زندگی بر صفحه‌ی کاغذ

امروز وبلاگ سپیده را می‌خواندم، سپیده آریان، از بچه‌های کلاس داستان‌نویسی ما در برلین که داستان „یلدا“ و „اتاق صورتی“ را نوشته، بعد مدتی رها کرده، دوباره برگشته، زمین خورده، بلند شده، راه افتاده… فرو می‌رود، زیر آوار می‌ماند، برمی‌خیزد، خاک خود را می‌تکاند و از آوارهای زندگی می‌گوید:
«
پنج سالم که بود فهمیدم زنده‌ام. چشم‌هایم را باز کردم، از کنار گلدان‌های یاس گذشتم، قدم‌هایم را روی سنگفرش‌های حیاط محکم‌تر کردم و به خودم قول دادم که همیشه همینطور راه بروم. ابرها شکل می‌ساختند و بوی خاک می‌آمد… و من فکر کردم که زندگی بوی خاک می‌دهد…
هفت سالم که شد، زندگی را با دست‌هایم نوشتم. همین دست‌هایی که حالا می‌بینی همه چیز می‌نویسند، همه چیز می‌کشند…
غریب است! مداد سیاهی می‌دهند دستت و می‌گویند: بنویس. و تو می‌نویسی، ز مثل زهرا ، ن مثل نانوا ، د مثل دکتر ، گ مثل گرگ ، ی مثل… و خط فاصله حتما باید قرمز باشد، چرا که اینجوری قشنگ‌تر است و بعدها می‌فهمی که هیچ فاصله‌ای قرمز نیست و اصلا همه‌ی فاصله‌ها سیاهند… سیاه، سیاه…
و بعد یک صفحه می‌نویسی: زندگی، زندگی، زندگی. گاهی نقطه‌ها یادت می‌روند. گاهی خط‌های فاصله، گاهی هم خط دوم گ، و فردا معلم می‌خندد: زندگی!؟ زنده من، زنده تو… خنده من، گریه تو…
و بعدها می‌فهمی که زندگی خیلی چیز ها هست و  آخرش هم هیچ چیز نیست، به جز چند حرف که  کنار هم می ایستند و تو گاهی یادت می‌رود نقطه، فاصله، خط بکشی…
و همه چیز با دست‌های تو عوض می‌شود، معنی دیگری می‌گیرد...
و اصلا چه اهمیتی دارد وقتی که زندگی همیشه بوی خاک می‌دهد!»


سپیده دارد از دالان تاریک و سرد تنهایی می‌گذرد تا سر از „داستان“ در آورد. باید از این دالان بگذرد، راه دیگری نمانده. راه دیگری نیست. درد اما هست در بیست سالگی. زیر آوار تنهایی ماندن، بر‌خاستن، خاک خود را تکاندن و این بار از „زندگی“ ‌گفتن.
روی صفحه‌ی کاغذ زندگی جریان دارد، صدا هست، نور هست، زمزمه هست، آدم با شخصیت‌های داستان می‌تواند زندگی سعادتمندی داشته باشد، می‌تواند از تنهایی دربیاید، حتا عاشق شود، عاشق یکی از همین شخصیت‌ها که می‌آفریند. قشنگ است. خیلی قشنگ است زندگی بر صفحه‌ی کاغذ.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

10 Antworten

  1. I am writing a short thing about Persian Literature in my log, read it because your name is also mentioned in it. We are all burying life because it is buried for us, we are all in a state of total submission, it is disgusting.

  2. جناب عباس معروفی عزیز . با درود بی کران . متاسفانه مدتی است یادداشتهای گروه ما در بخش کامنتهای شما پس از مدتی پاک می شود . فی الواقع نمی دانیم علت این سانسور یک جانبه چیست . اگر ما اطلاعیه منتشر شدن نشریه ی ارگانمان را در بخش کانتهای شما می گذاریم تنها بدین علت است که می خواهیم هواداران شما را نیز از چند و چون یک اقدام فرهنگی با خبر کنیم . بدین دلیل فکر می کنیم بهترین راه ارتباط مستقیم با هموطنان از طریق همین سیستم کامنت ساتهای موتبر است . البته شما خود مختارید بر آنچه در پایگاهتان می نگارند . و در این مورد اگر اعلام مواضع کنید ما هم تکلیفمان را بهتر می شناسیم . اما امکان انتشار اخبار مان در بخش فرعی کامنت شما کمترین توقع یک گروه فرهنگی کوچک است از فرهیخته ی گرامی و عزیزی مانند عباس معروفی . با عرض احترام و عشق بی کران …. جنبش دادائیستی ایران…

  3. صفحه اش همیشه خواندنی است. و بعد از مدتی حالا آمده و قشنگ نوشته از زندگی و از سپیده. منتظر داستانهایش هستم . منتظر نوشتن هایش. کاش امید و عشق را پیدا کند که همه جا هست همه جا.

  4. نه آنکه فکر کنی حسرت میبرم بر این نوشته ها که چرا از آن من نیست و نه حسرت بر سپیده ای که از داستانم میگذشت و حالا حتی یادش را بر قابی خالی ندارم .کار سالهاست که از حسرت گذشته , دور از وطنان چونان در وطن زندگی میکنند که من در وطن هرگز و چنان ادبیات را به پیش میبرند و دست های هم را به یاری میفشارند که در باور نمیگنجد … اما ما بیوطنان گرفتار در وطن دستهامان خالی است نه استادی داریم به راهنمایی و نه عباسی به دوستی , ما طلسم شده غربت توییم و تنها مرور میکنیم درس بی کسی را بی استادی را . شما بر صفحه کاغذ زندگی میکنید اما دریغ که زندگی بر این صفحه را نیز یادمان ندادند .. خوش باشید و تنها برای همدیگر زندگی کنید و ما مرور میکنیم زندگی شما را در کاغذ و حسرت نمیخوریم که کار سالهاست که از حسرت گذشته.

  5. آقای „یک دوست“
    تو هم که ثانیه به ثانیه اهانت می کنی، نه به من. به یک انسان که همسن دومین بچه ی من است.
    عباس معروفی

  6. سلام
    من جند سال پیش یک رمان از شما خوندم به اسم مومیایی که متاسفانه چند صفحه اخر کتاب کنده شده بود و اخر قصه روئ متوجه نشدم از کجا میتونم این کتاب رو تهیه کنم؟