دوستان عزیزم
سلام بر همهی شما که در وبلاگ، ای میل، یا فیس بوک به من تبریک گفتید
سلام
هرچه بودهام و هستم، نویسندهی توانا یا ضعیف، آدم خوب یا بد، مردمگرا یا خودمحور، حاصل و دستاورد حضور شما بودهام. در کنار شما معنا یافتهام، سطح کارم با شما خوانندگان آثارم سنجیده شده. تنها میدانم سقوط نکردهام، فرو نرفتهام، آثارم رو به رشد داشته، چون شما در این و سی و چند سال فراز آمدهاید، نسبت به دو نسل قبل بهتر و شفافتر شدهاید، با شما سنجیدم خودم را، با شما بزرگ شدم، با شما کار کردم، من نوشتم شما خواندید، توقع بهتر داشتید تلاشم را کردم، و خوشحالم که با شما معاصرم، احساس غرور میکنم که خوانندهی نوشتههای منید، با شما معنا یافتهام که اگر نبودید نوشتههای من خوانده نمیشد و کسی به آن نمره نمیداد.
سپاسگزارم
51 Antworten
خسته نباشید آقای معروفی
ما که تو ایران کارهای جدیدتونو نمی تونیم بدست بیاریم باید چکار کنیم؟
سلام استاد معروفی خیلی بسیار عزیزم
یا بهتره بگم عمو باسی گلم…
کسی که باهاش خودم رو شناختم و پیدا کردم
خوشحالم که هستید و خوشحالم که هیچ وقت ما رو تنها نگذاشتید
تولدتون مبارک دوستتون دارم از ته دلم…
و یکی از بزرگترین آرزوهای زندگیم اینه که بتونم شما رو از نزدیک ملاقات کنم
هر جایی که هستید پاینده باشید
ممنون که هستی
سلام
با نوشته های شما همه روزه زندگی میکنم.من نمیخوانم که خوانده باشم.می خوانم تا زندگی کنم.
salam doste man
omidvaram ke dar rahe nevisandegi va azadegi movafagh bashiiii
beomide didar
peyman
یا سلام و عرض تبریک البته در جریان موضوع نیستم اما به نظر می آید امر قابل تبریک گفتنی واقع شده است و بنده هم به رسم ادب تبریک عرض کردم .
جناب آقای معروفی سوالی از محضرتان داشتم اگر فرصت پاسخگویی یافتید سپاسگذار خواهم بود .
بنده تصمیم دارم پایان نامه دکتری خود را در زمینه ی ادبیات داستانی معاصر بنویسم راجع به فلان کتاب و فلان نویسنده ی صرف هم نه بلکه یک نوع جریان شناسی یا نظریه پردازی در زمینه ی موضوع مذکور اما حقیقتا نیاز به استفاده از نظر صاحب نظران دارم .اگر نظرتان را ارایه بفرمایید ممنون خواهم شد .
هنرمند کسی نیست که بهراسد.
به آنچه می گوید ایمان دارد.
او هنر را برای روشن کردن مردم ،
بسط جهان بینی خویش و کشف افقهای نو به کار می برد . . .
هنرمند کسی نیست که بهراسد.
به آنچه می گوید ایمان دارد.
او هنر را برای روشن کردن مردم ،
بسط جهان بینی خویش و کشف افقهای نو به کار می برد . . .
از شما چه پنهان گاه آرزو می کنم سالها پرشتاب تر بگذرند و عباس معروفی ما پیرتر شود که ارمغان این سالهای پرشتاب و این پیری، قصه های دلنشین و گشنی خواهد بود که مثل آثار گذشته اش فخر و غرور ادبیات داستانی امروز ماست.
این زهر درد چکاندن در زخم قلب، دستاوردش برای ما همه کیمیای جان خواهد بود. پاینده بمانی چراغ امید.
———————–
سلام سعید عزیز
خوشحالم که در هوای شما نفس می کشیم. هیچ چیز به اندازه ی اینکه یک لحظه لذت و هیجان در کسی ایجاد کنی ارزش ندارد در این دنیایی که انگار تمام هم و غمش این است که من و شما را از پا در آورد
استاد عزیزم سلام. چه قدر زود می گذرد این روزگار. در صفحه فیس بوک که یادآوری روز تولدتان را دیدم ابتدا باور نکردم. تا آمدم اینجا و چک کردم مطلبی را که سال گذشته در حضور خلوت انس نوشته بودیددر سالروز تولدتان. این کامنت را می نویسم تا هم به نوبه ی خودم تبریک بگویم تولدتان را و هم از درگاه خداوند برایتان سلامتی و طول عمر و عافیت و عاقبت به خیری بخواهم و هم بپرسم چه شد داستانی که پارسال برای روز تولدتان نوشتید، کجا می توانیم بخوانیمش و دیگر این که امسال هم داستانی نوشته اید یا شروع به نوشتن رمانی کرده اید یا خیر؟
با بهترین آرزوها
——————–
سلام محمد عزیز
داستان پارسال بانو و چشم اسفندیار بود
و امسالی هنوز پر باز نکرده
و ممنون
سلام
چرا نتایج رواعلام نمی کنید امروز بیست و نهمه مردیم بس اومدیم خبری نبود 🙁
———————
سلام
در مرحله ی نهایی ۱۴ داستان انتخاب شده که سه داستان از بین این ۱۴ داستان مقام های اول تا سوم را خواهند داشت
اما اسامی برندگان تا ماه جولای اعلام نخواهد شد
اما این ۱۴ داستان در مجموعه ای منتشر خواهد شد
استاد عزیزم سلام. آمده بودم خبر چاپ مقاله ام را در یکی از روزنامه های صبح تهران برایتان بنویسم و احساس خوبی که داشتم را با شما قسمت کنم. صفحه ی بی بی سی فارسی را که باز کردم اما کامم تلخ شد. زهر شد. بغضم ترکید و گریستم و گریستم و گریستم. اما دلم آرام نگرفت. خبر کوتاه بود. مهندس سحابی نیمه شب گذشته در بیمارستانی در تهران درگذشت.
به یاد می آورم نامه مهندس سحابی را در فروردین ماه ۸۹. بند پایانی رنج نامه اش را:
ای خدای بزرگ،ای تغییر دهنده قلبها و فکرها، یا حال و روز ما را دگرگون کن یا مرگ مرا برسان.
و دلم آتش می گیرد
——————————
و بعد همه چیز تلخ تر و سیاهتر شد
دوست نازنین و ارجمندم آقای سحابی دیگر نیست
حالا دخترش هم نیست
و من زمانی که به ایران برمی گردم این انسانهای بزرگوار را نمی بینم
و دلم آتش می گیرد
سلام آقای معروفی.
یعنی اسامی چهارده نفر برگزثیده هم تا ماه جولای اعلام نمی شود؟
هنوز هم قصه ی آیدین را در سمفونی مردگان می خوانم و می گریم. همیشه کنار تختم است. آیدین با آن معصومیت دردناک و آرزوهای مالیخولیایی توی قلب من است و من عاشقش هستم.
سلام استاد زندگی…
واقعا یه انسان تا چه حد می تونه بزرگ باشه؟!
دوستون دارم و شدیدا دلتنگتونم (هم شما و هم پونه)!
——————————–
مه شید عزیز و مهربانم
چقدر شعرهات خوب بود
و چقدر خوشحال میشم وقتی خبر خوبی از تو میرسه
سلام استاد چقدر دلم برای اینجا تنگ شده بود .
استاد من نیاز به کمکتون دارم برای نوشت .داستانی تو ذهنم راده هر لحظه مو پر میکنه اما توان نوشتن و ادامه اونو ندارم مینویسم اما اون چیزی نیست که دلم رو آروم کنه
لطفا به من کمک کنید
—————————
امشب میام به خوابت
درود بر شما / دوست عزیز من نیز شما در تب نوشتن می سوزم هر چند بعلت سانسور و دغدغه نان / سیاه مشق های من در ارشاد و سروش بایگانی گردید / سالی گذشت و من چون شما غربت نشین شدم و دوباره نیاز نوشتن در من متولد شده و بسیار معصومانه و شیرین مرا به رویا می برد / با نوشته هات آشنایی ندارم / اما با اندیشه هایت در برنامه عنایت فانی و میزگرد پرگار بی بی سی تا پنجاه در صد لذت بردم / البته از صداقت کلامت ۱۰۰% درس آموختم / کلام آخر / احساسم این است که در دوره فعلی که روشنفکران در پیاله همسایه آب نمی نوشند / شما می توانید اندکی وقت گفتمان و راهنمایی برای اینجانب داشته باشید / هر چند باور دارم که شما هم دغدغه نان دارید در غربت .
با تجدید احترامات
————————–
سلام
مشتاق جوی عزیز
اینطرف آب دیگر دغدغه ی سانسور وجود ندارد، تنها می ماند دغدغه ی نا که اگر مجال دهد وقتت را می نویسی
من در برلینم و خوشحال میشم شما را ببینم
سلام آقای معروفی.
یه دوستی زحمت کشیده بود برنامه های این سو و آن سوی متن رو در یک فایل pdf جمع آوری کرده بود. منم با اجازتون با توجه به اینکه لینک های کنار صفحه مدتیه کار نمی کنه این فایل رو آپلود کردم تا بقیه ی دوستان هم بتونن از راهنمایی های شما اشتفاده کنند.
http://www.4shared.com/document/kcyDujXl/ayn_sv_v_an_svy_mtn_kargah_das.html
——————————–
چه کار خوبی کردین
چشمه افتاده دست اژدها، و همه ی آنها که دنبال این برنامه ها هستند، اینجا و آنجا چیزی پیدا می کنند
من هم دارم سعی کنم همه ی آن برنامه ها را جایی دیگر بازسازی کنم
سلام
merciiii babate hameye lahzehaye khobi ke ba ketabatoon to in donyaye sakht baramoon sakhtiinnn , nemidoonin che hese khoobi bood vaghti samphoni mordegan ro mikhoondam to zamin naboodam che hese khoobi bood mercii
————–
مرسی که کتاب منو خوندین
سلام بر شما ارجمند،
من متعجبم! نمیدونم به شوخی به این دوست نوشته بودید که امشب میام به خوابت یا نه! چون همین حس این دوست به من هم دست داده بود و شما آماده بودید به خوابم! خواب خیلی شفاف بود طوریکه صبح گفتم چه داستان جالبی دیدم! خیلی ممنون که هستید و مینویسید. شاهکار تازه شما را خواندم و بیصبرانه منتظر شاهکار بعدی هستم . با آرزوی سلامتی و شادی شما
——————
سلام کتایون عزیز
امیدوارم داستانهای قشنگ ببینید و خواب رنگارنگ داشته باشین
…
سلام آقای معروفی نویسنده ی محبوب من خیلی خوشحالم که سایتتونو بالاخره باز کردم
توی این سایت هنوز غریبه ام دلم می خواهد کتابم را (یک مجموعه داستان ) که تازه منتشر شده ،براتون ایمیل کنم می شه ایمیل تون را بفرمایید؟
————————–
سلام نعیمه عزیز
این هم ای میل من، خدمت شما
[email protected]
من با کتابهای شما زندگی میکنم،
تمام رمانها نمایشنامهها و مجموعه داستانهای شما رو جمعآوری کردم،حتا مجله ادبی گردون.خوشحالم که ردی از شما توی دنیای مجازی پیدا کردم،براتون آرزوی شادی و خوشبختی دارم
————————–
سلام رودابه عزیز
جز تشکر چی می تونم بگم؟
آقای معروفی
شما از مصطفا فرزانه ی صادق هدایت خبری دارید؟
——————–
سلام
بله. آقای فرزانه حال شون خوبه
سلام آقای معروفی عزیز
آموزش داستان نویسی که در وبلاگ گذاشته اید لینک هایش خراب شده
آیا جای دیگری هست که این آموزشها در دسترس باشند
ممنون
———————
سلام قاسم جان
به زودی در جایی دیگر خواهد آمد
لینک خواهم داد
سلام آقای معروفی. من اهل افغانستانم وسه کتاب زیبای شما را(پیکر فرهاد سال بلوا وسمفونی مردگان) را خوانده ام .قلم زیبا ورسایی دارید وبدانید که درافغانستان هم علاقمندان آثارشما کم نیستند. موفقیت مزید برایتان خواهانم.
