راهکار میرحسین

.
در روزهای بعد از انتخابات گستردهی مردم ایران که تمام دستاوردهای انقلاب و انتخابات توسط دیکتاتور کوچک غصب و غارت شد، در این روزها که رأی و اعتبار و اعتماد ملت ایران دستخوش کودتای مخملی قرار گرفت، در این روزها و شبها که میلیونها ایرانی نگران سرنوشت و آیندهی کشورند، هیچکس مثل میرحسین موسوی تنها نمانده است.
رژیم کودتا تمامی راه
های ارتباطی و خبررسانی را از او سلب کرده، و تمامی امکانات را بر او بسته است، میرحسین موسوی در شرایطی کشنده و دهشتبار قرار دارد. او امروز دیگر نمیتواند از کاندیداتوری خود عقبنشینی کند، چرا که ملتی را با خود و اعتبار خود به پای صندوق‌های رأی کشیده است. و نیز هیچ امکانی برای احقاق حقوق مردم ندارد. مردم هر روز و هر شب به خیابان می‌آیند و از او مطالبه‌ی حق می‌کنند، و این حق‌ شرعی و قانونی آنان است که تا وصول نکنند، از پای ننشینند. حتا اگر دیکتاتور کوچک آنها را اراذل و اوباش بخواند، آرام نخواهند گرفت، بلکه بر کارزارشان جدیتر و راسختر خواهند کوشید.
میرحسین موسوی در برابر این مردم ناگزیر به پاسخ است و راه گریزی ندارد. آدمی هم نیست که با واسطه
ی بیگانگان قدرت خود را پروار کند، او به ایران و اسلام و انسان سخت پایبند است، و با تکیه به آرای بیست میلیونی، شرعاً و قانوناً رییس جمهور ایران است،
میرحسین موسوی با توجه به عقایدش که در آخرین بیانیهی خود تأکید کرده: «ما به عنوان کسانی که به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن پایبندیم…» به مردم تکیه خواهد کرد و در راه آرمان و خواستههای مردم پایمردی خواهد داشت. اما شرایط دشواری را میگذراند که لازم است به این نکته توجه بسیار داشته باشد.
۱ – میرحسین موسوی باید پیله ببندد، وگرنه لهش خواهند کرد. او ناچار است با پشتوانه
ی مردمی و آرای آنان، دولت و کابینهاش را با تمامی وزیران، استانداران، فرمانداران و بقیهی دستاندرکاران تشکیل داده و به مجلس معرفی کند.
۲ – او باید در این برهه
ی زمانی از تنهایی بیرون بیاید و شاید با کمک علما، بزرگان، سیاستمداران، و احزاب همسو با خود، در زمان پایان دولت احمدینژاد کشور را برای تصدی ریاست جمهوری تحویل بگیرد. (آیا در روز موعود خواهند توانست با همراهی مردم به محل کار خود مراجعه کنند؟)
۳ – کودتاچیان آنقدر ناشیانه تا اینجا پیش آمدهاند که نشان میدهد مغز متفکر ندارند، و در همین کارزار دچار خطاها و غلطهایی میشوند که خود در دامش گرفتار خواهند آمد. آنها آنقدر ناشیانه چاه میکنند و ناشیانه راه میروند که خود در چاه خود خواهند افتاد. این مثل روز روشن است، و دولت قانونی میرحسین موسوی میتواند از همین زاویه هوشمندانه راه مردم را روشن کند.
۴ –
مردم ایران بر خواسته
های خود پافشاری کنند، دولت خود را تنها نگذارند، و تا پایان ماجرا عقب نکشند.
Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

81 Antworten

  1. جمعیت میلیونی از فردوسی تا انقلاب… هیچ کسی شعار نمی دهد. کوچکترین شعاری . با صدای هیس مردم مواجه می شوید. بی سابقه است. جمعیت را بیش از ۳ میلیون تخمین می زنند، جمعیت به طرف میدان آزادی در حرکت است. مردم هم را به سکوت دعوت می‌کنند. موسوی در میان جمعیت دیده شده.

  2. سلام
    درود بر شما آقای معروفی عزیز
    الان بیشتر از ۴۸ ساعت از واقعه گذشته. بهتر است زین پس احساسات را برای مدتی کنار گذاشته و با خونسردی و عقلانیت به پیش برویم. نامه‌ی آقای مجیدی و چند کارگردان دیگر بسیار مفید است. باید کسانی که به چنین افراد شناخته شده‌ای دسترسی دارند از آن‌ها بخواهند بیانیه بدهند. موسوی مردانه ایستاده است و به قول شما حسابی تنهاست. به خدا دلم خیلی برایش می‌سوزد از کنج آتلیه‌ بیرونش آوردند و الان نیاز به حمایت دارد. ما در شهرستان گوش به زنگ ایشان هستیم. حتا اگر فراخوانی برای حضور در پایتخت بدهد ندایش را پاسخ می‌دهیم. هر چند بیگانه‌های هیچ‌گاه قدمی بری‌مان بر نمی‌دارند ولی به‌هر حال جنبش‌های صلح‌طلب سراسر دنیا باید توجیه شده و بیانیه بدهند. از به‌رسمیت شناختن این دولت جدید توسط روسای کشورها باید جلوگیری شود.
    ببخشید زیاده می‌گویم آخر همه‌جا تعطیل است و ما مجبوریم جایی فریاد بزنیم..

  3. دوباره و چند باره سلام…
    با وجود اینکه با موسوی مخالفم ..اما شما درست می گویید…مردم ایران
    نباید عقب نشینی کنند…کودتا چیان یک مشت انسان نما هستند…نه…
    سیرت زشت رویشان راهم زشت کرده…نباید ترسید…

  4. نمی دونم چی بگم… دلم خیلی گرفته. دل همه گرفته. به شعور ما توهین شده و به جای جواب دادن به اعتراض ها به ما لقب کثافت و خس و خاشاک میدن. هر شب گاردهای نیروی انتظامی با تجهیزات می ریزن سر مردم بی دفاع و تنها وسیله ی دفاع آدمها سنگه. فلسطین همینجاست آقای معروفی! کی جواب خونهای ریخته شده رو میده؟ دیکتاتور کوچک؟ یا آقای موسوی؟؟

  5. عباس معروفی عزیز
    سلام.
    این شعر از هاینریش هاینه به دلم نشست سوالی که همیشه با من همراه بوده.
    چه باید کرد؟
    کدامین راه را باید به سوی صبحدم پیمود؟
    کدامین راه ما را تا دیار دوستی ها پیش خواهد برد؟
    عبور از مرزهای تیره دیروز خواهد کرد؟
    رها از ظلمت شب های پر اندوه خواهد شد؟
    نجات از اشک های رنج خواهد داد؟
    و از بن بست های تیره تردید و شک خواهد گذشت آخر؟
    به شهر مهربانی می رسد در انتهای خویش؟
    به صبح شادمانی خواهد انجامید؟
    کدامین راه را باید به سوی روشنی پیمود؟
    چه باید کرد؟
    معروفی بمانید.
    ————————–
    ممنونم داود عزیزم

  6. سلام جناب معروفی
    شهر مشهد به هم ریخته، عده ای بسیجی باتوم بدست پشت حفاظ نیروهای یگان ویژه به ملت هجوم می برند و به قصد کشت دختر و پسر و پیر و جوان را می زنند. شعارها لحن تمسخر به خود گرفته اند.“احمدی کوتوله چهار سال دیگه میمونه“ .عده ای به نشان اعتراض قرآن سر نیزه و چوب کرده اند و عده ای دیگر فریاد الله اکبر از پشت بامها سر می دهند. این است اوضاع این روزهای مملکت گل و بلبل. ترس و نفرت وجود همه را انباشته.جایی برای فریاد زدن نیست.sms ها را از قبل از انتخابات قطع کرده اند، سایت ها را فیلتر کرده اند و کم مانده قدرت نفس کشیدن را از این ملت بگیرند. و باز خدا را شکر هنوز می شود سری به شما زد.

  7. سلام جناب معروفی
    شهر بهم ریخته است. امشب هنوز از خانه بیرون نرفته ام اما چیزهایی که دیشب دیدم و شنیدم شگفت آور بود. خیابان سجاد مشهد را قرق کرده اند و عده ای بسیجی چماق و باتوم بدست با حمایت نیروهای یگان ویژه به ملت هجوم می برند و زن و مرد را به قصد کشت می زنند. شعارها رنگ تمسخر به خود گرفته است،تمسخری همراه با تنفر .“ احمدی کوتوله چهار سال دیگه میمونه“ عده ای به نشان اعتراض قرآن سر نیزه و چوب کرده اند و عده ای دیگر از روی پشت بامها فریاد الله اکبر سر می دهند. این است اوضاع این روزهای این مملکت گل و بلبل.جایی برای فریاد زدن نیست. sms ها را چند روزی است قطع کرده اند، سایت ها فیلتر کرده اند. کم مانده قدرت نفس کشیدن را نیز از این ملت بگیرند. و باز خدا را شکر که هنوز می شود به شما سر زد.
    ————————–
    محمد جان
    خیلی مراقب خودت باش
    احتمالا این روزها به سربازها میگن که پادگان ها رو ترک کنن
    مثل زمان ما
    درست در چنین وضعیتی من سرباز بودم

  8. مثل معجزه میمونه ، همه هستن حتی کودکان حتی پیران و سالخوردگان . ما تا آخرین نفس می ایستیم .

  9. نتایج انتخابات(!) اعلام شد.نتایجی که چون چهار سال قبل از اولین ساعات شروع شمارش آرا توسط „فارس“ در نقش همان „کیهان“ دوره پیش اعلام شده بود.و عجبا که این قوم چه دقیق پیشگویی می کنند…!
    چهار سال پیش شرکت کنندگان در انتخابات هر یک به نحوی اعتراض خود را به فرایند انتخابات اعلام کردند.یکی به خدا پناه برد و شکایت دروغ پردازی زمینی را و پایمال شدن حقوق انسانهای روی زمین را به آسمان ها حواله داد!و دیگری به خوابی ناز فرو رفت و چون سر از بالین برداشت دنیایش را آب برده بود!اندکی فریاد از چرتی بی موقع و دیگر هیچ…
    چندی پیش در جایی،نزد عزیزی گفته بودم که ما ایرانیها ملتی عجیب هستیم با ویژگیهای عجیب تر.یکی از این ویژگیها این است که خیلی چیزها را داغ دوست داریم!نان داغ،چای داغ،افکار داغ،خبر داغ و سیاست داغ!و چون این همه چیزها به سردی گرایید دل زده می شویم تا چهار صباحی دیگرکه دوباره داغ شویم و داغ پسند.غافل از اینکه در بازی زندگی و سیاست چه اتفاقها در این سرما و جمود توده ی جامعه که نمی افتد و چه دامها که تنیده نمی شود…
    چند هفته ای را در التهاب فضای انتخابات به سر بردیم.به زیبایی حضور خود را اعلام کردیم.شبا هنگام تا سر زدن سپیده بیدار ماندیم دست در دست هم به امید سحر…و در گوش ها زمزمه کردیم :
    مادیان شب آبستن سحر است…
    دوستان،یاران،رفقا اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم.اگر آن شیخ پس از آن خواب شیرین که زندگی را به کام ملت تلخ کرد سرد نمیشد!اگر آن حجت پروردگار بر روی زمین به آغوش امن الهی پناه نمیبرد و برای احقاق حقوق فرد فرد توده جامعه ایستادگی می کرد شاید اکنون من نویسنده این سطور نبودم.و چه آرزوی شیرینی ست و چه تاسف بار که ما همیشه در گذشته و رویاهای از دست رفته خویش زندگی میکنیم.
    اکنون که دشمنان دموکراسی و آزادی جشن پیروزی(و چه خیال باطلی) بر پا کرده اند و مست قدرت نعره ها سر می دهند،زمان خالی کردن میدان نیست!هنگام یاس و جمود نیست!باید همچنان در صحنه باقی ماند برای احقاق حق،اگر برای خود به عنوان انسان حقی قائل باشیم.
    به پا خیزید و از حق به نا حق گرفته خود دفاع کنید.به پا خیزید و همچون شبهای گذشته برای ایرانی آزاد یک صدا فریاد بزنید :
    اینان هراسشان ز یگانگی ماست…
    به پا خیزیم و نشان دهیم که هیچ قدرتی را یارای ایستادگی در برابر سیل خروشان توده نیست.
    اکنون که دشمنان ملت جشن نابودی دموکراسی و اصلاحات را بر پا کرده اند بیایید نشان دهیم که دموکراسی در ایران به پایان راه خود نرسیده است.
    بیایید به پاسداشت خون هزاران انسان شریف و آزاده که بیش از یک قرن است برای آزادی این سرزمین قربانی شده اند از حق انسانی خود برای تعیین سرنوشت خود دفاع کنیم.بیایید هر کدام از ما „آرش“ی باشیم :

    روزگاری بود،
    روزگار تلخ و تاری بود
    بخت ما چون روی بد خواهان ما تیره
    دشمنان بر جان ما چیره
    شهر سیلی خورده هذیان داشت،
    بر زبان بس داستان های پریشان داشت
    زندگی سرد و سیه چون سنگ،
    روز بدنامی،روزگار ننگ

    غیرت اندر بند های بندگی پیچان،
    عشق در بیماری دلمردگی بیجان،

    فصل ها فصل زمستان شد،
    صحنه گلگشت ها گم شد،نشستن در شبستان شد
    در شبستان های خاموشی،
    می تراوید از گل اندیشه ها عطر فراموشی
    ترس بود و بال های مرگ،
    کس نممی جنبید،چون بر شاخه برگ از برگ
    سنگر آزادگان خاموش،
    خیمه گاه دشمنان پر جوش

    دوستان بیایید تعیین کننده آینده خود باشیم
    فردا روز ماست،فردا روشن است

  10. شما هم از بیرون کاری کنید. ما تنها مانده ایم اگر دنیا این دیکتاتور را به رسمیت بشناسد ما له می شویم. در اصفهان، شیراز، تهران مردم را می کشند. دانشجویان را در خوابگاه قربانی کرده اند. امشب کنار مجتمع های مسکونی که الله اکبر می گویند اشک آور و گاز فلفل زده اند. این بیمار روانی این قدر ارزش دارد که همه چیز به پای ریاستش قربانی شود؟ حتی مشروعیت حکومت؟
    ———————————–
    در خارج از کشور تقریبا همه با تمام توان مشغولند
    فعلاً آنچه خواسته ایم انجام شده
    سران دولت های اروپایی دیکتاتور کوچک را زیر فشار قرار داده اند

  11. باسی، باسی…
    حس میکنم دستهامو زنجیر کرده اند،
    چشامو بسته اند،
    روی یه چیزی مثل صندلی اعدام نشسته ام
    و یه نفر با مشت زده تو دهنم!
    و من پرم از فریادی که تک تک یاخته های بدنم بی صدا زمزمه میکنند
    نمیخوام خون دهنمو بریزم بیرون تا طعم این نفرت جزیی از وجودم بشه
    این احساس منه.
    این احساس منه.
    حس کسی که بهش دروغ گفته شده،ازش سوء استفاده شده، و بعد دور انداخته شده.
    این حس منه تو این نظام.
    ————————-
    برنده ی این جنگ مردم اند

  12. آقای معروفی عزیز،
    من از جنس خاشاکم که شعله ور گشته ام. میدانم که عصبانیت جزوی از رفتار غریزی انسان است. راستو حسینی‌ بهم بگو که در این غربت، فرسنگا دورتر از جایی که قلبم را جا گذشته‌ام چه میتوانم کرد؟ راهی‌ بهم نشان بده. تو را به همین خلوت انست چیزی بگو تا این بغض لعنتی دست کم تبدیل به اشک شود.

  13. آقای معروفی سلام
    این شعارهای تازه از تنور امده را داشته باشید از راهپیمایی امروز که رفتیم ، است. آخرش خرابش کردند نیروهای دولتی به مردم حمله شد .تیر اندازی شد .ما به هر طرف می دویدیم.
    من قیامت را به چشم دیدم.
    دوست تان دارم.
    دعایم مان کنید.
    ٭٭رای ما رو دزدیدن دارن باهاش پُز می دن
    ٭٭٭٭احمدی ِ بیچاره بازم بگو فوتباله
    ٭٭گفته بودم اگر تقلب بشه ایران قیامت می شه
    احمدی ِ دروغگو شصت و سه درصدت کو؟
    ٭٭نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران
    ٭٭احمدی به گوش باش ما مردمیم نه اوباش
    ٭٭با این همه هیاهو رسانه ی ملی کو؟
    دولت کودتا استعفا استعفا
    ٭٭هاله ی نور رو دیده رای ما رو ندیده
    ٭٭تا احمدی نژاده هر روز همین بساطه
    ٭٭٭٭خس و خاشاک تویی دشمن این خاک تویی
    ——————————–
    ممنونم نسرین عزیزم

  14. باز سلام
    به ما گفت خس و خاشاک!!!
    و امروز ما شعار میدادیم : خس و خاشاک تویی دشمن این خاک تویی

  15. عباس معروفی عزیز سلام….. در اینکه می گین آقای موسوی تنها مونده شکی نیست اما امروز نبودین ببینین چند میلیون ایرانی پشت این آدم ایستاده من با هرکس صحبت می کنم حرف از جون می زنن پشتیبانی که هیچ…. آیت الله صانعی قتوا داده و پیروی از این دولت رو منع کرده تعداد زیادی از مراجع قم هم دارن به ما می پیوندن. همون طوری که می گین این بیچاره های بی سیاست بد باز ای رو شروع کردن و این بار بازنده اونا هستن.
    دیشب در کوی دانشگاه تعداد زیادی از دوستان دانشجوی ما رو کشتند… و امروز تعداد دانشجوهای عاصی کم نشد هیچ که ۱۰ برابر دیروز بود. وافعا دیگه بچه ها از هیچی نمی ترسن….. اتفاقی که باید می افتاد افتاد حرکت شروع شده……. تا پیروزی
    ————————–
    از این پس تمام رفتارها و مسیرهای دیکتاتور کوچک، گاف های بزرگ است

  16. خدایاااااااااااااااااااااا برس به دادمان
    گیر بد آدمایی افتادیم
    احساس خفگی می کنم ……….
    تو مشهد نمی تونی نفس بکشی …باز صد رحمت به تهران!!!! حداقل اینقد طرفدارا زیاد و متحدن که کاری از دست اون جانی ها بر نمیاد…اما اینجا…….
    آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآخخخخخخخخخخخخ
    دلم گرفته است بسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
    ———————
    خدا به فریادتون برسه

  17. نشستی کنار گود و می گی لنگش کن…………اون (راهپیمایی آرام فردا سه شنبه، از میدان ولیعصر تا برابر جام جم، ساعت ۵ عصر) را بردار با جون جوونها بازی نکن شرم کنید سایه نشینان خوش نشین
    ——————————–
    حالا وقت این سایه و آفتاب بازی نیست

  18. تاریخ تکرار میشه.به همین راحتی
    همه ی این اتفاقات تو تاریخ نه چندان دور ایران موجوده
    ما از تاریخ درس پایمردی گرفتیم و همچنان میریزیم به کوچه و خیابون،کشته میدیم،هر یک نفر که موبایل داره تبدیل میشه به یه ستاد خبری و اخبار رو بی وقفه تو تمام سمت های ایران پخش میکنه،هنوز خون برادر و خواهر رو سنگفرش خیابون پاک نشده که دوباره صدای شعارمون بلند میشه،
    ما درس های تاریخمون رو خوب بلدیم
    ما درس هامون رو حفظیم
    ما بلدیم چیکار کنیم
    در نهایت ما میمونیم و کسایی که تاریخ بلد نیستن باید برن
    اینجا ایرانه
    ایران به این اتفاق ها عادت داره
    بذار اونها تا آخرین پله ی های بی رحمی سقوط کنن
    ما از بی رحمی اونها انرژی میگیرم واسه مقاومت بیشتر
    ما انگیزه میگیریم
    می نیرو میگیریم
    زیباییش تو این بخش هست که تمام دنیا دست به کار شدن تا فاتحه ی دیکتاتوری ناشیانه رو بخونن
    تا چند روز دیگه باز لبخند به لب از پیروزی و اشک از داغ عزیزانمون میریزیم
    استاد
    مطلبتون زیبا و کارساز بود
    ————————-
    ممنون از تلاش همه ی شما

  19. دورد بر تو …
    عزیز… در مورد اقداماتی که گفته بودید:
    ۱- روشنگری و افشای کودتا
    ۲-پیشگیری از رسمیت یافتن کودتا
    ۳-ادامه ی افشا گری…
    البته من در انگلیس زندگی می کنم و بیشتر دوستانم بیریتیش هستند.
    ما همه ی رویداد های کشور را از زبان خود افراد درون ایران ترجمه و به صورت تک ورق بین مردم پخش کردیم . تقریبأ همه ی شهر ما آگاه هستند وخیلی از انجمنها „خیریه “ شهر دوست دارند با ما همکاری کنند . البته فقط آگاهی دادن عزیز… دستهایم هنوز می لرزد. تنها کار یست که می تونم انجام بدم .ای کاش من هم در ایران بین مردم بودم .
    هنوز نشانی در من هست .
    ————————-
    هر جا باشی ایرانی هستی
    و نشانی در تو هست

  20. عباس عزیز .. امشب قصدم این بود که قرائت های مختلفم را از واقعه که نوشته ام اینجا کامنت کنم . اما الان دوستی از تهران خبر داد که الله اکبر گویان را بر پشت بام ها به رگبار بسته اند . حریف که وا بدهد به خشونت متوصل می شود . حریف که وا بدهد قواعد بازی را نقض می کند . و این نقض تا حالا دروغ بوده و حالا گلوله . دولتی که بر روی معترضانش اسلحه می کشد با هر شلیک کوبه ای بر دروازه ی بدبختی خود کوفته است . حتا اگر در خوشبینانه ترین شکل نتیجه انتخابات را واقعی فرض کنیم ، گلوله نمی تواند پاسخی انسانی به ۱۳ میلیون معترض باشد . خاستگاه این جنبش هر چه باشد ، امروز خوی حیوانی یکی از طرفین قاعده را دیگر کرده است . و همین جبهه ی ما را مشخص می کند . ما همه با مشتی از کلمه ، قلبی از کلمه و کفنی از کلمه در مقابل این خوی شیطانی می ایستیم .
    ——————————
    همین مهمه سعید عزیزم
    بدانیم که امروز چه می خواهیم
    و فردا چی؟

  21. سلام
    شما اگه لینکی دارین و با آقای موسوی تماسی دارین به داد مردم در اصفهان برسین یا بگین برسند
    بر خلاف راهپیمایی ارام تهران (که البته اواخرش با درگیری شدید همراه بود) در اصفهان چند ساعت درگیری بسیار شدید زنان و مردان با لباس شخصی ها و ضد شورشی ها بوده
    در میدان انقلاب چهارباغ بالا مردم با دست خالی می جنگیدند
    اگر برخی از این چهره ها به شهرستانها سفر کنند و در کنار مردم باشن اینطوری نمیشه
    من آمریکا دانشجوی دکترا هستم
    خانواده من اصفهان هستن و خیلی هم فعال سیاسی نبودند
    پدر من استاد دانشگاه هست و باور نمی کنم وقتی پشت تلفن به من میگن امروز با آجر !! پنج نفر ضد شورش را زده
    برادرم را از زیر باتومهای این وحشی ها مردم نجات دادند و الان خونه هست و دیگه راه نمی تونه بره و کاملا له شده
    خدا را شکر که خواهر و ماردم خونه مونده بودند
    تو را خدا اطلاع رسانی کنید
    با دادن اطلاعیه و فرستادن چند چهره به اصفهان این جریان را سامان بدن
    من خیلی نگران هستم
    همانطور که گقتم ما خانواده آرامی بودیم که فقط به موسوی رای دادیم همین
    ولی الان خانواده من در قلب این ماجرا هستند
    کمک کنید به مردم اصفهان
    ———————————
    زندگی عادی در ایران یک حرکت سیاسی محسوب میشه

  22. باسی قلبم شکست …
    می دونم حتمأ فیلم های اعتراض مردم در ایران رو دیدی ، جایی که سرباز لباس مشکی رو زدند.
    اما … باسی مردم ما خیلی مهربو ن هستند . “ همون سرباز شاید ده ها نفر رو با باطوم زده بود . چند نفر اونو از زیر جمعیت بیرون کشیدن و پشت دو دختر مخفی کردن ، پسر ی برایش آب اورد ، درست مثل یه برادر آب رو صورتش ریخت .
    صورت خیلی معصومی داشت .
    باسی قلبم شکسته همش کارم شده گریه … نباید اینطور می شد .
    همه از یه خاکیم . همه با دیدن همدیگه حتی یه جای دور ، حتی بین دعوای سران مملکت برای بیشتر داشتن ،قلب مون برای هم میخواد کنده بشه …
    تورو خدا به همه بگو با هم دعوا نکنید ، اون سرباز هم عزیز ماست،
    مادر داره که شب تا صبح دست به دعا و با هزاران آرزوه اونو بزرگ کرده .
    کاشکی می خوابیدم و فردا وقت بیداری ، با خبری دلنشین به همدیگه سرمی زدیم …
    هزاران گل قرمز برای تو…
    ————————-
    مهرداد مهربانم
    همه ی این فیلم ها رو دیدم. من هم نگرانم، خواب ندارم، و صداها توی سرم می چرخه.
    گاهی فکر می کنم شاید همه ی اینها کابوسی بوده که من باز دچارش شده م، ولی واقعیت اینه. واقعیت اینه که اونها پول و مال مارو غارت نکرده ن، به رأی انسانها، به اعتمادشون اهانت کرده ن.
    مردم از هر چیزی که بگذرن، از این نمی گذرند. این راه بی برگشته، و تا آخرش باید رفت
    امیدوارم کمترین هزینه رو بپردازیم. امیدوارم خامنه ای سر عقل بیاد و خودش رو حفظ کنه، وگرنه آخر این تقلب و دزدی حق انسانها او را جارو خواهد کرد.

  23. امروز با تمام وجودم به شعور مردم ایران زمین ایمان آوردم. آنها که خار و خسی خوانده شدند. آنها که اراذل و اوباش انگاشته شدند. خوشحالم که همگام با این مردمان زنده شدم
    هیچ فریبی در این اتحاد و همبستگی راهی ندارد
    از امروز پشت خودم را خالی نمی بینم. از امروز حس تنهایی نمی کنم. گذاشتن و رفتن را آرزو نمی کنم. بسیارند کسانی که دستانشان به نشانه ی خواست آزادی بالاست
    درود بر همه آنها که سکوت را فریاد زدند

  24. آقای معروفی عزیزم سلام
    اینجا که میام درد مشترک این بچه ها رو که می بینم دلم قرص میشه منم مثل خیلی های دیگه کارم شده گاز اشک آور خوردن و فحش شنیدن. البته هنوز باتوم نخوردم ولی همین امروز فردا کار به اونجا هم میکشه. شبها تا دیر وقت یا گریه می کنم یا به یه نقطه خیره میشم و تو فکر فرو می رم. همسرم همش بهم میگه صبور باش میگه اگه می خوای یه زن مبارز باشی باید بتونی تحمل خیلی دردها رو داشته باشی. ولی مگه میشه. وقتی صبح به صبح میام محل کارم و می بینم یه عده از اینهایی که پدرشون سپاهیه بی هیچ درد و دغدغه ای نشستن و به چشم احمق به چشم اراذل و اوباش به چشم ضد انقلاب به مردم مبارز نگاه می کنن بیشتر می سوزم. مردمی که لااقل توی مشهد فقط شعار الله اکبر میدن یا همه با هم شعار میدن: نیروی انتظامی حمایت حمایت! چطور میتونن رذل باشن. مردمی که فقط حقشونو می خوان یه حق قانونی.
    ——————–
    اونا هم تغییر می کنن
    کمی زمان می خواد

  25. salam aghaie maroufi
    man ke ta akharesh hastam hata agar be gheimate jonam tamom beshe
    ——————
    مراقب خودت باش

  26. delam dare mtereke aghaye maorufi kashki az dastam kari bar miomad
    ————————-
    بیرون از ایران هر روز تظاهرات برقراره
    برلین، لندن، استکهلم، بروکسل، وین، کپنهاگ، پاریس و تقریبا همه جا

  27. اینجا هیچ امکانات ارتباطاتی نیست
    کمک کنید صوامون برسه به همه دنیا
    رادیو و تلوزیون اینجا دارن از فوتبال و گردشگری و به به و چهچه حرف می زنن
    کارکنان رادیو و تلوزیون خائن هستند
    نون به نرخ روز خورها
    اعتصاب کنین
    —————————–
    هد لاین تمام رسانه ها خبرهای ایرانه با تصویر و فیلم تازه
    خبر اول تمام رسانه های جهان:
    کودتای انتخاباتی

  28. آقای معروفی درباره صدا و سیما و خیانتش به مردم مطلب بنویسین
    هیچی نمی گن هههههههییییییییییییییییییییچچچیییییییییی
    خائن ها
    ——————–
    اون رسانه ی دیکتاتورهای کوچک رو ولش کنید
    رسانه های دنیا پشت مردم ایران قرار دارند

  29. سلام به خدای سمفونی مردگان
    بغض سی ساله ترکیده همه دنیا شاهدند اینها چقدر ترسیدند که
    ترس و توحش خود را با تیر و باتوم و زنجیر و… سر انسان خالی می کنند
    اما دیگر کارد به استخوان رسیده دنیا ببین و کاری کن
    ————————-
    دقیقاً از ترس دارند پنجه به صورت مردم می کشن

  30. جناب معروفی. این جوان ها با ما فرق می کنند. من به نوعی خودم را جزو شاهدین ماجراهای ۱۸ تیر می دانم. این حمایت این اعتراض و این جوان ها با ما فرق می کنند. ما شجاعت این ها را نداشتیم. ولی کاش کنترل بشوند. کاش این طوری خودشان را اسیر آتش نکنند. بعضا می بینم که انتحاری عمل می کنند. در برابر گروهی که همه گونه حمایت می شوند.سعادت آباد دیشب در آتش بود. تا سه نیمه شب از صدای انفجارهایی که نمی دانستیم از کجاست بی خواب و پریشان بودیم. پریشان برای آنان که در خیابان بودند.از شما خواهش می کنم به مردم امید بدهید. امید و خویشتنداری. امید برای ادامه ی راه. بنویسید آقای معروفی. تنها راه ارتباطی ما با دنیای خارج این اینرنت لکنتی است. و یاد آن شمع های سوخته را گرامی بداریم که این چند روز در درگیری ها کشته شدند.
    ———————————-
    همه غافلگیر شدیم. همه ی ما ایرانی ها افتادیم توی زیاده خواهی دیکتاتورها
    اما این راه برگشت نداره

  31. سلام استاد .اینجا ایران است وقلب تپنده ئ زمین .ما هنوز هستیم .مانفس میکشیم اگرچه آنها نخواهند.ما راه میرویم اگرچه با پای بسته .ما ایستاده ایم حتی با زانوهای شکسته . اینجا ایران است .موج سبز حالا دارد طوفان به پا میکند …چند صباحی دیگر همین طوفان به یک سونامی مبدل خواهد شد .کافی است حلقه های اتحاد را بزرگتر و محکم تر کنیم .
    من به آینده ئ این موج امیدوارم شما چطور ؟!

  32. سلام باسی عزیزم
    باسی جان ایران تنها تهران نیست! نیروی انتظامی در تهران عکس العمل خشونت بارش را کم کرده ولی در شهرهای کوچک مثل شهر من (قزوین) با قدرت تمام سرکوب می کنند.
    دیروز با وحشیگری تمام جوانهای این شهر را زیر ضربات باتوم و لگد نابود کردند. مادران ما که جای مادران همین وحشی ها بودند خواستند جلوی حمله را بگیرند.ولی حتی به آنها هم رحم نکردند.
    باسی جان،عوارضی اتوبان به سمت تهران را بستند و ماشینها را می گردند و مردم را کتک می زنند!
    امروز ساعت ۵ بعد از ظهر همراه با تمام ایران عزیز به راهپیمایی آرام خود ادامه می دهیم.
    باسی جان اخباری از بازداشت تعدادی از سرداران سپاه هست که خواستند به مردم بپیوندند.
    به امید پیروزی و بهروزی
    به امید فردایی بهتر برای ایرانی بهتر
    ———————-
    مرسی از این خبرها
    مراقب خودتون باشین

  33. به نظرم یه کار مفید می تونه همراه کردن نظامی ها با مردم باشه و اگه این کار انجام بشه جلوی بسیجی ها بهتر می شه دوام آورد. سربازها و ارتشی ها با دیکتاتور نیستند باید جسارت همراه شدن با مردم رو بهشون داد.
    ———————————
    زمان ترک پادگان که رسید حتما اعلام میشه
    ما از بیرون نمی تونیم مردمو بندازیم توی آتیش
    اونها خودشون درست رهبری می کنن این مخمل سبز رو

  34. این انتخابات اول تا آخرش یه دروغ بزرگ تاریخی بود. خداکنه به نتیجه برسیم وگرنه چنان یاسی مردم رو فرا میگیره که دیگه اون سرش ناپیداس… ماها همون هایی هستیم که رفتیم رای دادیم. پس بازم میتونیم متحد بشیم وهر کاری دیگه با اتحادمون انجام بدیم. من برای اولین بار توی زندگی رای داده بودم فقط به احترام جوانها و آزادی و ایران عزیز. جوان های عزیز من شاه انقلاب جنگ و بعداز اونو هم دیدم. پس بدونید به عنوان یه اهوازی و ایرانی پشتیبان شما هستم تا جایی که بتونم. زنده و آزاد باشید.
    ————————————
    دولت کودتا داره عقب رانده میشه

  35. سعی می کنم شعری قدیمی را به یاد بیاورم . شعری که سال ها پیش در ساحل شمال می خواندم . بلند و بریده می خواندم . برای تیرداد می خواندم . و موج موج موج که پیراهنی سبز سبز سبز ، مثل صمغ صنوبر بر قامت نجیب کلمه می ریخت . شعری که در آن از درخت حرف می زدم . از سرنوشت درخت . و مسیرش را تا صلیب ، چوب سیگار ، پارو ، قایق ، قاب . و مسیرش را تا تختخواب ، دسته ی جارو ، دسته ی کارد .
    طنین گلوله در گوشم می پیچد . دوباره شکل قدیم درخت . دوباره پیشانی بند سبز یا زهرا . سبز مثل دل دریاها . مثل طوق بعضی کبوترها . دوباره برگ خیس بلوط . بوی مشک . کتف کبود نخل .
    تکه ای از آن روزهای پاک که جایی پشت چشم های حاج ملهم ، پشت چشم های من گم شده بود . و حالا دوباره در هجوم طاعون بازش می یابم . طاعون ، ظلمات ، وهم و پیچاندن کتاب لای دروغ ، لای وقاحت ، لای لاشه ی سگ .
    روزهای سختی را گذراندیم . آنقدر سخت که نمی توانم شعرم را به یاد بیاورم . چیزهای زیادی در ما پژمردند . بدل شدند . آنقدر که شکل اول مان را کتمان کردیم . بوی نمور گرفتیم . انگشتان مان خیلی چیزها را از یاد بردند . لاله ی گوش تفنگ ، نقره ی موی سه تار ، نوک پستان لیمو ، دست های خیس ، باران ، و شانه هایی که می توانست مجال مبارکی برای گریستن باشد .
    خیلی چیزها را فراموش کردیم . باورانده شدیم ، باور کردیم که امید شکل قدیم درخت است که بازیافتنش ممکن نیست . باور کردیم که باد به زادگاه نخستینش باز نمی گردد . چشمان مان در چاه های سیاه ، عمیق و سیاه گم شدند . باور کردیم که شکل قدیم دیدن منقضی شده است .
    بی باور شدیم . شکل قدیم راه رفتن را از یاد بردیم . اراده را ، صف را ، و اینکه می شود کاری کرد .
    طنین کلمه در گوشم می پیچد . دوباره شکل قدیم درخت . ایستاده ، زخمی ، سبز . چشمان بی خواب این مرد . خسته ، مصمم ، لجوج . با نگاهی ثابت ، ثابت و داغ ، داغ و نجیب . مثل چشمان من . چشمان تو . چشمان حاج ملهم .
    تکه تکه ات کردند
    هر تکه ات جایی
    برای ما اما
    همان درخت زیبایی
    که با شکوفه ی سیب و کتاب می آیی .
    ————————–
    مرسی سعید جان
    قشنگه خیلی

  36. سلام.امروز سه شنبه هست .. روزی که قرار بود همه ساعت ۵ میدون ولیعصر باشیم. در ایمیل ها ی طرفداران احمدی نژاد اومده که اونها ساعت ۴ میدون ولیعصر باشن. ظاهرا میخوان جنگ تن به تن راه بندازن! تلویزیون و رادیوی ایران اعلام کرده که هرکسی نسبت به این اغتشاشات معترضه بیاد میدونهای ولیعصر ، فردوسی و ونک! این پیغام از سایت قلم نیوز ساعت ۳ هست:
    “ فوری فوری ، بسیار مهم/متن اطلاعیه ستاد میرحسین درباره اعلام راهپیمایی امروز:
    مردم در دام درگیریهای طراحی شده نیفتند/مسوولیت عواقب محدودیت های رسانه یی ستاد،به عهده دولت حاکم است
    ستاد میرحسین موسوی در اطلاعیه ای با تاکید بر اینکه موسوی در راهپیمایی خیابان ولیعصر حضور نخواهد داشت از همه مردم درخواست کرد که در دام درگیری های طراحی شده قرار نگیرند. “
    فقط میخوام بدونین که راه پیمایی امروز رو میخوان به یه درگیری تن به تن تبدیل کنن…. همه داریم خبر میدیم که تو این دام نیفتن و امروز رو کنسل کنن.
    —————————————–
    امروز توی مجلس اقرار کردن که آتش زدن و شیشه شکستن کار گارد مقاومت بوده، یعنی قلدرهای دیکتاتور کوچک

  37. ساعت ۱۲ ظهر روز سه شنبه ۲۶ خرداد :
    تمام پرسنل بیمارستان حضرت رسول واقع در خیابان نیایش ستارخان، جلوی درب اصلی بیمارستان اعتراض کردند . در شعارهاشون اعلام کردن که ۸ نفر شهید و ۲۸ نفر زخمی داریم. گاردی ها بعد از یک ساعت ساکتشون کردن
    ——————————
    در ضمن اصلاح طلبان درخواست مجوز راهپیمایی آرام برای روز چهارشنبه ساعت ۱۶ را به وزارت کشور دادن.
    یعنی نهضت ادامه دارد.

  38. سلام
    صدا و سیما مدام داره اعلامیه می ده که امروز ساعت ۴ طرفدارهای دولت در میدان ولیعصر و چند نقطه ی دیگه تظاهرات دارند. می خوان حرکت مردم رو به اسم خودشون رقم ثبت کنند. چند نفر هم ژست خنده دار تهدید به خودشون گرفتند و حرف زدند. بنویسید آقای معروفی خواهشن. ما می خواهیم نفس بکشیم..
    ——————————–
    همه چیز دیده میشه.
    اینها طراح و مغز متفکر ندارن. یعنی مغز ندارن، به همین خاطر مدام توی چاه خودشون می افتن.
    در ضمن عاملان اختلاس و دزدی بانک اردبیل در زمان شهرداری دیکتاتور کوچک امروز دستگیر شدند.

  39. سلام آقای معروفی /
    ملت رو بیچاره کرده اند.به هیچ کس رحم نمی کنند .۵ نفر تو دانشگا هتهران کشتن. ۷ -۸ نفر در جاهای دیگر تهران . هزاران نفر رو بازداشت کردن.هزاران نفر در حال تعقیب هستند. شبها به خواب گاه ها حمله میشه.تلویزیون لعنتی خامن های ساااااکت وارومه. ۲ نفر تو ارومیه کشتن …/ به هیچ کس رحم نمی کنن. جون این ملت به لبشون رسیده . این خبرها رو بیشتر منعکس کنید .خامنه ای با کمک سپاه ونیورهای لباس شخصی و بسیج نیوری انتظامی به ملت توهین میکنه. هر روز بیشتر /
    موبایل ها قطعه.اینترنت سرعت کمه .سایت ها بسته اند .روزنامه ها رو خودشون اداره می کنند. مرگ بر این دیکتاتور خونخوار

  40. ستاد میرحسین موسوی در اطلاعیه ای با تاکید بر اینکه موسوی در راهپیمایی خیابان ولیعصر حضور نخواهد داشت از همه مردم درخواست کرد که در دام درگیری های طراحی شده قرار نگیرند.
    به گزارش قلم نیوز، متن اطلاعیه بسیار مهم و فوری ستاد میرحسین موسوی به این شرح است: بسمه تعالی متن کامل اطلاعیه ستاد مهندس میرحسین موسوی در خصوص اعلام راهپیمایی امروز به قرار مسموع در راهپیمایی دیروز از سوی برخی افراد و به صورت خودجوش، برگزاری یک راهپیمایی در ساعت ۱۷ امروز از میدان ولیعصر به سمت جام جم اعلام شده است. این ستاد به آگاهی عموم می‌رساند، آقای مهندس میرحسین موسوی در این راهپیمایی حضور نخواهند داشت. از مردم عزیز مجدداً درخواست می‌گردد که در دام درگیریهای طراحی شده قرار نگیرند. جمعیتها و احزاب حامی آقای مهندس موسوی در تلاشند تا با استناد به اصل ۲۷ قانون ا ساسی مبنی بر آزادی اجتماعات به منظور برگزاری تجمع موج سبز در اعتراض به تخلفات انتخاباتی و برخوردهای خشونت آمیز و شهادت تعدادی از هموطنان ما مجوز لازم را اخذ کنند. از آنجا که با توجه به محدودیتهای شدید رسانه‌ای که دولت حاکم ایجاد کرده است، امکان اطلاع‌رسانی مناسب و به موقع از طرف ستاد وجود ندارد، مسئولیت عواقب این وضعیت که نقش اطلاع‌رسانی رسانه‌های بیگانه و پی‌آمدهای آن را تقویت می‌کند به عهده دولت حاکم است. ضمنا آقای مهندس موسوی آمادگی خویش را برای حضور در برنامه‌های مستقیم تلویزیونی برای بیان مواضع خود در خصوص انتخابات و وقایع پس از آن اعلام داشته‌اند.http://khordad-sabz.mihanblog.com/

  41. سلام جناب عباس معروفی
    جغرافیایم دود گرفته نازنین… برف سیاه می بارد.
    مبهوتیم و هیچ نمی توانیم بگوییم.
    موسوی در سخنانش گفت: شما مردم بت شکن هستید، شیشه شکن نیستید..
    مردم با شعور و شور و سکوت و گل می آیند…

  42. من تهران نیستم ولی دیروز ساعت سه بعد از ظهر بلند شدم و رفتم یکی از خیابانهای معروف اینجا که همیشه شلوغ میشود… برای طرفداری از موسوی قبل از انتخابات هم آنجا میرفتیم.
    نمیدانم این همه نیرو را از کجا آورده بودند. انگار به ازای هر نفر هفت نفر داشتند. هیچ کس نبود. فقط چند تا از جوانها را دیدیم که لباسهای و نوارهای سبز داشتند ولی داشتند از آنجا دور میشدند… ما ماندیم. آنقدر پرسه زدیم تا در یکی از کوچه ها دیدیم حدود ده نفر منتظرند تا کمی خیابان شلوغ بشود و بریزند وسط… ما هم رفتیم همانجا و منتظر ماندیم تا ناگهان فریاد الله اکبری بلند شد و دختری خودش را وسط میدان به زمین انداخت. دستهایش را به نشانه ی پیروزی بالا برده بود و تا میتوانست فریاد سر میداد. بلافاصله ریختند و تا میتوانستند، چند نفری زدنش. ولی تسلیم نمیشد. ما هم ریختیم و یکصدا شدیم. فقط می افتادند دنبالمان و تا میتوانستند میزند. به شدت و وحشیانه میزند. کسانی که فارسی زبان نبودند و با هم عربی صحبت میکردند.
    بعد از همراه جمعیت اگرچه اصلا مجال نمیدادند یک خیابان را پشت سر گذاشتیم. آنجا قبل تر کمی شلوغ شده بود. داشتند دو نفری دختری را با زنجیر از ناحیه ی صورت میزند و او همچنان مبارزه میکرد. جمعیت دیگر بجای فریاد „ولش کن“ ریخته بودند و خودشان تلاش میکردند که رهایش کنند. او فقط جیغ میزد. همه جا فقط خون بود…
    آقای معروفی نمیتوانید تصور کنید اینجا چه جهنمی شده است. گاهی وقتها به قول هدایت „مرگ هم آدم را نمی خواهد“خیلی خیلی خیلی دوستتان دارم. حتی بیشتر از سمفونی مردگانتان…
    ———————————
    عزیز نوزده ساله ی من
    باور کن این شیطان رجیم که به مردم اهانت می کند، در دام خودش گرفتار شده و نمی داند چه خاکی به سرش بریزد
    مشکل اینجاست که او با تمام دولتش در برابر اراده ی مردم هیچ است، و در گرداب خودش غرق خواهد شد.
    اینها یک نوار ضبط شده را در تلفن مردم می خوانند که شنیده ایم در راهپیمایی شرکت کرده اید، با شما برخورد قانونی خواهد شد.
    تمام رذالت های بشری را به کار گرفته، ولی ورق های بازی اش مستعمل است.
    و یادت باشد، تمام رسانه های دنیا دارند روی ایران و مردم ما کار می کنند.
    امیدوارم بتوانی محکم باشی و سرت را بالا بگیری.
    سلامت و شادمان می خواهمت

  43. az unjaei ke hamiane ahmadi nejad harekate mardom ro mikhastan be name khodeshun sabt konan, aghaye musavi elam kard dar rahpeymaei emruz sherkat nemikonan va tarafdarane ishun ham sherkat nakhahand kard
    aghaye marufi khabare gerdehamaei emruz ro hazf konid
    ———————-
    چشم

  44. هفت کشته در تهران چندین و چند کشته در گرگان ، ارومیه ، تبریز ، اصفهان ، شیراز و … و صدها یا شاید هزار ها مجروح .
    امروز آقای ابطحی هم بازداشت شدند .
    استاد عاقبت ما چه می شود ؟ نمی دانم !
    ربنا و لا تحملنا ما لا طاقتا لنا به واعف عنا والغفرلنا والرحمنا
    انت مولانا فانصرنا علی القوم الکافرین
    ————————————
    محمد عزیزم
    مردم و بزرگان عاقل مملکت یک طرف ایستاده اند، و آن طرف چاوز برای همتای خود گل می فرستد.
    امروز هفت گام عقب نشینی در باند تباهی دیدم که به قدرت مردم ایمان تازه آوردم.
    در خبرها بخوان و ببین که هفت گام فرو رفته اند
    نمی گم نگران نباش، اما خسته نشو

  45. سلام آقای معروفی
    شما میدانید این موومان چندم است؟ خواهش میکنم به من بگویید.دیگر خسته شدم.میترسم با دخترم خداحافظی کنم.اما به کسی که به شعور یک ملت بزرگ توهین کرده باید پاسخ داد. “ دیگر تمام شد به مادرم گفتم برگه تسلیتی برای روزنامه بفرستد“
    ————————-
    این احمق ترین دیکتاتور تاریخ بشری است که خیال می کند می تواند برابر مردم بایستد و به آنها بخندد.
    دیکتاتورها معمولاً با هوشند، ولی این احمق ذره ای هوش در وجودش نیست.
    با همین حماقت هم تمام می شود

  46. عصر ایران :
    سخنگوی شورای نگهبان،شکایات کاندیداها از انتخابات ریاست جمهوری را کلی دانست.
    عباسعلی کدخدایی در تشریح „نقش نظارتی شورای نگهبان بر انتخابات “ گفت: طبق قانون، هیئت مرکزی نظارت بر انتخابات و هیئت‌های نظارت استان، شهرستان و بخش قبل از آغاز انتخابات برای انجام وظیفه نظارتی تشکیل و وظایف خود را انجام می دهند.
    کدخدایی ادامه داد: طبق قانون ۳ روز مهلت بررسی شکایت اعتراض ها است اما برای اعتمادسازی بیشتر حاضریم در مهلت ۷ تا ۱۰ روز آینده نیز اگرچه اعتراضات کاندیداها به صورت مستند و مصداقی باشد بررسی کنیم.
    معاون اجرایی و امور انتخابات شورای نگهبان که در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری شبکه دوم سیما سخن می گفت افزود: برخی کاندیداها در شکایت خود اشاره کرده بودند که نسبت به فضای موجود بر جریان انتخابات، تقاضای ابطال کل آراء را دارند که البته از جهت قانونی این شکایات قابل بررسی نیست.
    کدخدایی تعداد تخلفات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری را نسبت به ادوار گذشته بسیار کم دانست و دلیل این موضوع را تمهیدات و پیش‌بینی‌های قبلی شورای نگهبان در فرستادن هیئت‌ها و بازرسان‌ ویژه و نیز افزودن تعداد ناظران در شعب اخذ رأی دانست.
    وی به کاندیداهای معترض اطمینان داد چنانچه شورای نگهبان پس از بررسی شکایت مستند به این نتیجه برسد که اعتراض وارد است حتماً نسبت به تغییر نتایج آرای صندوق‌ مورد اعتراض که به بیشتر و یا کمتر شدن آرای کاندیداها می‌انجامد، اقدام می‌کند.
    سخنگوی شورای نگهبان تخلفات انتخاباتی را امری طبیعی دانست و گفت:‌ در همه ادوار تخلفات بوده و رسیدگی شده است و شورای نگهبان از امروز مهلت دارد با اخذ آمار وزارت کشور که آمار اولیه است، با بررسی انتخابات و رسیدگی به اعتراضات، نتیجه نهایی انتخابات را اعلام کند.
    معاون اجرایی و امور انتخابات شورای نگهبان به کاندیداها گفت که تا زمان اتمام بررسی شکایات، تحمل و صبوری و به نظر شورای نگهبان که مرجع قانونی رسیدگی نهایی به انتخابات است، تمکین کنند

  47. آقای معروفی عزیزم، می‌دونم انتظار خیلی سخته و تحمل می‌کنید، درود بر شما.
    تنها به خاطرِ امیدی برای رهایی واردِ این بازیِ سبز شدم و پشیمان هم نیستم که شناسنامه‌ی پاکم را مهردار کرده‌ام، چون معتقدم باید حرکتی کرد تا تبدیل به مرداب نشویم، و این حرکت با جوانان آغاز شد و همه‌ را با خود همراه کرده. سیاست کارِ ما نیست، چون بلد نیستیم دروغ بگیم و چون وجدان داریم. نمی‌دونم آخر چه خواهد شد آیا دیکتاتوریِ محض و دروغ باقی خواهد ماند یا این حرکت به سرانجامی بهتر خواهد رسید، امیدوارم ، چون آگاهی و بلوغِ فکری مردمِ ایرانِ ما تا حال تحجر و عقب‌ماندگی را قبول نکرده و از دلِ همان‌ها سر بر‌کشیده و هوای تازه می‌جوید.
    امیدوارم هر چه زودتر در ایران ببینمتان.
    ———————–
    سلام پرستوی عزیزم
    مطمئن باشید خواسته های مردم ایران قانونی و به حق است
    مطمئن باشید پیروزی با شماست
    همین حالا هم پیروزید

  48. آقای معروفی،چرا هیچ کی از گروگان گیری تو کوی دانشگاه خبری نداره؟:( بچه ها ۳ نفر از انصار رو گروگان گرفتن،انصار هم قرار بوده دیشب خون دانشجوها رو بریزه!بچه ها می گن ۴الی۱۵ نفر مردن البته این مال قبل از گروگان گیری ،۲۰۰ نفر در زیر زمین وزارت کشور زندانی ان،و شکنجه می شن…(اینو یه کی از بچه ها که خانواده شهید بوده و با رابطه از بالا اینو آزاد کردن در حالی که دستش می لرزیده می گفته…)اونایی که با کوکتل مولوتف دارن درگیر میشن،اراذل نیستن،دانشجوان،آقای معروفی،اگه دستتون به جایی می رسه از یکی بخواین از دانشجوها دفاع کنن…توروخدا:((((
    ————————
    مقاله ی من امروز توی تگس اشپیگل چاپ شد.
    فردا یک مقاله مخصوص دانشجوها و درباره ی اونها دارم که هر وقت منتشر شد، میذارمش روی وبلاگ آلمانی م
    مخلص شما هم هستیم

  49. راستی،کسایی که دارن از کوی دفاع می کنن،یه چیزی در حدود ۲۰۰ نفرن…با سنگ و کوکتل مولوتف…شعار بچه ها هم اینه: توپ ،تانک، بسیجی دیگر اثر ندارد به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد!!!

  50. منو به یاد دارید؟
    من همون دانشجوی فارغ التحصیل ادبیات سمنانم.
    جایی برای حرف مونده؟
    دلم میخواهد به بیست ودوم خرداد۸۸ بازگردم به جمعه خاکستری وانگشتی که رنگی کردم را پس بگیرم ،قدم هایم را به سمت مکان رای گیری پس بگیرم، رائ م را پس بگیرم.
    اما خوب که فکر میکنم میبینم باید به نوزده خرداد ۶۴ برگردم به یکشنبه سیاه، به زاد روزم و تولدم را پس بگیرم. چرا که گیرم رائ م را پس دادند، جوانی ام را چه؟ شورو نشاطم را؟ نور هستی ام را آیا باز پس خواهند داد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    به کدام طالع شوم زاده شدیم که اینک در وطن خود چنین غریب مینماییم؟!!!!!!!
    حتی نمی دانیم ازین فریادها چه نتیجه ای می خواهیم بگیریم۱
    کسی به این گرگ ها بگوید:
    انتظار خبری نیست مرا
    دست بردار-ید-از این در وطن خویش غریب.
    ————————-
    غمگین نباش عزیزم
    اینجوری هم فکر نکن. اگر رأی نداده بودی حالا مطالبه هم نمی کردی.
    همه ی ما ایرانی ها بخشی از عمرمون به خاطر وجود اینها تباه شده.
    ولی بخشی هم از عمرمون پر از ارزشه
    همه

  51. سلام استاد معروفی عزیز
    من حالا نمی خواهم فحش بدهم، که چه بشود؟
    این کوتوله که حمام نمی رود، نه می شنود و نه چشم اش سو دارد. پس ناچار باید کارهایمان غلو شده باشد: مثل تئاتر، مثل داستان نوشتن، مقاله نوشتن. و ما داریم فقط چندتایی را انجام می دهیم: مثل استعفای استادان دانشگاه شریف، تهران و… . ریز ریز کردن برگه های امتحانی سر جلسه ی امتحان از طرف دانشجویان دانشگاه شریف. اعتراض خیابانی و شعار دادن. بوق زدن و سبز پوشیدن و چندتایی روزنامه که قبل از درآمدن نابود می کنند. اینها خوب است، اما هرکس اگر با شرایطی که خودش دارد اعتراض کند، با هر توانی که در هر کاری دارد، آن وقت فقط به این اعتراض های انگشت شماری که اشاره کردم خلاصه می شود؟ در فرانسه کارگر به نوبه ی خودش و تاجر و کارمند و معلم و نویسنده و… به نوبه ی خودشان اعتراض می کنند، مثلاً کامو به عنوان یک نویسنده اعتراض کرد با روزنامه ی زیرزمینی و مقاله و نوشتن.
    من داستان جدیدم را نوشتم. و ممنون از شما که مقاله نوشتید برای مجله ی آلمانی و صدای همه مان را رساندید. اگر جای شما بودم و هرچه می نوشتم طرفدار داشت و هرچه می نوشتم مورد قبول منتقدان بود و در کل اثر خوبی بود و می درخشید، داستان جدیدی که نوشته ام را می رفتم توی خیابان و بین همه ی معترضان پخش می کردم. اما من که به قلم خودم هیچ اعتماد و اعتقاد ندارم. کاش معروف بودم، کاش معروفی بودم.
    به نظر من میرحسین مثل بابایی است که به بچه اش دوچرخه سواری را آموخت. حالا این تازه آموخته بهتر است کمتر نیاز به پدرش داشته باشد، از اینکه مواظبش باشد و زین اش را بگیرد و او سوار و پدر پشت سر بدو بدو دنبالش، مواظب او و خود باشد که نکند این بچه فرمان را سمت اتوبان بگیرد. میرحسین جرقه را زد، دنبال مردم بود، دیروز هم توی جمع شان راه و چاه را نشان داد، حالا فقط قرار دوچرخه سواری ها را باید بگذارد و گاهی خودش هم بیاید ببیند این بجه چقدر خبره شده و آن وقت میرحسین را سوار کنیم که برویم باهم، برویم شاید!.
    حالا که ما کم کم داریم به دوچرخه ای که اون دزد سیاه از ما به زور برای بار دوم قاپیده و دارد کیف می کند می رسیم، من را خوشحال می کند.
    ————————–
    آفرین کیهان عزیزم
    این حرف های تو به همه امید میده، و مرسی

  52. معروفی جان
    جایی خواندم الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم و همچنان چشم در راه تحقق این جمله ام با تلاش مردم
    این روزها در همه ی شهرها همه داریم تلاش می کنیم که حق پامال شده مان را بگیریم از دیکتاتوری که همه ی ما را دزد و همجنس باز و کثافت و خار و خاشاک و اراذل و اوباش می خواند… این روزها بغض هامان فرو می دهیم کینه ی اینان را پرورش می دهیم در دلهامان ….
    معروفی جان از همه ی دوستانی که در خارج از کشور امکاناتی دارند خواهش کرده ام با تمام امکانات صدای مردم ایران را به گوش همه برسانند.. اینجا همه ی وسایل ارتباطی را قطع کرده اند سرعت اینترنت بسیار پایین است و نمی توانیم به هیچ وسیله ای با هم برای اتحاد ارتباط برقرار کنیم و یا صدایی به گوش دنیا برسانیم
    معروفی جان شما ایرانیان خارج از ایران می توانید کمک کنید
    ————————–
    امیدوارم بتونیم
    زمان هم گاهی یاری نمی کنه. مثلاً من فردا دو تا مصاحبه ی رادیویی و تلویزیونی دارم که به عنوان یک نویسنده ی تبعیدی کمی از اوضاع دانشجوها و جوانها حرف بزنم

  53. بیایید به جای اینکه خشونت های اعمال شده را تکرار کنیم و تو دل همدیگرو خالی کنیم ، به همدیگر امید بدهیم . بیایید هدف ها یمان را مشخص کنیم . بیایید پشت هم بایستیم و هوای همدیگرو داشته باشیم . هموطنانمان مردند ، زخمی شدند ، زندانی شدند ، ولی فقط امید و هدفه که باعث می شه بقیه بمانند .
    —————————-
    در همین انتخابات و کودتای بعدش، مردم به هم نزدیکتر شدند. می بینی که بدون رسانه و اس ام اس چه جوری به همدیگه خبررسانی می کنن و هوای همدیگه رو دارن

  54. درود بر ایرانیان
    آقای معروفی دیکتاتورها دارند عقب نشینی می کنند یا شاید برای حمله بعدی نفس تازه می کنند. ولی به خاطر احتمال بر باد رفتن کل حاکمیت ترسیده اند.
    از همه تلاش هایتان سپاس. ما نمی ترسیم و نمی لرزیم ما همه با هم هستیم حتی اگر کشته شویم.
    ——————–
    خدا نکنه اتفاقی براتون بیفته
    اونها فرصت فکر تازه ندارن، چون در موضع دفاع اند.
    ما ولی فرصت فکر و طرح و راهکار داریم

  55. داداش به خدا دلم گرفته. دارم می ترکم. با تفنگ چوب و چماق ریختن، دارن ملت رو می کشن، دارن به حقوق ما تجاوز می کنن، دارن به خود ما تجاوز می کنن. اون وقت می گن اینا یه عده اراذل و اوباش اند. یه عده مردم از همه جا بی خبر هم همه ی حرفاشونو باور می کنن. ملت رو به جون هم انداختن، با دروغاشون، با کثافت کاری هاشون. دیکتاتور کوچک صاف وایساده و به ریش ملت می خنده.
    ولی شعار ما همون چیزیه که یاران دانشجومون می گفتن: «توپ، تانک، مسلسل، دیگر اثر ندارد به مادرم بگویید دیگر پسر ندارد»
    کسی که از خدای جون داده می ترسه، از بنده ی … داده نمی ترسه.
    ——————————————-
    دانیال جان
    همه ی دنیا، حتا اینجا این آلمانی ها که تو باغ نبودن، خوب می دونن که اراذل و اوباش خود لندهورهایی هستن که به مردم حمله می کنن.
    بیش از صد تا فیلم و عکس ساعت به ساعت اینجا پخش میشه
    همه ی دنیا می دونن، اما در ایران نه. چون رسانه ها خاموش و فیلترند

  56. سلام استاد.برای من عجیبه که چطور اینا انقدر دارن پشت سر هم اشتباه میکنن.یعنی وقتی تقلب میکردن فکر اینحاهاشو نمی کردن؟شایدم فکر میکردن کسی جرات نمیکنه حرفی بزنه،یا شاید فکر میکردن خس و خاشاکیم؟ اما وقتی من جمعیت رو دیدم بلند گفتم یا ابالفضل.درود به غیرت همه ی اونایی که اومدن.منم تا جایی که قلب یک شاعر اجازه میداد رفتم جلو.تا جایی که ضربه هاش قابل تحمل بود.
    ————————-
    حالا کجاشو دیدی؟
    از این به بعد گاف ها و خطاهاشون اونقدر زیاد میشه که باعث ریزش آرای دیکتاتور کوچک خواهد شد.
    دم به دم گشاد میدن، چون بلد نیستن نرد بریزن

  57. فرداست که برات بنویسم :
    نمردیم…گوله هم خوردیم!!!
    امشب حکم تیر دادن باسی جان…
    تمام شهر گارد ویژه ست…
    تمام شهر مسلحه…
    فرقی نمی کنه کی هستی و چه می کنی…
    می زنند… باتوم… می زنند…
    قسم می خورم که اشک نریزم…
    حتی ۱ قطره…
    باور کن…
    باشه؟
    ——————————-
    غلط می کنن کسی رو بزنن
    تمام دنیا زوم کرده رو شهر و دیارمون
    هر حرکتی می کنن بیشتر ملوث میشن.
    تو هم مواظب خودت باش

  58. سلام آقای معروفی عزیز. خیلی جالبه. خیلی جالبه.امروز با سه نفر از دوستان در یک کافه ی تنگ نشسته بودیم و غصه می خوردیم. من دقیقا همین پیشنهاد را مطرح کردم.و البته با توجه به این که ۱۶۵ فرمانده ی سابق سپاه از میر حسین حمایت کرده اند این هم می تواند پشتوانه ای باشد که موسوی در یک روز خاص همراه مردم به خیابان پاستور برود و کارش را شروع کند.
    راستی شما نگران تنهایی موسوی هستید اما هیچ کس به فکر کروبی بیچاره نیست که تمام آبرو و حتی نصف خانه اش را بر سر پیشرو ترین اهداف اصلاح طلبانه ی تاریخ انقلاب گذاشت.(آخرش خیلی حماسی شد .نه؟)
    ———————————–
    فرقی نداره
    حالا همه به هم احتیاج دارن. هیشکی رو تنها نذارین. به زودی طرفداران سابق رییس جمهور سابق هم به مردم می پیوندند و می فهمن که یارو یک احمق تمام عیاره

  59. شرکت گسترده در نماز جمعه؟؟
    دوستان نمی دانم چرا به این فراخوان شرکت گسترده در نماز جمعه این هفته „احساس“ خوبی ندارم. نمی خواهم بدبینی القا کنم. ولی تجسم این که حریف غدار „همه“ نیروهایش را با لباس شخصی و کارد و قمه و ساتور به جان ملت بیندازد؟؟، آزارم می دهد. طعمه با پای خودش به مسلخ کسانی برورد که از انجام هیچ جنایتی ابا ندارند!!

  60. حرفمان این روزها شعر می شود، شعرهای مان شعار. شعارهای مان؟ پتکند آقا. شعارهای مان، شعار به مفهوم مصطلح ِ عامیانه نیست، شعارند. از شعر می آیند. و شعر؟ از شعور. شعور آدمی را با چه می شود نابود کرد؟
    تصدقتان…
    ……………………
    چه غمگین می گذرند این روزها !
    این روزها
    که بهای عشق،
    یک گلوله است.
    بهای گلوله،
    یک پشیز!

  61. سلام دوست عزیز
    دوشنبه با ترس به تظاهرات رفتیم و حضور مردم غافلگیرمان کرد، موج موج انسانها از هر قشر و سن و شرایطی، باور کردنی نبود، میر حسین و کروبی رو دیدیم و دل گرم شدیم، سکوت کردیم، دست ها را بالا گرفتیم و به آرامی راه رفتیم و همه متعجب بودیم که ما این همه انسان های هم دل، دیده و شنیده نمی شویم. با این که گفته بودند حکم تیر دارند با این که گفته بودند غیر قانونی ست و ما همه انسانهای قانون مداری هستیم، با این که باتوم ها را دیده بودیم و خبر به خاک و خون کشیدن دانشگاه ها را شنیده بودیم ولی ما یک موج میلیونی سبز بودیم، من در روزهای انقلاب به دنیا نیامده بودم ولی داستان همان داستان بود، مردم در کوچه های اطراف بیرون آمده بودند، برایمان آب آورده بودند و ما را با خنده چشمانشان همراهی می کردند، از بالای ساختمان های کنار خیابان برایمان دست تکان می دادند و دانشجویان شریف برایمان سرود خواندند، نمی دانم چگونه این جمع را راضی خواهند کرد، یا چگونه آن را خفه خواهند کرد، شادم از این که تنها نیستم بلکه میلیون ها نفر هستم.
    استاد عزیز خبر رسانی در این جا کمتر و کمتر می شود و حتا دو روز است که نمی توانم ایمیلم را باز کنم، در بعضی مناطق تهران دیش ماهواره ها را جمع می کنند، خبرنگاران خارجی را بیرون کرده اند و موبایل ها در شب قطع است، می خواهند خفه شویم و صدایمان به هیچ جا نرسد، ولی همیشه راهی پیدا خواهد شد، و ما هنوز امیدواریم.
    به امید سبزی ایرانمان.

  62. ای جان هی !جناب آقای معروفی البته قبول دارم که این مسئله مسئله ای نیست که کسی بتواند در آن دخالت نکند هرچند سیب زمینی باشد . اما من یاد روزی افتادم که به خاطر شما گریه کردم . روز تولدتان بود و نوشته بودید که اصا اهل سیاست نبوده اید و از سیاست بیزار بوده اید اما روزگار بد کردار باعث شد به جرم سیاسی کاری آواره دیار غربت یا همچه چیزهایی بشوید.و حالا میبینم که راست است شما زیاد اهل سیاست نیستید.
    ———————————–
    عزیزم
    این نظام زندگی عادی را سیاسی کرده و با آن برخورد می کند.

  63. سلام بر عباس عزیز
    امیدوارم که حالت خوب و خوش باشد ولی میدانم که اینطور نیست
    من جزء کسانی بودم که اصلا در انتخابات شرکت نکردم . چون از اول میدانستم که همه انها وقتی به تایید رژیم رسیده اند چنگی به دل نمیزنند .
    ولی گویا سر منافع به جان هم افتادند و موضوع بیخ پیدا کرد .
    بعد از اعلام نتایج ولی با این حرکت مردم موافقم . چون یک حرکت ضد زور و ضد دروغگویی و وقاحت است .
    حتی خامنه ای اینقدر عقلش نمیرسد که این احمدی نژاد حتی به خود او هم رحم نمیکند و او را هم کله پا میکند.
    خیلی خوشحال شدم که در صفحه بی بی سی نظر شما رو دیدم .
    به هر حال کشورهای پیشرفته غربی هم به فکر منافع خودشان هستند و اصلا برایشان مهم نیست که چه کشتاری در ایران پیش میاید . و مطمئنا ادم کم خرد و جاه طلبی مثل احمدی نژاد کوتاه نمیاید و به سرکوب وحشیانه مردم می پردازد .
    یک درخواستی از شما داشتم که این اخبار و عکسهای ایران را به گوش و چشم هنرمندها و هنرپیشه های معروف و مشهور جهان برسانی و کلا انهایی که محبوبیت زیادی در بین انسانهای کل زمین دارند .
    باید بفهمند که این دولت چقدر وقیحانه دروغ میگوید و در ظاهر نشان میدهد که هیچ خبری در ایران نیست و خیلی با تبلیغات در سطح جهان سعی میکند خودش را موجه و نماینده مردم بشناساند .
    دلیل حرفهای من اینکه اگر دولت راست میگفت چرا تمام سیستمهای ارتباطی را مختل کرده است . چرا مبایل و تلفن و اینترنت را قطع کرده است چرا مجوز خبرنگارهای خارجی را قطع کرده است ؟ چرا انتنهای در حال جمع کردن آنتن های ماهوار ه ای هست ؟
    کاملا مشخص است که می خواهد راههای ارتباطی بین مردم با هم و ارسال خبر به خارج از کشور را ببندد تا به قتل و عام مردم بپردازد و در ظاهر هم وقیحانه دروغ بگوید که همه جا در امن و امان است .
    به قول فردوسی :
    ز بد گوهران بد نیاید عجب ……. نشاید سیاهی ستردن ز شب
    به کشورهای غربی هم امیدی نیست . چون به فکر منافع خود هستند .
    باید منافع آنها را در جای دیگری تامین کرد . اگر هنرمندان محبوب جهانی و طرفدار حقوق بشر اعلام کنند و مردم جهان رو آگاه کنند منافع دولتهای آنها در همکاری با دولت احمدی نژاد نخواهد بود و برای حفظ ظاهر هم که شده اعتراض خواهند کرد .
    باری سرت را درد نیاورم باید تلاش کرد به هر حال فریدون تویه این سالها بیکار نشسته ! اون موقع سه پسر داشت … باز هم پسر زاییده .
    —————————-
    به هر حال باید کنار مردم ایستاد
    و من خوشحالم که ایرانی ها دارن به هم نزدیکتر میشن

  64. آقای معروفی عزیزاگر آن روز را میدیدی که شکوه و عظمتی داشت.مردم با هم همدل و همصدا بودند. همه بدون هیچ گونه خبررسانی درستی باهم هماهنگ بودند روزی که موبایل قطع بود اس ام اس قطع بود اینترنت کم سرعت ویا گاهی قطع بود و تلفن ها هم که حتما شنود میشد. همه بودند. هر کسی که می خواست شعار بدهد مردم آرامش می کردند. بی نظیر بود. از گیشا تا آزادی را پیاده رفتم. چمران – توحید ازادی و بعد میدان آزادی. انتهای جمعیت از میدان امام حسین هم رد شده بود. از جلوی سردار رادان با آن هم دبدبه و کب کبه اش گذشتیم. هیچ کس شعار نداد. هیچ کس بی احترامی نکردن. سرباز های گارد فقط کنار درورودی راهنمایی و رانندگی واقع در خیابان آزادی ایستاده بودن. اصلا درگیری نشد. همه جمعیت یک دل بودند. هیچ کس جز به حفظ سکوت به هیچ چیز فکر نمی کرد. از درونم فریاد می زدم از تمام سلول های بدنم فریاد می کشیدم. به جای همه کسانی که نبودند هم فریاد زدم اما از زبانم خارج نشد. دردرونم شور و شوقی بود. لبهای همه بسته بود. فقط می گفتند هیییییسسسسس. شاید باورت نشود ولی همه راه را به تو به ایرج به مجید امانی به همه کسانی که ناگهان مثل امروز های ما آشوب گرو ضد انقلاب شدند فکر کردم وبا تمام وجودم علامت پیروزی را با دو انگشت بالای سر بردم. همه راه را به تو فکر کردم. واینگه اگر اینجا بودی چقدر این مردم بیشتر می شدند نمی دانم جمعیت را چقدر اعلام کردند ولی خودت فکر کن از آزادی تا انقلاب – فردوسی – فلسطین – امام حسین – و تا نرسیده به تهران پارس. از آزادی به سمت اریا شهر – تا پونک ……. بعد از سخنرانی موسوی همه چیز عوض شد . لباس شخصی ها بودندو مردم بیچاره و صدای اصابت باتوم ها برگوشت تن مردم. داداشی نمی دونی چقدر بودن. اما شدن یه مشت آشوب گر. هر روز مردم با تمام وجود می یان ولی تاکی ؟ چرا هیچ کسی مسئولیت این حرکت رو به عهده نمی گیره. ما مگه چی می خوایم؟ ما فقط خودمون رو می خوایم. یه جای راحت برای زندگی کردن. جات خالی . . تا اونجا که می تونی به آلمانی ها بگو ما این هایی نیستیم که دنبال اون مردک راه می افتن و سیب زمینی میگیرن. اونایی که شعار میدن و ماشین می شکونن. به همه بگو. شاد باشید
    ———————–
    کاش کنار شماها بودم

  65. حکایت ما شده حکایت سوجی… اندیشه هامون مثل کتاب های سوجی سوخت… یه بار دیگه سمفونی مردگان رو برای ما بنویسید
    —————————
    دلم می خواد برای این مردم یه داستان عاشقانه سراسر شادمانی بنویسم
    ولی…

  66. سلام…
    من از دانشجوهای دانشگاه تبریزم… میدونین وقتی عده ای ازدانشجوهای دانشگاهمونو بازداشت کردن یاد چی افتادم؟ یاد حرفهای پاسبون … یاد آدمایی که با خاطر داشتن کتابهای دارای اسم میادینی خاص متهم می شدن.. یاد سمفونی مردگان…
    خیلی وحشتناکه … سه روز دانشگاهمون تو محاصره ی گارد ویژه بود … و ما از پشت میله ها شعار می دادیم… اینجاااا شده فلسطیننن شما چرا نشستین… و سرهنگای نیروی انتظامی از جلو نیشخند می زدند و گارد ویژه بیشتر بشتر می شد…
    عده ای دانشجوهامونو گرفتن .. عده ای هم خونه ی دوستاشونن چون در حال تعقیبن! چند نفرو تو چهار راه آبرسان نزدیک به دانشگاه کشتن… یکیش یه پیرمرد بود که با موتورم از روش رد شدن…
    حراست دانشگاه هی تحریک می کرد بریزیم بیرون تا کتک بخوریم! به خونه هامون زنگ می زدن که بچه هاتون اغتشاش ایجاد می کنن!
    بالاخره تیر خلاص رو زدن… دیروز اعلام شد دانشگاه تبریز برای یک ماه تعطیل است و خوابگاه ها هم تا ساعت ۸ امروز صبح تخلیه بشه!
    می خواستن که حتی نتونیم از پشت میله ها داد بزنیم … تحصن کردیم جلوی مسجد دانشگاه… گارد ویژه و نیروی انتظامی بهمون یه کم فرصت داد تخلیه کنیم یا میریزن تو…
    عده ای رفتن … تعداد کمی مونده بود … چون اکثرا دوستاشون بازداشت شده بود … عده ای هم رفتیم … می دونستیم این وحشیا به هیچکس رحم نمی کنن … عده ای هم در حال شعار دادن داشتن می رفتن که نیروها ریختن تو…
    بقیه شم یه سناریوی تکراری…

    ———————————–
    من سعی می کنم صداهای شما رو جای مناسبی پژواک بدم
    امیدوارم اجازه بدین

  67. basi jan
    man delam sakht gereftast az in mehman khaneye mehman koshe roozash tarik.
    —————————
    روزگار خواهد گشت، دل بد ندار

  68. اگه قراره بجنگیم به خاطر میرحسین موسوی و میرحسین های موسوی نیست.ازین جمله که فلانی تهناست بهمانی تنهاست منزجرم.از بس که برای همه استفاده میشه.ما غیرت وطنمون رو داریم و به خاطر حقمون به خاطر وطنمون به خاطر جوانها و جوونیم اعتراض و پایداری می کنیم.میرحسین موسوی الان یادش اومده که تو این کشور حق اجرا نمیشه.این آقا منو یاد کاوه می ندازه.همونی که وقتی قرار شد مغز فرزند خودش خوراک ضحاک بشه شورش کرد و پیش از اون مرگ جوانان دیگه ی مملکتش رو ندید.خواهش می کنم باز هم برای مردم بت نسازید .باز هم می گم:ما حقمون رو طلب می کنیم نه به خاطر موسوی…

  69. سلام
    امروز دلم پر از غصه است. هیچ کس جوون ها رو حمایت نمیکنه
    ما میمیریم . له میشیم . خرد میشیم و بقیه از دور به ما نگاه میکنن. از دور چه میشه کرد؟
    اینجا هم مردم هیچ ندارند . یعنی ما تا کی بمیریم؟ شما تا کی محکوم کنید؟
    حداقل از ایران نفت نخرید . تحدید نظامی هم کاری از پیش نمیبره؟
    حتی بازار هم از مردم حمایت نمیکنه . پس ما می میریم . شما نگاه کنید
    آقای عزیز ای میل هم بسته است. التماس میکنم کمک کنید . تنها جایی که تونستم پیدا کنم اینجاست
    از طرف من ازشون بپرسید که شما چه کاری از دستتون بر میاد؟
    دسته دسته جوودها رو گرفتن و بردن . اگه مردم زورشون نرسید چی کار میکنید؟
    از دور چه میشه کرد؟ یعنی ما تا کی بمیریم؟ شما تا کی محکوم کنید؟
    حداقل از ایران نفت نخرید . تحدید نظامی هم کاری از پیش نمیبره؟
    حتی خدا هم ساکت نشسته . اصلا هست؟ اگه هست این همه ظلم چراااا؟

  70. سلام.دوستان دنیا کوچیکتر از اونه که اینهمه غصه توش جا شه.منم مثل شما فکر میکردم تا جایی که رسیدم به اینجا که خاتمی که خوبشون بود چه کرد که حالا موسوی چه گلی به سرمون بزنه.واقعا این همه تلاش موسوی فقط برای مردمه؟؟؟؟
    ——————–
    واقعاً شک دارین؟
    اینهمه آدم کشته میشن به خاطر موسویه؟
    نه.
    همه هدف بزرگتری دارن که اعتلای انسان یکی از اونهاست
    و سربلندی ایران

  71. وطن در خون است سبز و سرخ و … سیاه
    تن برادرم تن خواهرم در خاک غلتید. مادرم بغضش را قورت داد…
    استاد گرامی بیانیه شما و همراهان و همکارانتان قوت قلبیست برای ما که از نزدیک بوی خون را هر روز و هر شب به سینه فرو می کشیم و بغض هایمان را در نمی دانم کجا به زور خاک می کنیم
    ———————
    دست ما کوتاه است

  72. سلام.این روزها کار ما شده بغض کردن و گریه کردن.فریاد زدن.همه ملت ایران افسرده شدن.چرا مردم مارو هالو فرض کردن؟راهپیمایی ها که ادامه داره کشتن جوونای ما هم ادامه داره.اگه یکی از این لباس شخصی ها دستم بیفت سلاخی اش میکنم.یکی از این مامورای انتظامی عکس العملش در مقابل آمار بیمارستان امام خمینی که تعداد کشته هارو داده بود این بود:اشکالی نداره.حقشون بود.
    میخوام دعا کنم که ما حق این آدمای پست رو که واسه مقام و چاپلوسی جوونارو از خانواده هاشون میگیرن و به هموطنای خودشون رحم نمیکنن رو بدیم آنچنان که خودشون لایقش هستن.
    ————————————–
    کسی که حاضر شد به روی مردم اسلحه بکشه و خون بریزه، عواقب وخیمی در پیش خواهد داشت

  73. من نه حامی احمدی نژاد هستم و نه موسوی جالبه هردو طرف همدیگه رو به بی قانونی و به دیکتاتوری محکوم میکنند ولی هردو هم دیکتاتورند و هم بی قانون در تمام نظرات اعلام شده همش حرفهای موافق خودتون گذاشتید یا شاید اصلا همش حرفهای خودتون اونش به یک کنار چون نمیگذارند حرف بزنید این یکذره جای توجیح داره اما حالا دیگه چرا دروغ؟!!…
    ——————–
    زهرا خانم
    من نیازی به توجیه ندارم
    شما هر جور دلتون میخواد توجیح کنین

  74. متاسفم که حرفهای آدم های خود فروخته را گوش میکنید مگر نمیدانید این مملکت مال امام زمانه (عج )ومردمش تابع ولایت ولی فقیه چرا به رای مردم احترام نمیگذارید تاکی دنبال هوای نفس بدا به حال شما که اگر کمی به فکر مرگ بودید این اراجیف را نمی نوشتید „داود“

  75. تو برای میرحسین،یک ایرانی پایبند به نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی تصمیم نگیر.
    خیلی خودستا و سانسورچی هستی معروفی.یک روز یک داستان بنویس با محوریت شخصیت خودت و بگو چقدر دو رو هستی.با کامنت هایی که از فیلترت رد می شوند .می بینی همه مردم اینهایی که برای تو وامثال تو کامنت تایید می ذارن نیستند.راستی راستی برات متاسفم.
    ببین بفهم کار با شعار های تو وامثال تو درست نمی شه.پس کوتاه بیا تا مردم نیامدند آلمان و از رختخوابت بکشندت بیرون!!

  76. کاش امام بود و این روزها را به میر حسین می دیدد که چه کسانی پشتش افتاده اند وسنگش را به سینه می زنند!!!
    عجب دوره و زمانه ای شده.کاش میرحسین هرچه زود تر از خواب غفلت بیدار شود.

  77. سلام عباس معرفی عزیز
    من رو یادت نمیآد، میدونم.
    بعد از خوندن „سمغونی مردگان“ اومدم و پیام دادم و از اعتقاد دوستم نسبت به شما( که گفته بود عباس معرفی جرثومه ی فسادِ) گفتم و شما با ابراز تاسف برای اون دوست متعصب و کوتاه بین، من رو به خوندن „سال بلوا“ دعوت کردید.
    خب „سال بلوا“ رو هم خوندم.
    نه میخوام خودشیرینی کنم و نه غلو.
    اما آنچه شما را از تمام نویسندگان مشهور ایرانی-هر کس که داستانی و رمانی نوشته- تمییز میدهد و به اعتقاد من آنها نیز باید به آن اذعان کنند این است که:
    „خلق اثری تا این حد جاودان و موفق که تمام وجود انسان را فرا میگیرد و با روح انسان حرف میزند و درد „زن“ را ماهرانه به تصویر میکشد حال آنکه خالق اثر، جنسیتی مخالف با شخصیت داستان و قشر مورد بررسی دارد، ستودنی ست“
    در جای جای کتاب با تو و نوشا غصه خوردم و در انتها اشک ریختم.
    علاقه ی به شما-البته به شخص شما نه جهت گیری فکری و سیاسیتان که کاملا متضاد من است- تا جایی مرا کشاند که حتی کتابی که هرگز اجازه ی چاپ نمیگیرد( فریدون سه پسر داشت) را هم خواندم.
    در کل اینطور بگویم که:
    شیفته ی شما و قلمتان هستم.
    اما! حرف ها دارم با تو.
    معروفی عزیز قبول کن در عمل به شعار هایت متناقض پیشرفته ای.
    مگر تو نبودی که در „فریدون سه پسر داشت“ وهمین „حضور خلوت انس“ حرف از این زدی که تو غواصی میکنی نه موج سواری؟
    پس چه شد؟
    این چه جور غواصیه که غرق شدی؟ نه! تو غواصی نمیکنی،
    برخلاف گفته ت تو موج سواری، آنهم یک موج سوار ناشی!
    خوشبینانه ترین فکری که میشه کرد اینه که تو رو یه موج سوار ناشی معرفی کرد نه یه „ناخدای ماهر“
    من با تو حرف میزنم معرفیِ بزرگ، نه با خوانندگانِ „حضور خلوت انس“
    پس نیازی هم نیست که تعابیری که میدانم درکشان میکنی را توضیح دهم!
    ما هردو از „لرد و مستر ملکوم“ بیزاریم، نیستیم؟
    پس چرا ناخواسته (بازهم تاکید میکنم در خوشبینانه ترین وضع تفکرم نسبت به شما هستم) پای آنها را باز کنیم؟
    معروفی!
    بیا و برگرد، به خودت، به آرمانهایی که برایش جان ها داده ایم، به وطن پرستی…
    باور کن جای جای بدنم آتش میگیرد وقتی حرف تو (ناخواسته!) با حرف گرگ ها(امریکا، انگلیس و…) همسو میشود.
    راستی هنوز سر حرفت هستی که استبداد شاه را برد و شیخ را آورد؟
    اگر هستی پس خواهشا اینقدر متناقض نباش،
    یعنی میخواهی باور کنم که تو هم به نورانیت دهه ی ۶۰-چیزی که بارها و بارها میر حسین از آن سخن گفته- ایمان داری؟
    مگر تو نبودی که هیتلر و صدام و خمینی را در یک ردیف قرار دادی؟
    پس چه شد که تا این حد سرسپرده ی زیر دست او شدی؟
    من اگر ندانم لااقل تو میدانی که چه نورانیتی داشت دهه ی ۶۰!
    قبول کن که غواصی نمیکنی!
    چون غواص با موج های دریا کاری ندارد، راهش را ادامه میدهد
    اما موج سوار، آنهم موج سواری که سقوط کرده و غرق شده با هر موجی به این سو و آن سو میرود
    جهت گیری فکری ش تغییر میکند!
    امروز مصلحت است که به میرحسین نزدیک شویم، فردا کروبی، شاید فردا تر عاشق آرمانهای خمینی!
    کسی چه میداند؟ و اصلا „چه اهمیت دارد“؟
    گفتی که نباید به شعور مردم توهین کرد
    پس سر حرفت بمان!
    ما خون بدهیم که چه بشود؟ که میر حسین بیاید؟ که بازگردیم به دهه ی نورانیه ۶۰؟
    به کدام منبع خبری تکیه میکنی؟ تو که بهتر از من میدانی که فارس و بی بی سی هردو منافع خود را دنبال میکنند و در راستای این منافع از هیچ دروغی کوتاهی نمیکنند.
    نمیخواهم ناراحتت کنم عباس عزیز
    اما چهره ی سیاسی تو و امثال تو که ما را تنها گذاشته اید و در شکم سیری برای ما تکلیف تعیین میکنید بسان شعار نوشتن پشت در توالت است
    کدام انقلاب؟ از چه حرف میزنی؟
    اگر ماییم که در این کشور نفس میکشیم، اگر ماییم که برای صلاح خود رای میدهیم از انقلاب بیزاریم، میمیریم برای مسالمت
    تا کی میخواهیم به ادبیات بیرحم شریعتی تمسک کنیم؟
    کاش شریعتی زنده بود تا این فرهنگی که در آن زمان کارآمد بود اما در این زمان مضر و کشنده، اصلاح میکرد
    چرا برای ما از امام صادق و امام باقر نگفت؟ چرا نگفت که امام حسین(ع) و امام صادق(ع) نور های واحدی هستند و ما همانطور که ادبیات انقلاب را از حسین(ع) میآموزیم ادبیات سازش و مسالمت را نیز باید از امام صادق بیاموزیم؟
    یا بمیریم یا بمیرانیم؟
    تو این را برای هموطنانت میخواهی؟
    اینکه هرروز جوانی را ببینی به خاک و خون کشیده؟
    چه فرقی میکند که حوزوی باشد یا دانشجو، نظامی باشد یا غیر نظامی و یا هرکس دیگر؟ ایرانی ست مگر نه؟
    برگرد معروفی.
    به خودت برگرد.
    ——————————
    علی عزیزم
    سلام. عجیب است با شروع نامه ات یکباره به پانزده سال پیش پرتاب شدم. و حالا هم به تو می گویم باز زود قضاوت کردی. دو تا رمان دست ارشاد دارم که اگر مجوز بدهند و منتشر شود، توصیه می کنم بخوانی. و بعد داد سخن بدهی.
    به من اصرار داری که برگردم. به کجا برگردم؟ برگردم ایران که بروم زندان؟ من حکم دارم و باید به محض ورود بروم تو. و مگر روانی ام که برگردم زیر دست بازجوها؟
    شاید هم منظورت از برگشتن به آرمانهای شماست؟ آرمان های من را از زبان ایرج خواندی و دیدی. من ایرجم. پسر ایران که در عمرم حتا یک اعلامیه دستم نگرفتم. پادو هیچ حزب و سازمانی نشدم، اسیر دلم بودم و آنچه دلم گفت نوشتم، آن هم با تمام اشک هام و قلبم. من ایرجم. و پرسش مامان را برای تو هم تکرار می کنم؟ ایرج خرابکار مسلح بود؟
    و تو فکر می کنی من دنبال میرحسین راه می افتم؟ من با طناب پوسیده ی خاتمی به آسمان نرفتم که حالا با ریسمان نخ نمای احمدی نژادی که براش سینه چاک می کنی به چاه بروم. و این را هم می دانی که دهه ی شصت با اینکه هنوز غبار جنگ بر سر شهر سایه انداخته بود، ولی آدینه ای بود، گردونی بود، دنیای سخنی بود، و خیلی چیزها بود. الان بجای همه ی این نشریات و کتابهای قلع و قمع شده، جنده خانه ها و شیره کش خانه ها برقرار است، و نشریات فانوسی بر سر درشان حتا پت پت نمی کند.
    اگر به جنبش سبز امید بسته ام به این خاطر است که مردم چنین خواسته اند، و براش جان داده اند، و حتا میرحسین دهه شصتی را تطهیر کرده اند و پذیرفته اند که این یار امام شان رهبری شان کند، و من کسی را حالا بهتر از او نمی شناسم که به مردم معرفی کنم.
    دکتر سامی را که هیچکس مسلمان تر و صادق تر از او نبود همان سال ها به طرز فجیعی کشتند. قاتل، جمجمه ی دکتر سامی را شکسته بود و مغزش را مثل سوپ به هم زده بود، بعد هم گفتند که قاتل در اهواز در یک حمام خود را به دار آویخت.
    انگار کسی نمی داند که قاتل بعدها رییس جمهور شد تا با تقلب گسترده ملت را نقره داغ کند و با زور بر مردم حکم براند و بهشان بخندد.
    حالا برگردم؟
    شاید بهتر است رمان های تازه ام را بخوانی. بعد با هم حرف می زنیم. اگر البته اجازه ی نشر بگیرد در این مملکت همه جاش تعطیل.
    اگر هم مجوز نگرفت، به جهنم. همین جا منتشرش می کنم.
    آخر حالا چاپخانه ی بسیار خوبی دارم که هفته ای یک کتاب در آن چاپ می کنم.

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert