شاعرکشان تاریخ

در این روزها و شب ها سخت غمگینم. همکاری، مادری، انسانی دوربین بر دوش می خواسته از خانواده ی دانشجویان و روزنامه نگاران اسیر در قلعه ی اوین عکس بگیرد و تصویر مضطربشان را در بیابان های جن زده ی اطراف زندان را به معرض نمایش بگذارد تا همه ببینند اسلام را و حقوق بشر اسلام را و زندگی در سایه ی اسلام را و دیگر هیچ. زهرا کاظمی نمی دانسته به هنگامی که جمجمه اش را می شکافند تصویر او در تاریخ ثبت می شود. تصویری در فعلیت، که زنی به خاطر عکاسی، به شکلی توهین آمیز کشته می شود. می دانید؟ جانوران برای نابود کردن و انتقام موجودات دیگر را نابود نمی کنند. پس شاعرکشی نظام جمهوری اسلامی حیوانی نیست. فقط شکلی ددمنشانه دارد. و نمی دانند که تصویرشان به هنگامی که آدم می درند چگونه ثبت می شود. تصویری در فعلیت که جماعتی عقده ای چنین زنجیرگسیخته بشریت را سمکوب می کنند و می گذرند.گله ای از بیماران روانی که عقده های جنسی شان تبدیل به چغرهای جنایت شده و کسی به این فکر نمی افتد تا آنان را معالجه کند. مدعیان روح و رحمت و عدالت به راستی آمده بودند تا اسلام را به تمامی به نمایش بگذارند و بگذرند؟ چه نمایشی، تمام و کمال بود. آمده بودند تا تصویر دین و اسلام و ایدئولوژی و مرگ و گورستان را یکجا به معرض نمایش بگذارند. و دیدیم دین شان را. کشور زیبایی را شخم زدند و غارت کردند و کشتند و سوختند و چه دیرهنگام رفتند


 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

14 Antworten

  1. قرار بود درباره‌ی فئودال‌ها بنویسی. پس چی شد؟! اقطاع‌داری مثل ما را از یاد بردی؟

  2. عباس جان. آغاز کردی دوباره نوشتن را در حضور خلوت انس، این بار دور از دیار، اما هم‌چنان تلخ از درازدستی‌ دیوانِ افسانه‌ای که افسانه ما را به تلخی کشیده‌اند.
    تنها نوشتن است چاره کار و بازنمودن این دمل‌های چرکین که رگ و پی این سرزمین را دارد می‌درد. دردهای وجودی‌مان، عشق و شادی و رنج‌مان همه پیوند خورده به همین زخم‌ها. نویسنده سرزمین من باش در ملتقای همین زخم‌ها که از انزوای روح من کشیده می‌شوند تا وسط میدان اعدام!

  3. مدعیان روح و رحمت و عدالت؟ نه عزیز جان تاریخمان را پای این اراذل ناس که روح و رحمت و عدالت را به گروگان گرفته اند قربانی نکنیم. این طبیبان مدعی به درد خویش خواهند مرد. بوی الرحمن شان بلند شده است. اما دریغ است که آنها را نماینده فرهنگ دینی و معنوی خود بدانیم.

  4. سلام آقای معروفی عزیز که خیلی چیزها را نسل من مدیون کوشش تو است واقعا نمی دانم چطور این اتفاق را بهت تبریک بگویم که در واقع باید خوشنود بود که با نویسنده ی سمفونی مردگان در تماس می شویم گفتنی ها زیاد است باشد برای همه ی روزهایی که نوشته هایت را می خوانم

  5. سلام آقای معروفی . خیلی خوشحالم که جایی را برای ارتباط درست کردید . این ارتباط ،هرچقدر هم کم و ناچیز باشد ، خیلی بدرد ما میخورد . پاینده باشید.

  6. آقای معروفی خیلی خوشحالم که این امکانو بوجود اوردید تا بتونم بخاطر لحظاتی که با کتاباتون داشتم از شما تشکر کنم .

  7. من مسلمان تر از حاکمان کنونی ایران را بر روی زمین نمی شناسم.
    براستی چه کسی مسلمان تر از هاشمی رفسنجانی و خامنه ای؟
    ملت ایران باید تاوان اعتقادات پوسیده خود را بدهد. ۳۵۰۰ سال است که نگاهمان به آسمان است. این حق است که زمین بخوریم شاید که سر عقل باییم!

  8. زنده باد خالق سال بلوا:
    آقایمعروفی همیشه به یاد حضور خلوت انس هستم.

  9. dear maroufi
    wann machen Sie eine internat magazin für liebhaber der literatur ? oder wann geben Sie wieder der gardoun heraus ? können Sie uns eure bücher-liste per mail zuschicken ? danke , euer leser

  10. آفای معروفی
    öی مüله äردون یا یö مüله اینترنتی را منتشر میöنید _ مüله

  11. salam
    mamnoon aghaye marofy,
    man mesle mordehyee ke az ghabr byron byad va bykhod dorobaresh ro negah kone ,daram be zendegy e adamha sarak mikesham.salam be hame adamhaye zendeh, vaghty dorbin ro be zor az dastemon gereftan
    ro avordym be theatr vaghty az sahneh partemon kardan byron ro avordim be neveshtan, hala salhast hamrah e neveshtehamon raftym to gor . khoshbehale zendeha
    YEK MORDEH YE MOTEHAREK

  12. آقای معروفی مطلبتان را که تحت عنوان شاعرکشان تاریخ بودخواندم . دوست گرامی کشور ما بارها و بارها شاهد چنین تاریخی بوده است. هرگز طاهره (قرهالعین), خسرو گلسرخی, مرضیه اسکویی و …. از ذهن هر آن کس که حافظه تاریخی داشته باشد, پاک نخواهد شد.
    فکر می کنم بقدر کافی جمهوری اسلا می و جنایتهایش معرف حضور ملت ما و شرق و غرب باشد.
    وقت آن رسیده است که قلم خود را چون سمی برای خشکاندن ریشه های آفت آن دیار به کار اندازیم.
    پیروز باشید.