انتقادها از جمهوری سیاسی به خاطر ناتوانی و ناکارآمدی در مواجهه با بلایای طبیعی
ژان خاکزاد (رادیوفردا): «آنهایی که تمام هنرشان در ایراد سخنرانی و پخش مدام آنها از رسانه های ملی است، چگونه زلزله و سیل را خشم طبیعت می خوانند و خود را از پاسخگویی در مورد عدم آماده باش دائم در برابر خشم طبیعت می رهانند؟». این بخشی از بیانیه فعالان سیاسی است که به ملی – مذهبی شهرت دارند. این گروه با صدور این بیانیه، از مدیریت جمهوری اسلامی در مهار بحران فاجعه زلزله بم انتقاد کرده و آن را ناکارآمد و ناتوان خوانده است. در این بیانیه آمده است که در کمتر از یک دهه، هزار بار ایران لرزیده است. اغلب این لرزش ها فقط در زلزله نگارها ثبت و ضبط شده اند و هشدار داده اند. اگر چشم بینا، گوش شنوا و قلب مسئولی وجود داشت، در قرن علم و تکنولوژی این همه خسارت به بار نمی آمد. در گفتاری که می شنوید، مهدی خلجی از رادیوفردا نگاهی دارد به انتقاد گروه های سیاسی و غیر سیاسی به تدابیر جمهوری اسلامی در برابر زلزله بم.
مهدی خلجی (رادیوفردا): فاجعه زلزله بم که از بزرگترین فاجعه های طبیعی ۱۰۰ سال گذشته خوانده می شود، انبوهی از انتقادها را به جمهوری اسلامی بر انگیخته است. از حکومت ایران انتقاد می شود که چرا مساله زلزله خیزی ایران را جدی نگرفته و با آنکه بارها زلزله در ایران تلفات و خسارات انسانی و مالی سنگینی بر جای گذاشته، برنامه ای برای کاهش این خسارات تدوین و اجرا نکرده است. همچنین انتقاد می شود که چرا جمهوری اسلامی در مواجهه با این بحران که پیش بینی پذیر بود، امکانات امدادی مؤثر و کارآمدی در نظر نگرفته و چنان عمل کرده که گویا غافلگیر شده است.
طبق گفته مقامات دولت ایران، زندان شهر بم از مقاوم ترین ساختمان هایی بوده که با زلزله فرو نریخته و زندانیان را سالم نگاه داشته است. اما با نخستین لرزش ها، بیمارستان ها، مراکز بهداشتی و امدادی، و نیز آتش نشانی این شهر با خاک یکسان شده است. رهبران روحانی جمهوری اسلامی این حادثه را از بلایای طبیعی و یا خشم الهی تصویر می کنند. با تفسیر دینی زلزله، طبیعی است که مسئولیت مدیران کشور برای جلوگیری یا کاستن از پیامدهای این فاجعه کمتر می شود. کارشناسان می گویند که در جهان امروز، و به یاری تکنولوژی، زلزله ای در این حد، می تواند حداقل زیان و ضرر و کشتار را به بار آورد. در کشورهای پیشرفته، از جمله ژاپن، زلزله هایی با همین شدت خسارت های اندکی بر جای می گذارند.
فاجعه بم تنها یک رویداد از میان رویدادهای تلخ نیست. این فاجعه از نظر بسیاری از کارشناسان، مدیریت حاکم بر نظام جمهوری اسلامی را به پرسش می کشد. بسیاری از منتقدان که به دلیل نبود آزادی بیان در ایران، نظر و رأی خود را به ویژه بر روی سایت های اینترنتی منعکس می کنند، باور دارند که نه تنها کارآمدی حکومت ایران، که مشروعیت مذهبی آن هم با این فاجعه در بوته تردید افتاده است. آنها می گویند: یک حکومت مذهبی نمی تواند ناتوانی خود را در مدیریت بحران ها با شریعت توجیه کند. شماری از این منتقدان باور دارند که فساد اداری و مالی در نظام جمهوری اسلامی، یکی از دلایل عمده ناتوانی حکومت برای کاهش خسارت ها است، به همین سبب بسیاری از ایرانیانی که نظر خود را در رسانه های گوناگون ابراز کرده اند، می گویند: فاجعه بم یک نقطه عطف مهم برای ایرانیان است. اگر دولت ایران نتواند در ساماندهی پیامدهای این بحران نیروی خود را بسیج کند، نشان داده که در حل مشکلات عظیم ملی کارآیی ندارد.
همه پرسش اکنون این است که فاجعه بم، تا چه انداز می تواند به تجدید نظر حکومت ایران در سیاست های شهرسازی، اقتصاد، مدیریت و نوسازی انجامد. و آیا این تجدید نظر می تواند در کاهش فساد اداری و مالی و حذف انحصارهای کلان در بخش اقتصادی منجر شود؟ پاسخی که فاجعه زلزله شمال، ۱۳ سال پیش به این سوال داد منفی است. – مهدی خلجی
این گزارش را از رادیو فردا نقل کردم. می توانید بشنوید یا بخوانید. و اما آنچه در پی این زلزله ی هولناک اهمیت دارد، تلاش اهل قلم است برای نور تاباندن به سیاهچاله هایی که بحران در مدیریت را سبب می شود. وجود مراکز قدرت و وزارتخانه های موازی، غیر علمی بودن مدیریت، رنگ آمیزی دینی به تمامی مسایل بشری، ریا، دروغ، حذف نیروهای دلسوز، فرار دادن مغزها، و نابود کردن دارایی های انسانی و مالی یک کشور کهنسال، و بدنام کردن ایران در سطح بین المللی دستاورد مسئولان نظام جمهوری اسلامی است. اهل قلم امروز می پرسند و آقایان و آقازاده ها باید پاسخ گویند. چرا ایران را به یک کشور ورشکسته ی خرابه بدل کرده اند؟ چرا به خواسته ی مردم و به حقوق بشر تن نمی دهند؟ چرا اینها حتا از پس کار ساده ی امداد رسانی بر نمی آیند و وامانده اند؟ ما می پرسیم و بر این کار خود پای می فشاریم. مگر چند بار زندگی می کنیم؟ چند بار می میریم؟ این نگاه یک نگاه فلسفی است و نه سیاسی. ما را با چوب سیاست، سیاست نکنید. فلسفه از چرایی زندگی می گوید، فلسفه رابطه ی شهروندی و شهریاری را تبیین می کند. این حق مسلم اهل قلم است که بپرسد و مسئولان را به تنگنا بکشاند. همه ی ما زندگان در برابر زنده به گور شدگان مسئولیم. اگر زلزله ای تهران و یا دیگر شهرهای بزرگ را زیر و رو کند، چه خواهیم گفت؟ باز هم گناه را به گردن خدا خواهیم انداخت؟ پس مسئولان مملکت چه غلطی می کنند؟ وظیفه ی دولتمردان چیست؟ یک نفر به من بگوید.
15 Antworten
سازی برای شکوه امروزمان بساز…… نی ها دگر کفاف شکایت نمی دهند
آقای معروفی,استاد ارجمند,همه اندوهگین از این فاجعه هستیم و آگاه به عدم صلاحیت مدیران صاحب منصب.ولی کداممان ماندیم تا بسازیم این ویرانه را,شما که در آنسویید وهیچ,ما که اینجا هستیم هم بیکاره ایم,من مهندس متالوژم و کتاب فروش,هم کلاسیهایم هم یا مسافر کشی می کنند و یا در کنار پدر کاسبی,تک و توکی به عسل رویه و جنوب رفته اند و به ظاهر مهندسند و در واقع فعلگی می کنند برای دولت و شکم,همه درگیر روزمرگی خود شده ایم و هیچکدام پی راهی و کمکی نیستیم,اگر رادیو فردا و ان آی تی وی و … عربده می زنند و می نالند جوابشان اینست که می ماندید و می ساختید,انقلابی کردید نیمه کاره و ویرانه ای تحویل همسالان من دادید حال آنجا حنجره پاره می کنند,اگر از ترس جان هم فرار کرده اند باز حق اعتراض ندارند,اما کاش راهی و چاره ای بیندیشند مدیران ساکن آن دیار,استاد باور کنید همه پرسشگرند و همه آگاه از این سوالات,چراه هیچکس راه و چاره نمی نمایاند.
…. ما وقتی می بخشیم
که چیزی نداریم، جز عشق بازی
وقتی غمخواریم، که بی دردیم
وقتی سیر آفاق می کنیم، که شیفته سرابیم
وقتی دل می بندیم، که دلسپردیم
وقتی بیدار می شویم، که مرده خوابیم
…. و تابوت، تابوت یک استثناست
وقتی می رسد، که باری پوشانده اندمان چون خط سرنوشت….
درست می فرمایید آقای معروفی.. دولت وظیفه اش تأمین نظم و امنیت و رفاه است.. و مردم چیزی جز این نمی خواهند.. ولی آیا اصلا ما در ایران دولت به مفهوم مدرنِ آن داریم؟.. به نظر من هنوز ما فقط از نظر شکلی دولت داریم!.. از نظر اسمی!.. و هنوز تفکر مدرن.. تقسیم وظایف اجتماعی در جامعه ما شکل درستی به خود نگرفته است.. در این میان تنها حکومت مسوول نیست.. همه مسوولیم..
یه مشکلی که همیشه برای ما ها وجود داره اینه که تا وقتی که تو ایرانیم یه جور دید داریم . وقتی هم که خارج از کشور زندگی میکنیم یه دید دیگه . شاید اگه شما هم تو ایران بودی مثل ما بودی یا برعکس .
همیشه هم این تفاوت وجود داشته . همونطور که هرکی از خارج به ایران میاد معمولا چند روزی تو شوکه .
خلاصه اینکه شما هم مثل ما مدیریت و دولت و سیاست و همه این حرفا رو بریز تو سلط اشغال . بذار یه کمکی که به بمی میکنیم دیگه سیاسی نشه .
ahgaye maroufi beonwane yeki as 5 milyon irani kharej as keshwar pishnaha mi konaham . miguyid komakha biwaste be kharje zelzel sadegan beresad, dorust, bejaye darje bayanie siyasi sotuni begosarid „dars as tajrobe rudbar“as hamwatanane tehrani mikhandam, as rudbar: amukhtim,komakha ra shakhsan beresanim garche dar raftan be bam mahdudim,warsheshharan bewasete komak khardeand.shahedi as bakhshe „nashtarud“dar ostane masandaran miawaram,sane keshawarse nashtarudi an salha be onwane komak beposhte jebhe jang berenchash ra tahgdim mikonad ,haman mohge masole jamawarikomak, komakha ra midosdad, an san ba shojat harfash ra sad ,inra as har nashtarudi wa bepurdid midanad.albate weblage shomast in beshnam resid neweshtam.
با سلام وامید!!!!
در کشور ما دولت یعنی حرف مفت زدن ….یعنی متکلم وحده بودن و به کسی جوابگونبودن…..ولی از این موضوع اصلا ناراحت نیستم ….
چون خود کرده را تدبیر نیست….بنده سال گذشته بم بودم …درآنجا فقر بیداد میکردفقر فرهنگی فقر مادی و فقرهای دیگر….
خودم اصلا فقر باچنین عمقی ذر هیجا ندیده بودم و جدا تصورشم برایم مشکل بود…ولی انگار همه راضی بودن(قاچاقچی دولت مردم …)بس گور بدر ناراضی!!! واما تا بعد خداحافظ حسن قصرانی
be naram resid.
besyar dorost po aly bood shad bashid o movafagh…
تقصیر هیچکس نیست تقصیر خداست که زمین را بنا کرد و انسان را آفرید
بی مدیریتی و عدم توانایی زمام داران را شما چندین سال است که فریاد می زنید مگر خودتان هنوز باور ندارید که دو باره دنبال دلیل می گردید.می گوییم باید اصلاحات بشه ساز مخالف می زنید.می گوییم با ما بمانید می گریزید . جان من و جان شما بگذارید مردم ملت خود چاره درد خود کنند تنهایشان بگذارید بهتر است.گاه اگر وقت خوشی دارید / در خیال خویش /ما را هم شریک جرم خود سازید
دوست خوبم آقای معروفی وظیفه دولتمردان .شیفته گان قدرت و خدایان پوشالی در آن خاک غریب چند صباحی است که شده چپاول. تجاوز . غارتگری و چشم پوشی. این دولت سالهاست که خاک استخوان کودکان . نوجوانان و …مان را پی در پی بر سرمان ریخته و می ریزد. حتی خدای این دولت مردان آنقدر پست و بی رحم شده که راکتهای خود را تنها به آزمایش قلب شرقی می گذارد.
دوستدار همیشگی قصه های ناب شما
انگار برای شما نوشته جناب معروفی ها!.
http://persianblog.com/?date=13821007&blog=hamed82
با سلام آقای معروفی. منهم تنها حکومت رو مسئول میدونم چرا که در طی عمر بیست و پنج سال اش میتوانست سطح فرهنگ و آگاهی ملت را بالا ببرد و در عوض آداب غسل کردن را به ایشان آموخت. بدبختانه تا بگویی اینها چه کردند بلافاصله میگویند مگر شاه چه کرد؟ غافل از اینکه عملکرد رژیم سابق دیگر زیر سوال نیست چون فرقی نمیکند. به هر حال ما با فرزندان انقلاب اسلامی روبرو هستیم و مجاب کردن مغزهای شستشو شده دشوار است. موفق باشید نازنین.
سلام و سکوت! هر وقت حضرت معروفی سیاسی می نویسد دل تنگ نوشته هایش می شوم! این جا اما با پررویی می نویسم که نامه تان به سیمین دانشور سخت دلنشین بود و هوای غریبی داشت… می ترسم! از این های و هوی کلاغ های همه رنگ!
…هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد .