آنچه“ يعنی آن چيز که. يعنی „که“ در آن مستتر است. بعد از „آنچه“ لطف کنيد و „که“ نياوريد. „آنچه که“ غلط است. مهم هم نيست که بسياری در سخنرانیهاشان میگويند: «آنچه که…» و خيلیها هم اين غلط را مینويسند.
„عليه“ يعنی „بر“. مثل: «او عليه کسی پاپوش نساخته بود.» يا «نقدی که عليه کتاب تو نوشته بودند بیپايه بود.»
„بر عليه“ يعنی „بر بر“. «وقتی بچه بودم تافتون را از بربری بيشتر دوست داشتم.» برای „له“ و „عليه“ نبايد „بر“ گذاشت. چون بربری میشود.
به نثرهای پاکيزهی و اديبانهی مجتبی مينوی، سعيدی سيرجانی بيشتر توجه کنيد. البته نامههای منسوب به سعيدی سيرجانی در زندان، پر است از: „بر عليه“، „آنچه که“، واز اينجور چيزها.
اعلاميهنويسها در دورههايی ناخواسته زبان فارسی را آش و لاش کردند، چون اعلاميهها را معمولاً آدمهای گندهی سياسی مینوشتند که ادبيات سرشان نمیشد. اهل رمان مُمان هم نبودند.
در يک دوره از تاريخ مبارزاتی ايران، يعنی در دورهای که کنفدراسيون داشت دخل اعليحضرت را میآورد، و بزرگترين اپوزيسيون عليه نظام سلطنتی بود، نثر اکثر اعلاميهها و بيانيههای سياسی جزو قزميتترين نثرهای تاريخ زبان فارسی است.
کنفدراسيونیها و بقيهی گروههای سياسی آن دوره، ظاهراً در ساختار جملهی مرکب حيران بودهاند که نشانهی مفعول جملهی اول را در آغاز جملهی دوم میآوردند. يعنی بعد از فعل „را“ میگذاشتند که هنوز هم اين عادت زشت در بسياری از اعلاميهها ديده میشود. مثل: «ما رژيم جنايتکار ستمشاهی که ترتيب دادگاههای مخفی از مظاهر آن میباشد را محکوم نموده و…» (با آن „میباشد“ حرامزاده که معلوم نيست از کجا آمده تا جای „است“ و „هست“ نازنين را بگيرد.)
هر جمله را معمولاً هشت جور میتوان نوشت، پيش از چسباندن نان به تنور، میتوان کمی با خميرهی ادبيات ور رفت. خوشخوراکتر و ماندنیتر میشود.
آدم گرسنه اگر مجبور به خوردن نان خشک شود، هيچکس به خواندن نوشتهای بيات و ناپخته ناچار نيست.
راستی اينجا (Download file ) را ديدهايد؟ بسياری از وبلاگنويسها سهم دارند اين بار. اين هم آقای سردبير.

23 Antworten
حالا خوبه معلم ها و اساتيد خودشون و ميكشن كه اين چيزا رو تو مخ ما فرو كنن!وگرنه چي شده بود تا حالا!
باز هم بگویید.
من تشنهی درست نوشتن و درست صحبت کردن هستم.
سلام استادم,
كاش سعيدي سيرجاني هنوز بود و حرف ميزد و مزاح ميكرد و مي خنديد و ما از همان نكته ها مي آوختيم.
مي شه خواهش كنم شما هميشه باشيد ؟
مي شه قول بديد شما هيچ وقت, هيج جا نريد؟
شاد زيد…
مهرافزون…
سلام آقاي معروفي عزيز !
خواسته من و بسياري از دوستان اين است كه تا آنجا كه برايتان مقدور است بخشي از وبلاگتان را به همين امر درست نويسي اختصاص بديد . همه ي ما مشتاق خواندن آن هستيم .
موفق و مويد باشد .
نوشته های شما هم مهر گیاه را دارد هم مهره مار.انسان را با طنازی مسخ می کند.اما آقای معروفی برای زبان نسل من کمتر دل سوزانده شده. معدودند تعداد کسانی همچون شما که برای زبان دلشان از ته بسوزد. نسل ما گمراه است. راهبر و راهنما می خواهد. در مملکتی که گورزادان چراغ به دست گیرند. زبان هم باید از گورخانه ها سر در بیاورد.
سلام عباس جان،
پیش از همه خوشحالم ، بعد از چند روز دوباره مطلب گذاشتی. آن هم چیزهایی که بدرد همه می خورد. برای من به موقع بود، داشتم روی متنی کار می کردم، تمام هم شده بود، ناچار شدم یک بار دیگر بازنویسی کنم. راستی کلمه رمان ممُان چی بود؟ به عمد نوشتی یا نه. خب به هر صورت برات آرزوی بهروزی می کنم.
آرام.
من پیشتر در نوشتن فارسی هم دوست نداشتم از تنوین عربی استفاده کنم و یا یای آخر رو که صدای آ میده با ی بنویسم …
حالا که دیگه در این دیار غریب دارم با زبان مادری ام هر روز غریب تر می شم، و … شرمم باد!
اما از زبان و نثر نیمه فارسی- نیمه عربی که بدجور در این چند ساله در ایران مرسوم و تا حدی من در آوردی شده شدیدن دلخورم…
کلماتی چون:
گاهن، بعضن…که فکر نمی کنم حتا عربی درستی هم باشه!!!
عباراتی مثل :
سلامن علیکم ، الحمد الله ، علیکم سلام، والسلام ختم کلام، معلوم الحال ، علی الحساب، علی السویه… مثل نقل و نبات به کار می ره.
به تازگی، آشنایی از ایران او مده اند که هم صحبتی با ایشون شدیدن برام کسل کننده و حتا شکنجه ی روحی شده (تازه ایشون مهندسند !!) . اولن که تعداد جملات و کلماتی که به کار می برند از یه مجموعه ی محدود 100-150 تایی فراتر نمی ره ، همچنین اونقدر کلیشه های نخ نما به کار می برند که من ترجیح می دم اصلن هیچ بحثی رو با ایشون باز نکنم… و اصولن کمتر ملاقانشون کنم!!
عباراتی که هزار بار در یه مکالمه ی یکی- دو ساعته استفاده می شه و مفاهیم گوناگون ممکنه داشته باشه:
در خدمت باشیم = …. چاکریم؟ مخلصیم ؟…؟
در خدمتتون هستیم = ….؟؟
حالا = که ضاهرن مفاهیم گوناگون در شرایط متفاوت داره!!!
که اینطورِِ = عجب!!! ، جدی؟ ، بسیار خوب، …
….
من که پاک گیجم و البته بسیار متاسف.
آقای معروفی مهربان، نجاتمون بدین لطفن . پویایی زبان لازمه اما در چه مسیری؟!
آقای معروفی مهربان،
من یادم افتاد که اصلن „گاه“ فارسی است، نه؟ حالا چطور آخوند جماعت و سیاست پیشه و بازاری تنوین عربی بهش اضافه کردن و بهش مفهوم „گاهی اوقات“ و حتا „برخی“ دادن… من موندم!!!
salaam,
neveshteye emroozetun khub bud. kheyli behtar az ‚dorost-nevisi’ye ghabli.
سلام
آقاي معروفي بحثي را پيش كشيده اند كه زيباست.آموختنن هميشه زيباست. ولي زمانه ا كنون زمانيست كه درست انديشيدن كمي از درست نوشتن و سخن گفتن پيشي گرفته است و درست عمل كردن مثل هميشه از همه جلو تر است.به قول اسماعيل خويي:“ ابرها گاوانند…شيرشان را مي خواهي نوشيد؟…آستينها را بايد بالا بزني… و پذيرا باشي …. امكان لگد خوردن را….“
سلام بسيار لذت بردم لطفا به وبلاگ من سر بزنيد و شعر ها را بخوانيد اين خيلي مهم است.http://sanbadpoem.persianblog.com/
سلام عباس آقا
يه سري هم پيش ما بيا
شاد و موفق باشي / بدرود…
سلام آقای معروفی عزیز!
چهقدر خوب است که تذکر میدهید. „له“ و „علیه“ و „میباشد“ در کتاب زبانفارسی دبیرستان آمدهاست و یادم بود. اما، الحق „آنچه“ رو نمیدونستم. راستی آقای معروفی، „آنچه“ درست است یا „آنچه“؟ اگر ممکن است یک توضیح دربارهی نیمفاصلهها هم بدهید، من که حسابی گیج شدهام! بعضی وقتها میگم، باید صورت متعارف رعایت بشه و بعضی وقتها همهچیز رو با نیمفاصله مینویسم، حتی گلناز رو!
یک سؤال، نیمفاصله به بحث „تکواژ“، „واژه“ و „شبهواژه“ ربط دارد یا نه؟! اگر ربط دارد، لطفاً توضیح دهید.
دیگر اینکه، خیلی وقت پیش میخواستم به آقای شکرالهی دربارهی علایم نگارشی، ایمیل بفرستم. نمیدونم تنبلی کردم یا از جذبهی رضا شکرالهی ترسیدم! بالاخره این کار رو نکردم. اگر ممکن است دربارهی علایم نگارشی و جایگاه و چهگونهگی کاربردشان هم توضیح دهید و اصلاً یک کتاب زبان فارسی بنویسید( چه خوشاشتها!)
موفق باشید.
عطار: «تا به ابد گمره جاوید ماند/ هر که به تو راه ز پیشان نبرد/ پاکبری تا دو جهان در نباخت/ آنچه که میجست ز تو آن نبرد»
پروین:
کارآگهی که آب و گل ما بهم سرشت بر من فزود، آنچه که از خلقت تو کاست
میخواستم چند جمله در جواب دوستی که نوشتهاند امروزه درست اندیشیدن از درست نوشتن و درست سخن گفتن پیشی گرفته است بنویسم.
با اجازهی اساتید محترم؛ فضولی و اظهارنظر این حقیر را خواهید بخشید.
حتی اگر بخواهیم قبول کنیم که اکنون زمانیست که درست اندیشیدن… به نظر شما چطور این اندیشه را باید بیان کرد؟ مگر نه اینکه بهترین راه برای برقراری ارتباط زبان است؟ آیا اندیشهای که تنها در ذهن اندیشمند بماند و ابراز نشود فایدهای هم دارد؟
و در مورد درست عمل کردن هم باید بگویم نظر شخصی من این است که برای پرورش اندیشه، یکی از راه ها آموزش است و این میسر نخواهد بود مگر با تحلیل اعمال گذشتگان.
به جای دیگری نروید ، پرده هایتان را ما می نویسیم .اگر از نمونه ی کار خوشتان آمد سفارش دهید.با تشکر. /
سيرحاني در فضاي خفقاني آن زمان بيشترين اعتراضش به مقاله هاي اداره اطلاعاتي كيهان ايران بود . هنوز بعد از اين همه سال كيهان به همان سياق با قدرت تخريبي اش مي نويسد . در ستون دريحه آن استاد عاوم سياسي با نام خودش مي نويسد : ءروشنفكري رسمي ايران در خوش بينانه ترين حالت در محموعه اينتليتحنت سرويس قرار داردو. ء . به نطر او روشنفكري صد سال اخير ايران درك درستي از توده نداشته و به غرب و دموكراسي آمريكا نطر دارد.من كاري به فكر او ندارم .منطورم اين است . يك فردي مثل ايشان طيفي از روشنفكر رسمي( لابد كساني ار طيف خودش كار دولتي دارديا آن هايي كه ووكيل و وريرند…) را راحت مامور اينتليحنت سرويس معرفي مي كند و آب ار آب تكان نمي خورد. كيهان به همين روش با نوشتن ستون هويت با همراهي صدا و سيما تو طئه هايي كه يكيش عليه سيرحاني بود و رو شده سازمان داده بودند.. سيرحاني از اين كوتا ه آستينان دراز دست هم نوشته .يادش زنده باد.
سلام آقا!
اين گربه هه رو ما از كجا بگيريم؟!! تو ايران كه نيست!دلمون خواست! لااقل هرچند وقت يكبار شماره هاي گذشته رو براي دانلود ما كه تو ايرانيم بذارين تو وبلاگتون…ميشه؟
سلام ..ما كه چشممون به در خشك شد …بماند…نميشه اين «استلا » !!! يا همون پيشي ايروني رو همشو پي.دي.اف کنين يا يه سايت براش درست کنين که ما پراگ نشين هاي دور از برلين هم يه فيضي ببريم؟ امان از دست اين برليني ها و بدقوليشون آقاي معروفي..
سلام
باورتون نمیشه این چندامین بار سمفونی مردگان رو میخونم . سبک نوشتاری شما رو دوست دارم . باخوندن مطالبتون آرامش فکری پیدا میکنم و از صمیم قلب آرزو میکنم که هر جا هستید سلامت باشید و قلمتون توانا
آقاي معروفي از داستان هاي خانم محمدي باز در سايت تان بذاريد. يا كتاب شان را منتشر كنيد. من هر بار از ايشان سوال مي كنم…؟ از درس درست نويسي تان هم ممنون. حيف از نويسنده هاي با سواد و با فر كه اهريمن آن ها را از ما دزديد. درست است كه افتاب زير ابر نماند و خيلي زود دست آلوده شان رو شد .ولي هنور آن ها در محكمه ي قانوني رسوا نشده اند. آن رور بالاخره مي رسد. خدا مي بيند و رو سياه ترشان مي كند.
اقاي معروفي عزيز با عرض معذرت
بايدبه عرضتان برسانم همانقدر كه بر عليه اشتباه است كلمه مي باشد نيز اشتباه است و بدون اغماض بايد از فعل است استفاده شود. باز هم از شما معذرت ميخواهم.
با درود،
مهر بورزيد و بگوييد كجاي مي باشد، كه از ريشه ي اوستايي bu و يا سانسكريت bhu است نادرست مي باشد؟
ورز (فعل/كارواژه) است از ريشه ي اوستايي ah و يا سانسكريت as است.
بودن و هستن هر دو همچم مي باشند/هستند!
نمونه:
باشنده/هستنده
بودش/هستش ( بنگريد به فرهنگ پهلوي نوشته ي فروه وشي)
نوواژه هايي كه مي توان با ورز بودن/باشيدن ساخت:
باشند بر سنگ روند:حضور
در باشند تو : در حضور تو
باشاباش: باش+آ+باش بر سنگ سراسر، هماهم و ديگرها
بود و باش: سكونت
بايش: به چم case در انگليسي
باشوند همچون هموند به چم باشنده
باشوندان ايرانزمين هفتادمليون مي باشند/هستند