کشف

————

یانوشکا گفت: «عشق یک چیز عتیقه است که با عتیقه‌فروشی فرق دارد. عشق یک جواهر یا عتیقه گران‌قیمت است که آدم زندگیش را با آن معنا می‌کند، اما عتیقه‌فروشی پر از وسایل گران است که حالا از زندگی خالی شده.»

چشم دوخته بود به راه رفتن یک زن و مرد، مثل این‌که ذهنش را راه می‌برد. وقتی آنها به کوچه‌ای پیچیدند، گفت: «چیزهایی که توی عتیقه‌فروشی هست تاریخ کشف ندارد، اگر هم داشته باشد اعتبار ندارد. ولی عشق لحظه کشف دارد. نمی‌شود فراموشش کرد. حتا اگر آن عشق تمام شده باشد، از یادآوری لحظه کشفش مثل زخم تازه خون می‌آید. تا یادش می‌افتی مثل اینکه همان موقع خودت با کارد زده‌ای توی قلب خودت.»  

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

Eine Antwort

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert