این مزه‌ی تلخ

می‌گویند وقتی آدم می‌خواهد به دنیا بیاید در رحم مادر آن لحظه‌های آخر  تمام زندگیش را مثل یک فیلم یا مثل یک رویا نشانش می‌دهند که اگر دوست ندارد پا به این دنیا نگذارد.

آدم در طول زندگی طعم خیلی دردها را می‌کشد، مزه‌ی شکست‌ها، احساس تنهایی، و خیلی چیزها را تجربه می‌کند تا روزی می‌رسد که غمی را تجربه کند. غم خاصی که قبلاً نمی‌شناخته؛ آنجاست که با خودش فکر می‌کند:

اگر پیش از تولد درست نشانم داده بودند، به این دنیا پا می‌گذاشتم؟

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

6 Antworten

  1. سلام آقای عباس معروفی
    کتاب „سمفونی مردگان“ شما هدیه تولد 22 سالگی من بود، و اینجوری من اولین بار کتاب شما رو خوندم.
    اهل کتاب خوندن هستم اما ادعایی ندارم چون واقعا نه در خواندن حرفه‌ای هستم نه دستی بر قلم دارم.اما از خوندن لذت میبرم.
    در عین حال از اینکه سایت شمارو پیدا کردم خیلی خوشحالم، دیشب کلی حس خوب از خوندن شعرا و متن‌هاتون در من جاری شد.
    ممنون که مینویسید. امیدوارم بتونم کتابای بیشتری ازتون بخونم.
    ———–
    سلام
    ممنونم

  2. سلام
    مدتها با شعرهای شما هم احساس شدم …
    چند روزی ست با این دلنوشته ها …
    می نویسم … و تنها به عشق نوشتن … و حس می کنم نوشتن تمام رسالت بعضی هاست روی زمین … بعضی ها مثل شما … مثل کریستین بوبن که نوشته هایش روح را پر می دهد … مثل سیدعلی صالحی که با شعرهایش سبک می شوی انگار … مثل منزوی … مثل فاضل نظری … مثل شاملو … فروغ … مثل ژوزه ساراماگو که „کوری“ اش عین بینایی ست ……
    من بسیار خرسند و خوشوقتم از این که در این روزها به سایت شما رسیدم … یا رساندنم … به هرحال چندان هم فرقی نمی کند … به قول سیدعلی صالحی عزیز: „رفتن“ هیچ ربطی به „رسیدن“ ندارد … باید به راه افتاد …
    و من خیلی خوشحالم که این به راه افتادنم مرا به شما رساند … بی شک مسیر را درست پیموده باشم … بی شک!
    شروع کرده ام به خواندن دلنوشته های شما … از جولای 2003 پریدم به ژانویه 2006 … عادت به طی یک مسیر تعیین شده ندارم … اما حتما برمی گردم و آنها که نخوانده ام را می خوانم … چون برای روح و ذهنم مهم است خواندن این روزنگاری ها …
    و یک سوال:
    من وبلاگی دارم که دلنوشته هام رو در اون وب می کارم … خواستم بدونم می تونم گاه به گاه بعضی از نوشته هام رو برای شما بفرستم و نظرتون رو درموردشون بدونم؟ فقط اینو بدونین که خیلی خیلی برام مهمه و همینطور خیلی خیلی دلم میخواد و ته دلم دعادعا می کنم که جواب شما مثبت باشه! و اونوقت از شادی در پوست خودم نخواهم گنجید ….
    ممنون برای تمام نوشته هاتون …. و برای این که هستید و به خوبی هستید …

  3. سلام
    مدتها با شعرهای شما هم احساس شدم …
    چند روزی ست با این دلنوشته ها …
    می نویسم … و تنها به عشق نوشتن … و حس می کنم نوشتن تمام رسالت بعضی هاست روی زمین … بعضی ها مثل شما … مثل کریستین بوبن که نوشته هایش روح را پر می دهد … مثل سیدعلی صالحی که با شعرهایش سبک می شوی انگار … مثل منزوی … مثل فاضل نظری … مثل شاملو … فروغ … مثل ژوزه ساراماگو که „کوری“ اش عین بینایی ست ……
    من بسیار خرسند و خوشوقتم از این که در این روزها به سایت شما رسیدم … یا رساندنم … به هرحال چندان هم فرقی نمی کند … به قول سیدعلی صالحی عزیز: „رفتن“ هیچ ربطی به „رسیدن“ ندارد … باید به راه افتاد …
    و من خیلی خوشحالم که این به راه افتادنم مرا به شما رساند … بی شک مسیر را درست پیموده باشم … بی شک!
    شروع کرده ام به خواندن دلنوشته های شما … از جولای 2003 پریدم به ژانویه 2006 … عادت به طی یک مسیر تعیین شده ندارم … اما حتما برمی گردم و آنها که نخوانده ام را می خوانم … چون برای روح و ذهنم مهم است خواندن این روزنگاری ها …
    و یک سوال:
    من وبلاگی دارم که دلنوشته هام رو در اون وب می کارم … خواستم بدونم می تونم گاه به گاه بعضی از نوشته هام رو برای شما بفرستم و نظرتون رو درموردشون بدونم؟ فقط اینو بدونین که خیلی خیلی برام مهمه و همینطور خیلی خیلی دلم میخواد و ته دلم دعادعا می کنم که جواب شما مثبت باشه! و اونوقت از شادی در پوست خودم نخواهم گنجید ….
    ممنون برای تمام نوشته هاتون …. و برای این که هستید و به خوبی هستید …

  4. سلام آقای معروفی
    امیدوارم حالتون خوب باشه.
    من خیلی وقته اکثر کارهای شما رو دنبال می کنم. برای من یه استاد بزرگ هستید:)
    خوندن شعرهای شما، باعث می شه قدم به دنیای دیگه ای بذارم
    ممنونم
    امیدوارم همیشه آرامش داشته باشید.
    ———-
    ممنون

  5. آقای معروفی عزیز 🙂 سلام
    ایشالا که حالتون خوشه 🙂
    نمیتونم بگم چقدر از اینکه تو این دنیا یکی مثل شما وجود داره خوشحالم
    نوشته های شما همیشه باعث شدن حالم عوض شه؛ شاعرها و نویسنده های با احساس زیادی تو این کره ی خاکی هستند اما برای شخص من همیشه نوشته ها و کتاب های شما جذاب بوده.
    با نوشته هاتون میشه عشق رو واقعا حس کرد، رابطه ای که خواننده با نوشته هاتون برقرار میکنه خیلی عمیقه.
    +همیشه پیش خودم میگم مگه ممکنه آدمی این نوشته ها رو بخونه حالش خوب نشه؟ مگه میشه این نوشته ها رو خوند و عاشق نشد؟؟ یا مثلا مگه میشه من همین نوشته رو بخونم و غم رو حس نکنم؟ یا یاد یه غم خاص نیفتم؟ بهترینید ! بی تعارف
    ++تو بدترین روزهای زندگیم بودم که نوشته هاتون عین معجزه حالمو عوض کرد! واقعا مرسی که هستید 🙂
    از صمیم قلب دوستتون دارم و موفقیتتون همیشه آرزومه، ایشالا 120 ساله شید استاد 🙂
    ———–
    آتوسای عزیز
    سلام
    ممنونم از مهرتون

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert