فکر بلبل

.
این روزها که همه تلخیست و خبرهای بد از در و دیوار میریزد، خوابها هم آرام نیستند، هرکسی در تشویشی چیزیست، و نگران آینده. اتفاقهایی که در ایران امروز میافتد، حال تجربههای دوران استالین، فاشیسم هیتلری، شیلی دههی هفتاد، کره شمای پدر و پسر سونگ، و آلمان شرقی قبل از فروریزی دیوار برلین است. نشانی تمام خشونتها و رذالتها را در دولت کودتا میتوان دید.
گرچه روزهای بدی را می
گذرانیم، ولی به شکل عجیبی تمام وجودم امید است. به هر طرف نگاه میکنم، چیزی روشن و زلال برابر همهی ما دست تکان می
دهد.
دیشب داشتم چیزی می
نوشتم که در همان حال خوابم برد. شاید نیم ساعتی بعد با صدای تو که چیزی گفتی، و بعد با جنبش موهات بر صورتم از خواب پریدم، و زمانی طولانی خوابم نمیبرد. کمی دور خودم چرخیدم، و عاقبت دیوان حافظ را باز کردم و خواندم:

فکر بلبل همه آن است که گل شد یارش
گل در اندیشه که چون عشوه کند در کارش

دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش

جای آن است که خون موج زند در دل لعل
زین تغابن که خزف می​شکند بازارش

بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود
این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای که در کوچه‌ی معشوقه‌ی ما می​گذری
بر حذر باش که سر می​شکند دیوارش

آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
هرکجا هست خدایا به سلامت دارش

صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل

جانب عشق عزیز است فرو مگذارش

صوفی سرخوش از این دست که کج کرد کلاه

به دو جام دگر آشفته شود دستارش

دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
نازپرورد وصال است مجو آزارش
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

18 Antworten

  1. نور..آب..آینه..امید…
    کمی‌ بیگانه هستند این روزها.
    فقط شمایید که آشنا هستید و این یعنی‌( حق با شماست)
    —————-
    نور و آب و آینه و امید و عشق و خوشبختی و زندگی و شادمانی حق مردم ماست
    باید براش تقلا کنیم

  2. عباس معروفی عزیز،
    سلام.
    صبح جمعه مان با این غزل حافظ که تو برامان خواندی تازه شد. ممنون. این هم مطلعی از خوش سخن دیگر شیراز:
    مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست
    یا شب و روز بجز فکر توام کاری هست
    به کمند سر زلفت نه من افتادم و بس
    که به هر حلقه موییت گرفتاری هست
    گر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیست
    در و دیوار گواهی بدهد کاری هست
    هر که عیبم کند از عشق و ملامت گوید
    تا ندیدست تو را بر منش انکاری هست
    معروفی بمانید.
    —————-
    سلام داود عزیزم
    مرسی برای گل زیبات

  3. با درود
    خبرهای بد نشانه ترس آدمهای بد است ( البته برای اینها باید واژه ی مناسبی یافت آدم حیف است )آنهایی که با ریختن خون دیگران ماندگاری خود را اندکی به درازا می کشاندند اینک هر چه خون می ریزند بلای جانشان می شود انگاری خونها جان گرفته اند و ابر مردی را از خود ساخته اند که هر چه بیشتر خونش ریخته می شود بیشتر جان می گیرد .
    سلامت و پاینده باشید از جواب ایمیلم نیز بسیار سپاسگزارم
    ————————-
    من هم ممنونم

  4. درود
    آره باسی جان این روزها درازگوشها بیشمار شدن. و بد جوری مردم رو لگد می کند.
    چند وقت پیش خواب عجیبی دیدم. توی وبلاگم نوشتم وقت کردی بخون.
    هزاران گل سرخ
    ——————-
    سلام
    حتما می خونمش

  5. سلام معروفی گرامی. زنده باشی. شما که تجریه داری چرا این حرف رو میزنی؟؟؟؟ اینا اتفاقاییه که باید بیفته. باید پیش بیاد و بگذره تا تموم شه. هر چه زودتر بهتر.

  6. سلام استاد
    ظاهرا فیلترینگ به دامن سایت شما هم رخنه کرده
    و از آن بیشتر سیاست
    همه چیزمان بوی سیاست گرفته
    و ما هم که تماشاچیان ابدی سیاست
    و در نهایت هم سیاست برده ی اراده ی ما و ما و نصف ما
    اینطور که پیداست و ما هم چون شما حس کرده ایم دیگر بار نوید آزادی می آید
    باشد که این بار پیران جاهل و شیخان گمراه افسار حکمرانی به دست نگیرند .
    دو صد آرزوی سلامتی برای شما و دو هزار آرزوی سلامتی برای خانواده ی محترمتان و دو بی نهایت آرزوی آزادی برای ملت و وطن مشترکمان
    ——————-
    شکیب عزیزم
    امید که این بوی سوخته و خراب از دامن وطن مان برخیزد و مه زیبایی فضا را بپوشاند که صبح همراه آفتاب نفس عمیقی بکشیم و در دل بگوییم چه کابوسی از سر گذراندیم
    و امید که همیشه شاد باشی

  7. سلام به استاد عزیزم
    ما مرگ را نمیخواستیم
    پنجه در پنجه
    نه بر خود نه بر دیگران
    ما نشسته بودیم،
    میان دو پنجره
    „به خوردن ماست“..
    یکسو آرامش دریا بود و بیکرانگی ی فردا
    و آن سو ،دره های هولناک گذشته
    و ما نمی خواستیم ماست خود را کیسه کنیم.
    بر مجمری از آتش قربانی
    گرفتیم
    دادیم
    و شدیم..
    از منوچهر سالکی

  8. سلام آقای معروفی عزیز
    با هزار زحمت تونستم از فیلترینگ بگذرم و به سایت شما بیام . چون خیلی از سایتهای فیلتر شکن که سایتهای سیاسی رو باز می کنن سایت شما رو باز نمیکنن .
    فیلترینگ عجیبی کردن .
    بدون شک آزادی از دست این رژیم نزدیکه .
    باید هر چه بیشتر و بیشتر مردم ایران و جهان رو آگاه کرد. تا کمتر خون مردم ریخته بشه . یاد کتاب فریدون شما می افتم و صحنه هایی از مبارزه که تصویر کرده بودید .
    کتاب فوق العاده ای بود .
    آدم میمونه چی بگه ! همین آدمهایی که تا دیروز مثل سگ و گربه تو خیابون به هم میپریدن ، تویه روزهای تظاهرات چقدر مهربون شدند و به همدیگه کمک می کنند. نمیدونم ایرانیها اینجورین یا همه آدمهای دنیا ؟
    روزهای آزادی از دست این رژیم نزدیکه . امیدوارم بعد از این رژیم یه حکومت آزاد و دمکرات سر کار بیاد . از ۱۲ بهمن تا ۲۲ بهمن امسال رژیم رو همه جوره تحت فشار میذاریم . به امید پیروزی و آزادی ایران و همه جهان .
    —————–
    این روزها هم می گذرد

  9. سلام استاد راست می گویید
    هر چه فشار بیشتر می شود ، امید جان بیشتری در دلهایمان می گیرد.
    اما عجب روزهای سختی بر ما می گذرد
    ——————–
    و ما به هم نزدیکتر می شویم

  10. رضا عظیمی می گفت تمام درد و مرض ها مال سبزه میدون به پایینه
    ساعت صدها و صدها بار توی گوشم میگه دنگ . بی وقفه
    و امروز مثه همیشه بیستم مرداده عباس
    سلام
    یه چیزی توی قلبم میلرزه و ترس عجیبی دارم از سر زدن به خلوت انس تو
    حس تلخی به من میگه برلین هم زیر سبزه میدونه و روزگارت به کام نیست
    به خودم میگم نه
    مگه تو غیب گویی یا انقدر خودت رو نزدیک احساس می کنی پسر
    شاید از اثر دوران بسیار سختی باشه که بر من می گذره
    شایدم نه من اشتباه می کنم
    اما عباس در ذهنم توی یه میدونی میدوه و میدوه و میدوه تا به سر گیجه می افته و
    به سر گیجه می افتم از صدای ساعت که فقط میگه دنگ
    تمام شبانه روز
    بی وقفه
    و تو می می خواستی بهترین رمان رو بنویسی
    و هنوز جاش هست
    یادت باشه روی قولت وایستی
    و بگو که من اشتباه می کنم و یه جایی پایین تر از سبزه میدون ننشستی
    رضا عظیمی توی اسایشگاه مرد
    و تو عزیز ترینی آموزگار
    —————————-
    سلام
    این حس تو و چنین خوابهایی دور از حقیقت نبوده و نیست
    مراقبم بسیار، البته روزگار سیاهی بر سر مملکت و ما می گذرد
    علاوه بر اینها فضای کارم، یعنی خانه ی هدایت به دوربین مجهز شد
    لاتها میگن در خونه تو ببند همسایه تو دزد نکن
    و ممنون برای همه چیز
    بهترین رمان را هم می نویسم، چشم

  11. سلام
    یا رب این نودولتان را با خر خودشان نشان
    کاین همه ناز از غلام ترک و استر می کنند
    امید سبز
    ایران آزاد

  12. دیروز با دوستان صحبت بر سر این بود که در کدام دیکتاتوری تا این حد هنر؛ خاصه موسیقی و ادبیات دچار افول شده و یا به بیان بهتر به خفا رفته است. روزهای تلخی است.امروز هم که آمدم به اینجا سر بزنم دیدم چتر فیلتر بر سر این سایت سایه افکنده. کاش زودتر صبح شود….
    —————-
    هر شب به امید صبح بخواب

  13. جالب است خیلی هامان در اینجا هم امید داریم. من حتی از فیلم گریه های ایرانی آقای قبادی هم در نهایت امید دستگیرم شد

  14. کاش اینجوری باشه که میگی…
    اینجا نیستی ولی میدونی چه حالی داریم…
    بغضم داره خفه ام میکنه هر چند تازه نیست
    دلم برای این همه مظلومیت مون خیلی می سوزه…
    کاش درست بشه کاش آزاد بشیم
    کاش برگردی بی هیچ خطری…

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert