همین تابستان

———-

روز یکشنبه ۴ ژوئن قرار است با سه نویسنده پن کانادا در اوتاوا ناهار بخوریم بعدش برویم موزه. روز بعد یعنی دوشنبه ۵ ژوئن قرارداد دو کتابم را با ناشر کانادایی امضا می‌کنم. ناشر می‌خواست برام برنامه‌ی کتابخوانی بگذارد، موکول کردم به بعد از انتشار کتاب. تا سه شنبه در اوتاوا می‌چرخم بعد می‌روم سن دیه گو، مزرعه‌ی اسب‌های رفیقی که کمانچه‌نوازی‌اش مرا کشته است. می‌خواهیم یک هفته موزیک گوش کنیم، داستان بخوانیم، اسبدوانی کنیم، بنوشیم، راه برویم، حرف بزنیم، و بزنیم زیر طاق آسمان.

روز شنبه ۱۷ ژوئن در برلین همراه ۲۰ نویسنده‌ی دیگر رمان "فریدون سه پسر داشت" را برای دو گروه از علاقه‌مندانش می‌خوانم. یک هنرپیشه‌ی مشهور تئاتر آلمان (از برلینر آنسامبل، و چه صدایی!) متن آلمانی را می‌خواند، و من فارسی. برای گروه اول از ساعت نُه و بیست دقیقه تا نُه و چهل دقیقه شب، برای گروه بعدی از ساعت ده تا ده و بیست دقیقه شب. روز و شب بلند شلوغی خواهد بود.

Die Islamische Revolution erschüttert 1979 die iranische Gesellschaft.

Unzählige politische Gruppen stehen einander gegenüber, die Umwälzungen entzweien Familien. Abbas Maroufi erzählt von dieser Revolution und ihren Folgen am Beispiel der Familie Amani. Edward Scheuzger liest den deutschen Text.

Leseort: Impuls – Festival für Neue    Musik / Familie Rotman  Sponholzstr. 26, 1. OG

۲۱.۲۰ – 21.40 Uhr & ۲۲.۰۰ – 22.20 Uhr

روز یکشنبه ۹ جولای در "شوارتز والد" نزدیک شهر فرایبورگ (تنها شهر آلمان که کوچه‌هاش جوب آب دارد) با بیش از بیست نویسنده در یک فستیوال بین‌المللی ادبی حضور دارم. دو روزی را با ایلیا ترویانُف و خوزه اولیور و چند دوست نویسنده خواهم گذراند. بعد می‌روم سوییس تا در کوه‌های آلپ سرم را به باد بدهم. عنوان برنامه‌ام هیجان‌انگیز است.

Sonntag, 9. Juli 2017, 19.30 Uhr Blumen-Burkhardt

Weltlese“ / Chamisso-Preisträger zu Gast

Ilija Trojanow (Deutschland/Österreich) stellt vor

Abbas Maroufi (Iran/Deutschland)

بعدش هم می‌خواهم جاده‌ها را بگیرم بروم ایتالیا، رم، حمید، فراموشخانه. تا روز ۱۵ جولای که طول ایتالیا را طی کنم تا مونیخ.

روز یکشنبه ۱۶ جولای در کتابخانه مرکزی شهر مونیخ کتابخوانی و سخنرانی دارم، در برنامه‌ای با عنوان "یک پرتره‌ی تمام‌قد". سعید میرهادی که روزگاری رییس پن آلمان بود مدراتور برنامه خواهد بود، شاید هم یک نویسنده‌ی مونیخی عضو پن آلمان.

ماه آگوست تعطیلم. می‌خواهم رمان "نام تمام مردگان یحیاست" را نهایی کنم، اینجا در برلین؟ یا یک کلبه‌ی روستایی بی اینترنت که فقط آب داشته باشد و نان و درخت؟ نمی‌دانم. فقط می‌دانم که همیشه دلم یک جای اینجوری می‌خواسته.

روز یکشنبه ۲۴ سپتامبر در فستیوال بین‌المللی ادبیات شهر وین شرکت دارم. حدود ۴۰ نویسنده از سراسر دنیا در این فستیوال حضور دارند. فرصت ندارم طول فستیوال را در وین باشم. فقط دو روز ۲۳ و ۲۴ سپتامبر آنجا می‌مانم. روز بعد در برلین از کانال آرته می‌آیند برای فیلمبرداری. در فستیوال وین می‌خواهم یک داستان تازه بخوانم. همینی که هفته‌ی پیش تمامش کردم. خیلی دوستش دارم.

این لاماها سری هم باید به ورشو بزنیم. ورشو را تا به حال ندیده‌ام. ورشو شهری نیست که بشود تنهایی رفت. خب، کارهای دیگر هم دارم؛ کلاس‌ها، چاپ، صحافی، رتق و فتق امور کتابفروشی، و هزار کار دیگر…  یعنی نوشتن؛ نوشتن مدام. و این تنها چیزی ست که با آن به‌اندازه می‌شوم.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

Eine Antwort

  1. اسب و کمانچه مرا یاد استاد کلهر می اندازد😃که اگر حدسم درست باشد مجمع خوبان است.

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert