کلمات

—————
تو را
با رنگ کلمات ننویسم

چه کنم؟

با عطر کلمات اگر نبوسمت

سر به کجا گذارم؟

بانوی من!

می سرایمت تمام عمر

می پیچمت لای طعم کلمات

بر رنگها و آهنگها 

می رقصانمت

در چشم هام می غلتی

مروارید و زلال

می لغزی بر گونه هام 

راه می افتی بر کاغذم

عطر نارنجی ات را 

می پراکنی 

رنگ می دوانی بر چهره ام 

پرتقالی ام می کنی

نارنجی می شود

کلمات سیاه

آب می شوم 

در دستهای تو

باز به خواب می روم

تو را می بینم

که می خندی صبح

و خورشید را

از شرق چشمهات

به کلماتم می بخشی.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

3 Antworten

  1. می توانم دوست خطابتان کنم جناب معروفی عزیز؟
    اگر واژگانم را پذیرفتید لطفا وبلاگ نوپای من رو با دیدگانتون روشن کنید..
    سپاس ( پذیرا باشید
    ————
    چشم

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert