To provide the best experiences, we use technologies like cookies to store and/or access device information. Consenting to these technologies will allow us to process data such as browsing behavior or unique IDs on this site. Not consenting or withdrawing consent, may adversely affect certain features and functions.
The technical storage or access is strictly necessary for the legitimate purpose of enabling the use of a specific service explicitly requested by the subscriber or user, or for the sole purpose of carrying out the transmission of a communication over an electronic communications network.
The technical storage or access is necessary for the legitimate purpose of storing preferences that are not requested by the subscriber or user.
The technical storage or access that is used exclusively for statistical purposes.
The technical storage or access that is used exclusively for anonymous statistical purposes. Without a subpoena, voluntary compliance on the part of your Internet Service Provider, or additional records from a third party, information stored or retrieved for this purpose alone cannot usually be used to identify you.
The technical storage or access is required to create user profiles to send advertising, or to track the user on a website or across several websites for similar marketing purposes.
6 Antworten
عزییییزم .. چه حس خوبی داره این عکس …
———–
سپاسگزارم دختر ماه هفتم
با درود
در آخرین روزهای تابستان
به درود
جناب معروفی.
عباس معروفی بسیار عزیز!
دلشادم حالا تماما مخصوص را دارم
دلخور که چرا آنرا از کتابفروشیها نمیتوانم بخرم
دلنگران که نمیتوانم بخوانمت پیش از آنکه بتوانم بهای کتاب را بپردازم
حالا این کامپیوتر وارث حقیاست که از ما غصب شده
که در غیاب آن „حق حضور“ نتوانیم کتابت را در میهن خود بخریم
تا کمترین بها را برای این انس بپردازیم
حالا من در کامپیوترم زخمی دارم که بر جبین عشق حک شده
و سوزشی از آن داغ بر دل
میان کتابهایم چند قرآن عتیقهی عثمانی نفیس دارم
فردا باید بروم چندتایش را به عتیقهفروش بفروشم
پولی بگیرم
بروم صرافی
بهای حضور در نفسهای عاشقانهای را „تماما مخصوص“ بپردازم
با بخش ناچیزی از حضورم که سنگ شده درون قفسهها
بخشی از حضورم
-که این روزها در بازار صرافها ارزشش نصف شده-
باید پیش از آنکه نیست شوم
به صرافی بروم
تا مگر سبز شوم
تا مگر جای این زخم در کامپیوترم
بر شاخههای سبز حرصشدهی حضورمان شکوفه زند
و دردری آرام گیرد در قلبی میان زخمها
تا بتوانم
بخوانمت
با عشق.
عباس معروفی عزیز!
به سخاوتت ایمان دارم
اما لطفا
لطفا همینجا
شماره حساب و بهای کاغذ کتاب را برایمان بنویس
تا شاید کلمات درون قلبمان
خون شود
تا عتیقهای نشود گران درون قفسهی سینههامان.
با عشق.
—————
ماهگون عزیزم
سلام
همین عشق برای همه مان کافی ست
ممنون
جناب معروفى عزیز. ارادت من رو پذیرا باشید. کمترین کارى که کردم، این بود که در حین خواندن تماماً مخصوص، غلط هاى املایی را (شاید به اقتضاى شغلم البته) مشخص کردم. خواندنش را تمام نکرده ام. اما به محض تمام شدن به همین نشانى ایمیل که در این صفحه درج شده، ارسال خواهم کرد.
————
سلام
ممنونم از شما
سلام استاد مهربانم
چه دلم تنگ شده بود برای اینجا!!
خواستم بگویم چند روز پیش یک پایان نامه در گروهمان دفاع شد با این عنوان:
«بررسی الگوهای ساخت اطلاعی در رمان سمفونی مردگان نوشته عباس معروفی»
خوشحال شدم.
فقط حیف شد که نتوانستم بروم به جلسه ی دفاع 🙁
با مهر و احترام
صبح شد باز ولی آدم دلش میگیرد وقتی یک سال چند شبه تمام شود، انگار جاخالی هایم آب رفته اند و آنقدر کوچک و کم شده اند که نمیشود با زمان حسابشان کرد.
این عکستان را دوست دارم استاد خوب من.
——-
…