سلام

——

دیگر از تردید هراسی نیست

مگر چقدر می‌توان سیاه پوشید؟

سوگوار پاییز و زمستان

تمام می‌شود، عشق من!

مگر چقدر اشک توی چشم‌های من بود؟

آدم از سرمای یک زمستان یاد می‌گیرد لباس گرم بپوشد

بعد دیگر تا شکوفه نبیند برهنه نمی‌شود

این خاصیت بهار است

و من بهار توام

گل کوچولو!

و تو

امانت چشم‌های منی تا ابد

می‌دانستی امروز چقدر شبیه مژه‌های توست؟

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert