به احترام اکبر گنجی، بحثهای فرعی (از جمله خوب و بد بودن کانديداها، انتخاب بد که بدتر نشود، دفع فاسد به افسد و…) را کنار میگذارم، و انتخابات را تحريم میکنم. برای کسی هم نسخه نمیپيچم.
به احترام اکبر گنجی بر میخيزم. همرای و همراه او؛ برچيده شدن کامل ديکتاتوری، اجرای حقوق بشر، دموکراسی، عدالت اجتماعی، و آزادی انسان نخستين خواستهی من است. و در تمام اين سالها تا پای جانم بر اين خواسته پای فشردهام.
مهم نيست که روزی در کارزار تنها ماندهام، کتک خوردهام، لت و پار شدهام، زير بازجويی آزار ديدهام، و ويران شدهام.
مهم نيست که چگونه جان به در بردهام، چه بلاهايی سرم آمده، چقدر با خدا حرف زدهام.
مهم اين است که امروز سرانجام در وطنم آدمی در اندازههای گاندی میبينم. با او هماوازم، و به شعارهای چند روزه کانديداها پشت میکنم. همراه اکبر گنجی به احترام انسان با تمام توان برابر نظام ويرانگر میايستم. به قول نيکآهنگ کوثر:«من آدم بدگمانی هستم. چرا نباشم؟ از این جماعت جز خالی بندی چیزی ندیدهام. سیاستشان هم عین دیانتشان است و دیانتشان عین سیاستشان…»
خوبی مبارزه اين است که اگر خرد شوی، لااقل انگيزهات را از دست ندادهای. برای زندگی چه انگيزهای بالاتر از اين که تزوير يک تاريخ را به خاک بسپاری؟
به احترام اکبر گنجی اعلام میکنم: اصلاحات در لوای قانون اساسی جمهوری اسلامی يعنی „خوردن“ هشت سال ديگر از عمر يک ملت، يعنی دروغ، يعنی دور باطل، يعنی جلق سياسی با چند تا آدم. ماجرا از بنيان غلط است.
ابن سينا میگويد: «اگر برای يک غلط هزار دليل بياوری میشود هزار و يک غلط.»
25 Antworten
تست … امتحان . . .
برای اثبات آنکه بین انسانیت و جمهوری اسلامی هزار خانه است در انتخابات نظامی که بی شرمانه انسان را از آزاد زیستن منع می کند شرکت نخواهم کرد. بخاطر مجتبی ها و اکبرها. بخاطر هزاران انسان در بند. بخاطر لیلاها و هزاران زن بی گناهی که هر روز قربانی نگاه شوم این نوع نظام می شوند در انتخابات شرکت نخواهم کرد. بخاطر احترام به انسانیت رای نخواهم داد.
اين دفعه ظاهراً سالم است! میبينی، وليعهد؟ قبلهی عالم را به چه روزی انداختهای؟ به اين میگويند کار گل، آنهم کاهگل!
قبله ی عالم به سلامت،
وليعهد دعاگو
ناب بود . ناب ناب نایاب بود.
سلام،
آيا مملكت من هم روزي طعم ازادي را خواهد كشيد ؟،
اين جمله را به صورت سوالي مطرح كردن، مشكل من همين هست، يعني هر وقت به
آزادي و اينكه روزي طعم آن را در ايران خواهيم چشيد ايمان پيدا كرديم, و به باور رسيديم
حتما اون (آزادي) را در دست خواهيم داشت ولي اما با ترديد و دودلي به جايي نخواهيم رسيد.
سپاس ..مسعود
با سلام و احترام فراوان
جناب آقاي معروفي فرموده ايد در انتخابات شركت نميكنيد ولي تحريم انتخابات چه نتيجه اي بار مي آورد؟ آيا تحريم انتخابات نتيجه اي جز انتخاب راستي هاي افراطي خواهد داشت ؟ ميدانم دولت خاتمي قدرتي نداشت ولي اينرا ميدانم كه حداقلش ايجاد فضاي باز بود . به من نگوئيد كه اكبر گنجي – عباس عبدي – سميعي نژاد – تقي رحماني و ….. در بند هستند . ميدانم و لي اينرا هم ميدانم براحتي ميتوان از سياستها انتقاد كرد ميدانم با تمام سانسورهائي كه وجود دارد باز هم كتابهاي خيلي خوبي در كتابفروشيها وجود دارد . و اينرا هم ميدانم دوران پر كشمكش خاتمي راهي هر چند باريك و تنگ و نوري هر چند كورسو ايجاد كرد . من بعد از سال 62 تاكنون راي نداده ام ولي اينبار راي ميدهم و به معين راي ميدهم . چون در اين مملكت زندگي ميكنم و متاسفانه راهي ديگر براي رهائي نميبينم . پس در انتخابات شركت ميكنم به اميد پيروزي معين هر چند اطمينان دارم حركت به سوي اصلاح حركتي كاملا لاك پشت وار است ولي ميخواهم با كورسوي اميد زندگي كنم نه با ياس و درماندگي …….
با احترام فراوان خدمت شما نويسنده محبوبم
سلام … كاش مي نوشتيد به احترام نفس مبارزه … انسانها كارنامه اي دارند كه ممكن است با حرفها و اعمال پسنديده’ امروزشان متناسب نباشد ! اما نفس مبارزه همچنان پاك و ناب بوده و هست …
به احترام اندیشه و تفکر.
علیرضا
سلام. هرجا, هر وقت, و در هر قالبي, اسم عباس معروفي را كه ميشنوم, احساس مي كنم از قافله عقب مانده ام. فكر مي كنم چرا به اين آدم دسترسي ندارم؟ و اصلا چرا هنوز نتوانستم هيچ كاري انتشار بدهم. باور كنيد همه چيز رو به ركود مي دود. كمترين حق نسل جوان نا اميد شدن است كه به نظر من هيچ اشكالي ندارد! اسد ها نمي گذارند اداي ايرج را _حتا ادايش را_در بياوريم. مجيد شدن هم بخت مي خواهد كه نداريم. و… ولش كنيد! مزخرف مي گويم…
مانده ها بماند براي جايي بهتر. فقط مي خواستم ببينم چطور مي توانم چيزي برايتان بفرستم؟ و اگر از طريق اينترنت نشد بايد آن را به چه آدرسي پست كنم؟ باور كنيد احتياج دارم نظر شما را بدانم. قبلا از اين كه جواب مرا مي دهيد متشكرم. (باور كنيد خواسته ي بزرگي نيست…) به اميد اميد!
یک نیمکت، چند تا روزنامه و انتخابات…
نميفهمم آقاي معروفي واقعا نميفهمم…. شما هماني هستيد كه رمان زيباي سال بلوا را نوشته؟؟ همان زماني كه جذبهاش سفر دراز قطار را در نوروز امسال برايم به چشم بر هم زدني تبديل كرد؟؟؟ همان كه ميگفت به جاي دار بايد به قدرت مردم اتكا كرد؟؟؟؟ قدرت مردم در كجا تجلي ميكند؟ فقط در انقلاب؟ كه به قول ابراهيم نبوي يك بيماري اجتماعي بيش نيست؟؟؟ واقعا چرا نميگوييد چه بايد كرد تا ما هم بدانيم؟؟؟ ببخشيد كه عصباني شدم…همه از سر علاقه زيادي است كه به شما دارم….
احساس من اينست كه راز تحريم انتخابات از طرف شما خستگي است.
سلام آقاي معروفي. تحريم انتخابات – به نظر من البته- نتيجه اي نخواهد داشت. با تحريم ما نه نافرماني مدني كرده ايم و نه كار جديدي. گنجي گفته با تحريم مشروعيت نظام را زير سول مي بريم. اما مشروعيت اين نظام مدت هاست كه از بين رفته. بايد در حكومت بود و تغيير داد.
ديروز همان وقت که وبلاگتان را تازهنويسی کرده بوديد آمدم نظری نوشتم ولی گويا قضيهی گاو در بارگاه همايونیتان باعث شده بود که نظرخواهی مدتی کار نکند، تا قبلهی عالم درستاش کرد. فقط میخواستم بگويم که اين که گفتهايد «تحريم میکنم» اصلاً با اين که گفتهاید «برای کسی نسخه نمیپيچم» سازگار نيست. از لفظ «تحريم» نه تنها نسخه پيچيدن، که فتوا دادن احساس میشود. اگر میخواهيد شرکت نکنيد بهتر بود میگفتيد «شرکت نمیکنم و نسخه هم نمیپيچم». چون میدانم اين يک اشتباه رايج و غلط مصطلح شدهاست و از جانب شما هم تنها يک سهوالقلم جزئی است، و خردهگيری بر بزرگ فارسیدانی چون شما کار چون منی نيست، لطفاً نظر مرا منتشر نکنيد ولی اگر دوست داشتيد، نوشتهتان را يک ويرايش کوچک کنيد.
سلام استاد ….اين جا ان چه كه كمتر از همه مهم بوده و هست شعور انساني است و ارزش انتخاب .اين جا هيچوقت ارام نبوده هيچوقت…سرفراز باشيد و برقرار
من اگه جوون اون مملكت باشم و يك كمي فكر تو كله ام باشه ميفهمم كه شما غير از كلمات قشنگ و آرماني مثل „برچيده شدن كامل و…“ راهكار واقعي سراغ نداريد و دليلي هم نداره داشته باشيد. شما نويسنده ايد نه چريك مثل اكبر گنجي و نه تيوريسين و نه فعال سياسي. اين حساب كتابهاي وارونه اون مملكت بود كه از آدمي مثل شما چيزي ساخت كه خودش هم فكر ميكنه بايد انتخابات رو تحريم كنه يا… احترام به اكبر گنجي با پا در راه او گذاشتن فرق داره. منكه تو خودم نميبينم بتونم هزينه هايي از نوعي كه اون داره پرداخت ميكنه بپردازم. شما رو نميدونم.
اقاي معروفي عزيز به قول آن خانم منثقذ بد نيست آن نيمه زنانه شمااعتراص زنان در اين يك شنبه حلوي دانشكاه تهران به نقض حقوق زنان در قانون اساسي را در سايت درح كنيد.اين يك بيشنهاد بود.
جهت اطلاع جنابعالي و ديگر دوستان مي گويم مصري ها 50 سال است كه از رژيم شان مشروعيت زدايي مي كنند با انتخاباتهايي با كمتر از 25 درصد شركت كننده.اما همچنان برقرارند و دنيا مشغول لاس زدن با آنها…باز جهت اطلاع جنابعالي مي گويم انقلاب مخملين فقط گرجستان و اوكراين و چكسلواكي و لهستان نيست.روماني هم در روياي انقلاب مخملين بود…يوگوسلاوي راستي..و اين آخري ازبكستان…حاكميت ما شبيه حاكميت چائوشسكوست يا حاكميت كمونيستي چكسلواكي؟…اپوزيسيون ما چطور چه شباهتي به جبهه همبستگي لهستان و ديگر بديل هاي دموكراتيك در بلوك شرق دارد…
http://peik.meinss.net/1384/10khor/page/354etelaie.htm
عباس معروفي عزيز!
كمي بي خيال رفيق! از اين حاكمان فرعون مسلك چه توقع داري؟ مردم را زياد نبايد جدي گرفت! مردم مسير رشد خود را طي ميكنند، به آنها نميتوان اميد بست. بايد بار خويش را بست و بس! حتي اگر اين بار فدا شدن در راه مردم باشد بدانها نميتوان اميد بست! هر چند محرومند اما از سر بيچاره گي مدام در بغض معاويه بسر ميبرند تا حب علي….واكنشها و انتخابهاشان هم بر همين مدار ميگردد….تا روزيكه آبديده شوند، بر خود مسلط شوند تا بتوانند بدون حجاب بنگرند و بشنوند و فكر كنند خيلي مانده…
ولولهاي بود امشب در خيابانها.
انگار حكومتي در كار نبود امشب.رقص و پايكوبي پسران و دختران(حتي بدون روسري)در خيابانها با صداي بلند موزيك از درون ماشينها و كيلومترها صف اتومبيلهايي كه بوق زنان به شادي مي پرداختند و پليسها فقط نظارهگر بودند!
از سويي كارناوال جوانان طرفدار هاشمي تعجب مرا بشدت برانگيخته بود كه اين جوانان گيسو بلند را چه ميشود و چه مناسبتي با هاشمي دارند؟
از يكيشان پرسيدم چرا براي هاشمي تبليغ ميكنيد؟ گفت باور كن پول نگرفته ايم. گفتم نه واقعا مايلم بدانم در او چه ديده ايد؟
يكيشان در گوشم گفت:
اوست كه فقط ميتواند جلوي رهبر بايستد. همين!
يكهو ياد انتخابات مجلس ششم افتادم كه به ستاد كارگزاران تيراندازي شد. ميداني كه آن سال هاشمي با چه وضعيتي از مقام سي و دوم به مقام بيست و نهم ارتقاء پيدا كرد تا در مجلس وارد شود.
آن روزها كسي ميگفت واقعهي تيراندازي به ستاد حزب كارگزاران كه براي هاشمي تبليغ ميكرد توسط افراد خود حزب مورد شليك قرار گرفته است!!!!( جنگ زرگري براي جذب توجه مخالفين….)
نميدانم آيا اينبار هم اين ترفندي است و يا نه اتفاقي است واقعي؟
امشب حيران بودم از كار مردم. همه شاد بودند اما من حالم حسابي گرفته بود.
ضمنا امشب مجبور شدم با حال گرفته حدود ده كيلومتر در ميان شادي مردم پياده روي كنم تا به منزل برسم.
من هم معتقدم كه انتخاب بين بد و بدتر اصلا بحث فرعي نيست! چون تنها انتخابي است كه به زندگي روزمره مردم ربط داره. اگر ايران 76 را با ايران 84 مقايسه كنيد، كاملا متوجه اين فرق مي شويد. يك مثال عيني تر برايتان مي زنم. ما در انتخابات شورا ها شركت نكرديم. نتيجه اش اين شد كه پاركينگ كنار تئاتر شهر تبديل به يك مسجد شده تا ما از اين به بعد حتي هنگام تماشاي يك تئاتر هم از شنيدن نعره يك موذن بد صدا محروم نباشيم!
نه آقاي معروفي! بايد هنوز هم بين بد و بدتر انتخاب كرد!
اقاي معروفي
اميد دارم خوب باشيد. اگرايران بوديد هم راي نميداديد؟ من راي ميدم چون نميخواهم 4 سال كسي به ايران حاكم باشد كه بوستم را بكنه. به معين راي
ميدم و مبارزه ميكنم.
و… من عقيده دارم كه اصلاحات تنها راه نجات ماست. هر انقلابي هزينه ي بسياري طلب مي كند كه من مي دانم نسل من در هواي آن نيست. و اگر بنا به خوردن و بردن باشد، همان بهتر كه خودي ببرد! به جز آن مي شود از هنوز، از امروز هزينه كرد تا اينكه اگر دوم خرداد اين هوا را ساخت كه حالا بتواني سر اينكه حكم رهبر حكم حكومتي هست يا نه بحث كني. اينكه طبقه ي حاكم معناي قدرت مردمي و ارتباط آن با وجهه ي بين المللي را بفهمد. و در واقع مفاهيمي تازه به رگ طبقه ي حاكم تزريق شود. به شكلي تقريبا برگشت ناپذير كه حالا بيشتر كانديداها بر اين مساله پافشاري كنند كه جلوي پيشرفت و آزادي را نمي شود گرفت. اينكه معني آزادي از هشت سال پيش بزرگتر شده و…
به نظر من نسل سومي اين جريان موفق بوده، و حتي اگر به عمر ما نرسد بالاخره به جايي خواهد رسيد. اين مي تواند يك مسير را در آينده مفروض شود. اما تحريم چه…
يك نفر از كساني كه بر اين مساله تاكيد دارند در ادامه اش اين چاله ي بزرگ بين تحريم و بعد رسيدن به آزادي! را توصيف نكرده. هيچ تصويري در دست نيست. دارد شبيه: اگر كار خوب كنيد به بهشت مي رويد مي شود…
شما مي توانيد به اين سوال جواب بدهيد؟ چگونه؟ چطور است که رای ندادن و در نتیجه رد کردن حکومت دیکتاتوری به آزادی و سر بلندی می رسد؟…(امیدوارم که افغانستان و عراق نمونه های موفقی به شمار نروند. این جهنم آینده ی نسل ماست)
man ham movefegham ke jaryane eslah-talabi natavanest be vadehaye khod amal konad,vali taghiiraty ke mojeb shod shegarf va gheire bazgasht ast.alan jameye ma beghadry baz shodeh ke rastgaraha ham ba javanan aks tablyghaty mygirand va vadehayeh toseye syasy midahand.gozar be demokrsy sabr mikhahad,hazineh mikhahad,agahi mikhahad,va harekat.aknoon behtaryn harekat ray dadan be moin ast,chre? chon ya moin be goftehayash mesle mosharekate sahaby va …amal mikonad, ke be maghsood residehim,ya na ,ke dar in soorat javanane ma hesabe khod ra ba tamam oda khahad kard.j
من فكر ميكنم شركت كردن در انتخابات در واقع برداشتن مسيوليت تغيير شرايط از روي دوش مردمه.يه جوري كه مردم اب تو دلشون تكون نخوره.اما حقيقت اينه كه مردم هيچ حركتي حاضر نيستن بكنن.“مساله اينست“