استاد عزیزم سلام. میلاد حضرت امیر را در ایران روز پدر نامگذاری کرده اند. همان طور که روز تولد حضرت زهرا روز زن و مادر نامیده شده. استاد صمیمانه روز پدر را خدمتتان تبریک می گویم. به برکت حضرت امیر همیشه بهترین باشید و سلامت.
———————————
محمدجان
سلام
از لطف تو همیشه ممنونم
یعنی از ۲۶۰ داستان فقط ۱۴ تای آنها مشخصات داستان داشتند؟ طبق گفته قبلی قرار بود هر داستانی که در تعریف داستان میگنجد در مجموعهای چاپ شود؟!
سلام
بعد از گذشت سه ماه محدودیت دسترسی به وبلاگم برداشته شد
و از امروز دوره ی تازه ی وبلاگ نویسیم رو آغاز کردم
با یادداشت و لینک و شعر منتظر حضورتان هستم
با احترام
مهدی موسوی
ادبیات به بوی تعفن حساس است؛ زود سردرد می گیرد
آقای معروفی محترم،
یادم نمی آید که من، دردِ دل هائی نظیرِ فرمایشاتِ شما در صفحۀ اینترنتی تان را (راجع به „زمانه“) با شما هم کرده باشم، ولی از دوستانِ دست به قلمِ فعالِ سابق، یادم هست که با مرحومِ هوشنگ وزیری، مجید روشنگر، شادروان دکتر محمد عاصمی، دکتر حسین مشیری، مانیِ خوب و عزیز، آقای خوئی، کیومرث نویدی عزیز، بهرام حسین زاده عزیز، حسین نوش آذر، دکتر علافی عزیز، و تازگی ها هم با جواد طالعیِ عزیز و … (هنوز هم اسم ببرم؟) به تفصیل نظیرِ این ناله های شما را کرده ام (منظور اینکه این بوی تعفن برای من آنقدر زیاد بود که هر جا که توانستم گفتم). اجازه بدهید تا اول بابتِ این متن تان، به شما تبریک بگویم. بعد اجازه بدهید تا نظر و پیشنهادم را خدمتتان عرض کنم: به نظرِ این حقیر، در این لحظه، هیچ خدمتی (هیچ به معنای لغویِ کلمه: یعنی هیچ) به ادبیاتِ ایران، شاید هم کُلاً به ادبیاتِ زبان فارسی، مهمتر و بهتر از توضیح وضعیتِ عقب افتاه و جاهلانه ای که حاکم بر صحنۀ ادبی (به معنای بسیطِ کلمه) ایران است، نیست. اگر از من می شنوید، همین متن تان را ترویج دهید.
با احترام – خسرو ثابت قدم
سلام
فقط همان سال بلوایتان فقط همان سمفونی مردگان فقط…
در کمند نویسنده اند واژگان و مهارش اما می بالم من که به پارسی این چنین آثار درخشانی آفریده اید.شعری که در سال بلوا ریخته اید.زنی که خلق کرده اید
…و از این کلمات مهربان با مخاطب سپاسگزارم
سلام استادمعروفی عزیز
شما هنوز هم بهترین نویسنده ایران معاصرید
هنوز وهمیشه برای من وخیلی ها درایران وخارج ازایران شما استادید،سبک دیگری از قصه را با شما شناختم ولذتی که ازخواندن قصه های شما درک کردم بسیارشیرین وبیاد ماندنی است. درکتاب های شما همیشه غرق می شوم وروزها وساعت ها هرکدام ازقهرمانانش رادرکنارخودم می بینم که باآنها زندگی می کنم:)
روزهایی هم بود که شما مارادرجنبش سبزمان آنگونه که مظلوم وساده بود ،همراه بودید،…
باشدروزی که ایرانمان آزادشود وشما درس های داستان نویسی را درایران برایمان بگوئید.
ارادتمند
ند
———————
سلام
ایمان دارم که ایران با دستهای شما سبز می شودا
سلام آقای معروفی . امیدوارم خوب باشید و با نوشته هایتان برگی ارزشمند بر دفتر تاریخ ادبیات معاصر ما بیفزایید. ایمیلی به آدرس شما فرستادم که جوابی دریافت نکرم .سالهاست که می نویسم . تقریبن از زمان تولد گردون شما در ایران .داستانهای من در نشریات ایران ازجمله کلک و کارنامه چاپ شده است . هم اکنون هم رمانی در دست نوشتن دارم که فکر می کنم تا آخر سپتامبر بتوانم تمامش کنم . می خواستم مجموعه داستان و رمانم را توسط نشر شما چاپ کنم . لطفن مراحل و شرایط پذیرش اثر را بفرمایید که اگر امکانش بود توسط نشر گردون چاپ شوند . برای آشنایی با کار های من می توانید سری به وبلاگ من به آدرس valouja.blogfa.com بزنید. با سپاس منتظر جواب شما هستم .
————————
سلام
براتون ای میل فرستادم
استاد عزیز
سلام
متاسفانه (درواقع باید بنویسم خوشبختانه)به دلیل تعداد زیاد دوستانتان در صفحه فیسبوکتان امکان ارسال لینک درخواست برای دوستی میسر نیست …. خواهشمندیم به دادمان برسید.
با سپاس
————————
چشم
جناب معروفی، تا بحال نیامده بودم اینجا. اولین بارم است.
فکر می کنم زمانش رسیده که باید فریاد بزنم: „من دیوانه ی کار های شما هستم. تک تک کار های شما.“
من صفرم. اما می خوام ۱۰۰ شوم. به همین دلیل در وبلاگم می نویسم. این امکان دارد که نظرتان را در مورد تک نوشته های من که هنوز صفر هستم بگویید؟
هوادار همیشگی شما
متشکرم
————————
سلام
و ممنون
براتون ای میل فرستادم
استاد معروفی
یادداشت های م. آرمان درباره تعاریف شعر – شعرسیاه – شعر متعالی – زیبایی عشق و حقیقت و… بروز شد
دعوتید
آقای معروفی عزیز
در ابتدا تبریک و یک نکته
وقتی لینک نظرات رو می خوندم در ابتدا کمی متعجب و بعد احساس نزدیکی بشتری با کسی که سالهاست کارهاشو می خونم کردم صد هزار بار تشکر از انکه وقت می گذارید و لینک ها رو می خونید و اگر لازمه جواب می دید
حالا می فهمم علاوه بر قلم جادوییتون روحتون که کارهاتونو این قدر به قلب آدم نزدیک می کنه
موفق باشید
—————————–
سلام الاهه ی عزیز
معنای وبلاگ همینه
خانه ای که پنجره ای گشوده دارد برای رهگذران
سلام مجدد …
یک کامنت برایتان گذاشتم فکر می کنم ارسال نشد !
مدت زیادی دنبال شما می گشتم تا بالاخره وبلاگتان را پیدا کردم. نوشته بودم که از اشعار زیبایتان همیشه لذت می برم و با افتخار از آن در وبلاگم استفاده می کنم. نوشته بودم که بهترین ها را برایتان آرزو می کنم …
متاسفم که کامنتم ارسال نشد …
———————-
سلام
به هر حال نظرتان حالا رسید
و ممنون
اگه تونسیتد به ویلاگم سر بزنید و در مورد داستان هام نظر بدید
آقای معروفی عزیز،
پس این تیرگان چه شد؟ نه خبری نه اثری!
سلام
اولین باره که اینجا حاضر میشم
من یه نویسنده تازه کار هستم که علاقه شدیدی به کارهاتون دارم
البته تازه کار بودنم مبنی بر خام بودنم نیست اما جهت مند نیستم
خیلی مایلم در زمینه داستان با شما ارتباط داشته باشم
درود جناب معروفی
خیلی دردناک است روا داشتن این همه ناجوانمردی در برابر مردی که این همه کار کرده برای ادبیات. ناجوانمردی در عرصه سیاست را عمل طبیعی می پندارم اما وقتی قلمرو هنر و ادبیات به دست فرومایه گان افتاد …آه. شما تنها نیستید!
———————–
سلام آگاه عزیز
وقتی مملکت به دست فرومایگان اداره شود، خب دور از انتظار هم نیست
باید از سر بگذرانیم
و ما در دلهای پیروان محمد رافت و مهربانی نهادیم…
قرآن کریم
استاد عزیزم سلام. عید شما مبارک و ان شالله به برکت حضرت رسول، همیشه شاد و سلامت باشید و مثل همیشه بهترین.
آقای معرقی پیشنهادتون به یک نویسنده ی بد مثل من چیه؟ چه شکلی می تونم داستان نویسی رو کنار بگذارم؟
آقای معرقی پیشنهادتون به یک نویسنده ی بد مثل من چیه؟ چه شکلی می تونم داستان نویسی رو کنار بگذارم؟
سلام آقای معروفی
نمی دونید هر وقت دلتنگیهام زیاده چقدر خوندن کتابهای شما این دلتنگی ها رو از یادم می بره
عاشق سمفونی مردگانم، پیکر فرهاد رو نمی دونم تا حالا چند دفعه خوندم،فریدون سه پسر داشت رو با درد چشمها از خیره نگاه کردن به مانیتور مصرانه تا انتها و بی وقفه خوندم و
وقتی که ذوب شده چاپ شد با اینکه دلگیر بودم از تاخیر ۲۰ و چند ساله و می دونستم دلیل بی دلیل چاپ اثرتون رو، تا رسیدن به شهر کتاب سر از پا نمی شناختم
از اینکه هستید صمیمانه ممنونم
———————————–
از لطف شما ممنونم
آرامش اینجا ابدی است
خواب نیست واقعی تر از هر واقعیتی است
اینجا همه عاشق می شوند
و
ماهی تنگ بلور نرم نرم به خواب می رود
درود به نویسنده ی دوست داشتنی هم وطنم.امیدوارم هم چنان کارهای خوبی از شما بخوانم . من دانشجوی دکتری ادبیاتم و امیدوارم دست کم یک-دو رمان شما از موضوعات کار پایان نامه ام باشد.یک پرسش: منظورتان از نانوایی در نورآباد ممسنی چه بوده است؟ آخه من اهل آن جایم.
همیشه یکی از آن هایی بوده اید که به عنوان یک ایرانی بهشان افتخار کرده ام.با بهترین آرزوها رسول
——————–
آقای شاکری عزیز
سلام
ممنونم از لطف شما
نورآباد ممسنی به عنوان شهری دورافتاده در این مثل به کار گرفته می شود، شهری که دور از دسترس است. مثلی که یعنی حتا آنجا هم شنیده اند، تو نشنیده ای؟
سلام آقای معروفی
نمیدانید چقدر لذت دارد صحبت کردن از آثار شما برای کسانی که نشنیده اند از شما. نمیدانید چقدر لذت دارد سر زدن به وبلاگ شما و دیدن و خواندن مطلبی از شما، شمایی که نگذاشتید حسرت نداشتن یک نویسنده بزرگ وطنی در دلم بماند و هر جا از شما و آثار شما با افتخار صحبت کنم و به کسانی که با آثار شما آشنا نیستند با یقین بگویم نصف عمرتان بر فناست! قبلا هم همینجا گفته ام، این مطالب تعریف نیست، باور کنید احساس واقعی خودم است.
شاید مرا به جا نیاورید همیشه مطالبتان را از وبلاگتان و رادیو زمانه پیگیر بودم تا اینکه به خدمت مقدس ! سربازی رفتم.
آقایی معروفی نتوانستم در مقابل تماما مخصوص مقاومت کنم تا نسخه قانونی تهیه کنم. ببخشید و حلال کنید. هنوز تمامش نکردم. راستش جلوی چشمانم هستید، فکر می کنم راضی نیستید.
ببخشید از طولانی شدن کامنت
——————————-
یوسف عزیزم
سلام
جز تشکر کار دیگری از دستم بر نمی آید
امیدوارم به زودی در ایران رودر رو گفتگو کنیم
شاد و تندرست باشید
سلام جناب معروفی
من عاشق کتاب سمفونی مردگان شما هستم خیلی ظریف و با دقت ابعاد مختلف انسان در شخصیت های آن پیداست .ممنون