———-
در خیابانهای مرکز شهر رم آنقدر آثار باستانی ریختهاند که به همه برسد. شهری که کولوسئوم دارد، واتیکان دارد، معبد پانتئون دارد، کلیسای سنت پیتر (یکی از شاهکارهای میکل آنژ) دارد، قلعهی سن آنجلو دارد، حمید دارد، و خیلی چیزها. گشت و گذار و تماشا در شهر رم زمان را ازت میدزدد، نمیفهمی کی شب شد، چرا دیروز همین امروز نیست؟ کجا رفت؟ و آفتاب، این آفتاب لعنتی دوستداشتنی همه چیز را چند برابر میکند؛ همه چیز را. از نگاه بگیر تا تلالو اشیا. صاحب قدرتی جادویی میشوی، انگار توی رگهات سوخت جت ریختهاند. شب سبک و آرام میخوابی، صبح که بیدار میشوی نفسهات بوی گل میدهد.
الان باخبر شدم که روزهای ۱۳ و ۱۴ و ۱۵ جولای وقتی ما در شهر رم هستیم، مترجم ایتالیایی کتاب "فریدون سه پسر داشت" و "سمفونی مردگان" را ملاقات میکنیم. گفتم یادت نرود این موضوع، توی تقویمت بنویسی. چون برای من اهمیت دارد. همین.