روزها و شب‌ها

——–

این‌ها همه دلتنگی بود؟

که روزها و شب‌ها

پشت پلک‌هام قورت دادم؟

آقای من!

چرا به من نگفته بودی

نبودنت قامتم را تکیده می‌کند؟

@

تو

برای یک منظومه زیادی

و برای من

کم

خورشیدکم!

عشق شورانگیز

فقط می‌تواند شبیه تو باشد

بلندبالا و خواستنی

حالا

بودنت را باور کنم؟

یا باز هم شب‌ها زود بخوابم؟

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert