چلّه

——-

دفترهای مشق این چله‌نشین

هزار صفحه همه

نام زیبای توست در تالار آینه

و یک نامه‌ی خصوصی

که نقطه به نقطه

تا پیش از طلوع خورشید

در گوش‌هات

نجوا خواهم کرد…

وحشی معمایی!

این چهل روز را

از صدای قدم‌هات

کم کن.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

9 Antworten

  1. زیبا بود… کاش زندگی هم همینقدر زیبا و شاعرانه بود…به قول قیصر امِین پور :
    آواز عاشقانه ی مادر در گلو شکست
    حق با سکوت بود، صدا در گلو شکست
    دیگر دلم هوای سرودن نمی کند
    تنها بهانه ی دل ما در گلو شکست
    سربسته ماند بغض گره خورده در دلم
    آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
    ای داد، کس به داغ دل باغ، دل نداد
    ای وای، های های عزا در گلو شکست
    آن روزها ی خوب که دیدیم، خواب بود
    خوابم پرید و خاطره ها در گلو شکست
    «بادا» مباد گشت و «مبادا»‌به باد رفت
    «آیا» ز یاد رفت و «چرا» در گلو شکست
    فرصت گذشت و حرف دلم ناتمام ماند
    نفرین و آفرین و دعا در گلو شکست
    تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
    بغضم امان نداد و خدا…در گلو شکست

  2. سلام.دوستاتون همه عاشقنا!خوش بحالشون…خوش به حالتون…
    حتی یه دوستم نمی خواید که عاشق نباشه؟

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert