زمین

———-

از این تنهایی هزارساله
خسته‌ام
از این که صدای تو را بشنوم
خیال کنم وهم بوده
این که هرچی بخواهم بخرم
می گویم حالا نه
صبر می کنم وقتی آمدی
از این اجاق خاموش
این قابلمه ها، ماهیتابه ها
این شراب که هنوز بازش نکرده ام
گیلاس های خاک گرفته
بشقاب های دلمرده
این فیلم که قرار بود با هم ببینیم
متکایی که سرت را می گذاشتی
خودم که بهانهجو شده
از انتظار خسته ام
همینجا نشسته ام
و فکر می کنم
چه خوب! که زمین گرد است
عشق من!
می روی آنقدر می روی که باز
آنسوی زمین می رسی به من.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

5 Antworten

  1. اقای معروفی،من هم خسته ام انقدر که زمین گرد را پیموده ام و امده ام برای چند ماهی هند و فکر می کردم
    اگر چشمهای مرا داشتید قلمتان چه ها که نمی نوشت
    ——————
    سلام ماندانای عزیز
    دیدن هند آرزوی منه
    به زودی

  2. آقای معروفی عزیز لذت بردم و نمی دانستم که شعر هم می گویید .اگر ممکن است برایم ای میل بفرستید تا کی وقت هست که در جایزه تیرگان یا مهرگان شما شرکت کنم و داستان بفرستم . ممنون . نویسنده ارزنده و انسان مسئول . موفق باشید

  3. آقای معروفی عزیز لذت بردم و نمی دانستم که شعر هم می گویید .اگر ممکن است برایم ای میل بفرستید تا کی وقت هست که در جایزه تیرگان یا مهرگان شما شرکت کنم و داستان بفرستم . ممنون . نویسنده ارزنده و انسان مسئول . موفق باشید
    —————–
    http://www.tirgan.ca/e-newsletter/index-fa.html?utm_source=Tirgan+Email+List&utm_campaign=4f02a5f019-Tirgan_Newsletter12_20_2012&utm_medium=email
    براتون ای میل هم فرستادم
    خانم شهرزاد ایرانی عزیز

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert