ماه من

——–

گفتم: «ماه من کیه؟»

دیگر به زمین امیدی نداشتم به آسمان نگاه کردم؛ ابری بود. می‌دانستم که هستی، ولی کجا؟ یکباره پیدات شد؛ از لابلای ابرهای خواب و خیالم. گفتم: «کوشی؟ میشه ماه من باشی؟» خندیدی. کج. مثل همیشه.

– از یک داستان بلند ناتمام

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert