از یک ماه پیش وبلاگهای من، یعنی «حضور خلوت انس»، «جمهوری قلم»، «گردون ادبی»، «فریدون سه پسر داشت»، و «Abbas Maroufi’s Deutsch Weblog» همگی در ایران فیلتر شده است. بسیاری از دوستانم حدوداً یک ماه است که نمیتوانند صفحهام را باز کنند. مدتی ساکت ماندم تا شاید خودم موضوع را سلیقهای و ادواری تلقی کنم، و ماجرا بگذرد. اما چنین نیست.
باید از راههای دیگر اقدام کنم، با تمام توان. باید رمان و ادبیات را بگذارم برای جایی دیگر، و فعلاً از حقوقم دفاع کنم. راهی نیست جز ادامهی ژورنالیسم سیاسی، افشاگری، نورتاباندن به ویرانگری و ویرانه.
با مرکّبم سیاهشان میکنم
از دوستانم که هنوز فیلتر نشدهاند میخواهم مطالبم را در وبلاگهاشان بازنویسند. این را میدانم که هر دوستی یک پنجرهی خانهاش را برای من باز میگذارد. این تنها دارایی من است، بارها گفتهام. اما راستش حالا دیگر قابل سانسور نیستم، فقط از این نکبت خسته شدهام.
بحثهایی چون آزادی بیان، دموکراسی، و حقوق بشر حالا دیگر از حوصلهی امکان جهانی بشر خارج است. همانطور که دوازده سال پیش در ایران، در همین „حضور خلوت انس“ نوشتم: «چیزی که در جامعهی ما حذف شده، اولیسس جیمز جویس است؛ رمانی که پنج هزار نفر بیشتر قادر به درکش نیستند. اما چیزی که فراوان مییابید فیلمهای پورنو ساخت هنگکنگ است؛ در میدان توپخانه کیلویی میفروشند…»
عارم میآید از راستها و نظامیها حرف بزنم. روی سخنم با اصلاحطلبان است که دارند خودشان را به در و دیوار میزنند تا صندلی مقام را بچسبند، و خودشان را توجیه کنند. دروغ میگویند. در همین سایت „رویداد“ و „امروز“ که دور بزنید، یک „غریبه“ نمیبینید، از نام ما کهیر میزنند، آنوقت شعر سیمین را شعار تبلیغاتی میکنند. به قول خودشان در „بازترین دوره“ ما را برنمیتابند، وای به روزی دیگر که یکی با رأی مردم به حکم حکومتی گردن نهد!
با هیچکدام از چهرههای جمهوری اسلامی راه به جایی نمیتوان برد. این نظام و این اسلام جز اینکه بشریت را به گورستان هدایت کند، دستاوردی ندارد.
دیکتاتور بد، دیکتاتور خوب!
واژهها گاهی بار لغتنامه را سنگین میکنند؛ صدام بد بود، فیدل کاسترو خوب است! اصولگرایان بدند، اصلاحطلبان بهترند! خدای من! بیست و پنج سال، و هربار به ترفندی مردم را مجبور „اکل میته“ * کردهاند تا خودشان از حکومت نیفتند. و حرف آخر را رهبرشان امروز زد: «ملت ایران روز جمعه از نظام و قانون اساسی دفاع میکند.»
بمیرید که کشته نشوید، تحقیر شوید که بیآبرو نشوید، در زندان بمانید که کامیونیتان نکنند! به „این“ رأی دهید تا به „آن“ رأی نداده باشید، در فقر و فلاکت فرو روید که از گشنگی نمیرید. فعلاً „این“ را قبول کنید که „بدتر“ نشود. بدتر یعنی چی؟ مگر از این بدتر هم هست؟
وای بر مردمی که خیال کنند در بازی بد و بدتر، پا به انتخابات سالم و انسانی گذاشتهاند. وای بر آنهایی که تصور کنند اینها (از دم) بهتر از چائوشسکو یا استالین یا صدام حسیناند. و وای بر جوانانی که از سایهی زودگذر یک فاشیست نظامی یا فاشیست کهنهکار بهراسند تا به یک دولت مستعجل تحت حکم حکومتی تسلیم شوند.
نه. در ایران آزادی نیست، حقوق بشر نیست. و این بازیها اصلاً دموکراسی نیست. دعوا همه سر یک صندلیست.
* اکل بر وزن اهل، میته بر وزن عینه، یعنی انسان ناچار به خوردن مردار شود تا نمیرد. یک اصل فقهی.
35 Antworten
از پست اخرتا ن در جمهوری قلم در باره ی سیمین بهبهانی بسیار ممنون . نظر شخصیم را گرچه ممکن است به خیلی بر بخورد انجا گذاشتم . علیرضا
salam
خوب….شما درست میگویی…حرفی هم توش نیست…ولی یکبار هم بجای بیان مشکل یک راهکار ارائه کن…قطعا با خوشحالی خواهیم خواند!…در این چند پست اخیرتان فقط ناله کرده اید…به هرحال ۲۷ خرداد نزدیک است…چه بخواهیم چه نخواهیم یک نفر بر اریکه قدرت مینشیند…راه نجات ایرانیان رفراندوم مجدد جمهوری اسلامی و قانون اساسی است…ما یک حکومت کاملا دموکرات و سکولار میخواهیم اما در شرایط فعلی چکار کنیم؟
سلام دلسوخته ی درغربت عزیزم!
همیشه در حاشیه زیستم، حتی وقتیکه در متن نقش اول را داشتم.
از اولین شمارهی گردون مشتریتان بودم و هنوز تا آخرین شماره دارمشان هر بار که خانه به دوش میکشم با هزاران جلد کتاب بارشان را با خود به اینور و آنور میشکم؛یکبار در نمایشگاه کتاب(بخش مطبوعات) از فاصله براندازتان کردم اما جلونیامدم تا با شما گفتگو کنم. در تمام بیست و چند سال استقلال شخصیتم از سایه و خانه ی پد ری ام تا کنون ازکنار خیلی از آدمهایی که حتی دوستشان داشتم بیصدا رد شدم و دم فرو بستم حتی از کنار پدرم، نزدیکان و غریبه ها هروقت خواسته ای داشتند به قیمت تغییر سرنوشتم و مسیر زندگی ام پاسخشان دادم . از اولین شماره ی آدینه مشتری بودم در بیابانها کار میکردم و دنیای سخن حتما باید بدستم میرسید تا خستگی کار را تاب آورم ، حتی اولین و آخرین شماره ی نشریهای ادبی بنام تلخ را لاجرعه نوشیدم( پیش از آدینه در آمده بود تازه داشتند نشریات را دام میکردند برای اهل ادب) اما ادیبان و ادبیات، آدمها و آثارشان در حیات همچنان مثل صدها هزار سال پیش ادامه دارند تا یکی سقراط شود و یکی انیشتین و دیگری هدایت و یکی هم رضا رهگذر که بنشیند بجای اینکه به باطن خودش برسد به صمد فحش دهد تا جوانان وطن گمراه نشوند. تا چهره ای شود و کاری کند کارستان.
همیشه فکر میکردم اتفاقی که می افتد در ماست نه در بیرون.
بیرون بر ما تاثیر میگذارد اما نباید منحرفمان کند. نمیگویم در حاشیه باید بود اما باید دید از پرداختن به خارج میخواهیم به چه برسیم. کسی را تغییر دهیم؟ چیزی از او بگیریم؟ چیزی به او بدهیم؟ شاید مشکل باشد اما خیلی وقتها باید ناظر بود، نیتوان کسی را آدم کرد، هر چند اگر خود آدم شده باشیم. و البته وقتی کاری میکنیم مثل تحریم و یا طرحی که من رای مخدوش نامیدمش که هم تحریم بود و هم رفراندوم هم تظاهرات هم حضور هم نه هم ثبت نه بزرگ هم رای به جمهوری و…بالاخره تظاهراتی میشد باشد در صفهای انتخابات غیر دموکراتیک و البته رفراندومی و بایک تیر دونش صد نشان. جز آنکه در یک نظرخواهی این گزینه را به گزینه های دیگر افزودند توفیقی نداشتم مثل همیشه دیدم آدمها دارند کار خودشان را میکنند کسی گوشش بدهکار حرف منطق نیست بجز خواص. اما ما با عوام سروکار داریم-یکیش خودم- و نمیشود به دیگران ایراد گرفت چرا از مسیر خود میخواهند آدم شوند و زندگی را تجربه کنند. باید جوامع هم مثل تک تک آدمها مسیر رشد و بلوغ خود را تجربه کنند، بازیهای نکرده ی کودکی خود را تجربه کنند تا تخلیه شوند، عطسه های فروخورده را یک جایی خالی کنند تا آزاد شود درونشان…بنظر من همیشه نمیشود جلوی عطسههای آنان ایستاد، نمیشود وقت وبی وقت وارد بازیهای آنان شد، هر چند که رفتارشان در لحظه های خصوصی من تجاوز کند. بعضی وقتها باید جاخالی داد و البته برخی اوقات هم باید از خود دفاع کرد.خیلی وقتها هم باید از کنارشان بیصدا گذشت.
من خیال میکنم، هیچکس از مسیر رشد خود منحرف نمیشود عباس معروفی عزیز! پس نباید زیاد جوشید. باید به قدر وسع کوشید. همین. و از کنار بسیاری از وقایعی که حتی بدان دلبسته ایم گذشت بی ابراز ارادتی و یا ابراز نفرتی.
آنچه روی میدهد در خود ماست. باید دست از بقیه شست و البته کار خود را نیز کرد.
من با این کارت اینترنتی که مدتهاست پیدا کرده ام سایت شما را مبینم، اگر عمری بود من متون شما را در وبلاگی در بلاگ اسپات قرار میدهم. البته از لحاظ فنی زیاد وارد نیستم. من حتی برای قالب و کارهای فنی خود در اینجا نزد کسی نرفته ام . اما حاضرم برای تو دوست عزیز هر کاری که از دستم برآید با کمال میل انجام دهم.
۴۴سال از عمرمان به شوخی گذشت بی آنکه قله ای رافتح کنیم پس چه بهتر که در خیال دوست سپری کنیم بی آنکه قلبش را فتح کرده باشیم. این نیز بگذرد و آخر کار آنچه میماند پرواز است و بس چرا که پرنده مردنی است.
پرواز…پرواز را بخاطر بسپار. همین میماند و بس.
سلام
آقای معروفی وبلاگ حضور خلوت انس فیلتر نشده است من هر روز وبلاگتونو میخونم .
کاش هیچوقت نظرات این دوره شما را نمیدیدم و برای من همان عباس معروفی نویسنده میماندید .
لطفا بجای شعار دادن راه نجات ایران را اعلام فرمائید . زندگی در آلمان شما را دچار فراموشی کرده است . ما در ایران زندگی میکنیم و هر روزبا مشکلات جدید روبرو هستیم . لطفا اگر ما را و روزگار ما را درک نمیکنید حداقل نمک بر زخم ما نپاشید . متاسفم متاسفم و باز هم متاسفم
با احترام فراوان خدمت شما جناب معروفی نویسنده عزیز
سلام
راستش شما را نمی دانم اما من احساس می کنم تا خر خره در کثافت غوطه ورم و هر چه دست و پا می زنم بیشتر فرو می روم هر گاه هم که خیال میکنم شاخه ای یافته ام تا برای نجات خود به آن چنگ بزنم با اولین فشار در هم میشکند و من را بیشتر به اعماق این کثافت فرو می برد آقای معروفی شما از انسانهای در مانده ای مثل من چه انتظاری دارید؟ وقتی مهمترین دغدغه هم نسلان من آزادی سکسی است ! وقتی هنوز مردم ما حقوق ساده خور را مطالبه نمی کنندو منتظرند کسی از کرات دیگر بیاید و آنها را به خواسته هایشان برساند وقتی کسی از ما برای حریم خصوصی دیگری ارزشی نمی نهد چه انتظاری دارید از حکومت تا خود را اصلاح نکنیم تا این تصور را نداشته باشیم که پایمال شدن حق کسی در این جامعه حتی بزرگتر در این دنیا از هر نژادو مذهب پایمال شدن حق ماست زندگی بر همین منوال خواهد بود
nemidoonam aghaye maroufi. daram kalafe misham. rahe hal chiye? farz konin ke rai nadim va taeed nashan. che farghi mikone? hame midoonan ke entekhabat azad nist, human rights watch kheili vaghte ke gofte, sar dar websiteshoone. ma rai nadim, bad chi kar konim? enghelab beshe? ina beran? ki bejashoon biyad? kalafam ostad
این کلیشه ای ترین نوشته و برخوردی بود که میتوانستید بکنید. شما هم فکر میکنید مردم نمیفهمند . شما هم فکر میکنید مردم خرند و ایده آلشان معین است. البته برای کسی که در ایران نیست برخورد سختی نیست و شاشیدن و زیر همه چیز زدن راحت تر است. آقای معروفی نازنین دنبال یک دموکراسی درست و حسابی است و دلش میخواهد همه چیز از پایه درست شود. اما این آخوند های بد نمی گذارند و این مردم باز اشتباهی میخواهند به کسی رای بدهند که نمی تواند این اهداف بزرگ و انسانی را ممکن کند.
سیاست شان هم عین دیانت شان است.
„اکل میت “ برای بقا.
دعوا بر سر بقاست. گوشت تن آدم باشد یا عبای قدرت. چه تفاوت دارد؟
عباس عزیز سلام – مقل همیشه پست جامع و آتشین – چراغ فرهنگ و هنر سالهاست که در این مملکت خاموش است – من به عنوان ناشر وقتی میرسلیم وزیر ارشاد بود کتاب کودکانی برای مجوز رفت که گفتند عکس خوک باید حذف شود چون نجس است – گفتم کودکان ما باید یاد بگیرن که این حیوان رو هم خدا خلق کرده و…….و کتابهایی که هنوز در پی مجوز هستیم – به هر حال کلبه من همیشه برای نوشته های شما جای دارد و بدون هیچمنتی آنها را خواهم گذاشت – بهترین آرزوها رو برات دارم – یلدا
آقای معروفی سلام
هرچه کوشیدم نتوانستم این کامنت را در جمهوری قلم بفرستم .
اینجا می گذارم با عذر.
آقای جامی سلام.
من هم با همه ی احترامی که برای شما قایلم باید بگویم خوب بود نامه ی سیمین را با تامل بیشتری می خواندید.لازم نبود نازنین خطابش کنید.
لازم هم نیست که من از او بنویسم.
اما حرف شما سنگین بود برای همین می نویسم.
آقای جامی
بر سیمین گران آمده است می بینید کسانی که ۲۴ سال شعرش را پاک می کرده اند از دفترها حالا می نویسندش بر پوسترها و می چسبانندش به دیوارها.آنهم چه شعاری ! آنهم چه کسانی ! نه قدی دارند نه قواره ای !
اگر این اعتراض سیمین نامش خودخواهی است پس کاری که گدایان شعار با شعر او کرده اند چیست؟ کسانی که من کسر شانم می دانم نامشان را ببرم (بخوانید متکبرم .هستم و با افتخار هم می گویم که هستم. چون دزدها را خیلی کوچک می بینم و می بالم به خود.)
نگویید سیمین دنبال شعرش می دود . این جمله در شان شما نبود .
با این منطق شما شجریان هم خودخواه است که اجازه نمی دهد صدایش از رادیو و تلوزیون پخش شود. همسر فرهاد هم پرت و پلا می گوید و وقت نشناس است که اعتراض می کند به دزدیهای رادیو و تلوزیون!! حالا که دارند پخش می کنند خیلی هم دلش بخواهد!!
سیمین خیلی هم به جا عمل کرده است . باید نشان دهد که از جنس دیگری است. باید نشان دهد که در امتداد نیماست. در امتداد شاملوست . ادامه فروغ است اما سیمین است.
نمی دانم شاید در نگاه شما سیاست امر مقدسی باشد به ویژه در لباس اسلامی اش. اما احتمالا موافقید که روشنفکر با سیاسی کار تفاوت دارد لااقل کمی!!!!
کار شاعر هم آرزو کردن نیست ضمنا.
ساختن وطن هم مخصوص سال ۶۰ نیست اما کار گدایان شعار از شعر هم نیست.
با آرزوی سلامتی و بهروزی
سهراب ذسبهری می کفت دل خوش سیری …؟ حالا باید وفت ایران کیلویی ..؟ ان ها با بربامه از این تاس و ناامیدی حوانان بهره می برند .این ها یی که با وعده و وعید تو خالی وعده دادند با نیت خوب.هر دو به ایران خیانت می کنند. هواداران این دومی ها در خارح و داخل آزادی نسبی روز نامه ها زمان آفای خاتمی و این آراد شدن های یک هقته ای کنحی …را که به کفته خودش هزینه اش راخودش داده. سرمه حشم می کنند . با حرف ها ی تو خالی خواب صندلی می بینند .. سیاست مدار های ما بامعذرت ادای سیاست را در می آورند . این از آنحه بر غرور حوان ایرانی آورده .نمی نویسم آورده اند . آن حوان مو بلند حه وحه مشترکی با رفسنحانی دارد .وفتی از او سوال می کنی کیح است .حواب درستی نه به خودش می دهد نه به تو .این است واقعیت ایران ما حالا هر حه می توانیم به خودمان مدال بدهیم.
استاد،
من با نظر دوستان موافق هستم که زندگی در آلمان شما را دچار فراموشی کرده است و متاسفانه از شرایط و وضع زندگی ما دور افتاده اید. مطمئن باشید که اگر روزی ما قدرت انتخاب آزاد را داشته باشیم به احدی از این آقایان رای نخواهیم داد. ولی چه کنیم که راهی کم هزینه تر از این پیش روی خود نمی بینیم. مردم حتی هم اندازه هم نمی خواهند هزینه بدهند چه برسد به انقلاب و زندان و شلاق. نه آقای معروفی حتی شما هم نخواستید برای عقایدتان هزینه بدهید و بهمین دلیل جلای وطن کردید. خواهش می کنم اجازه دهید هم نسلان من در ایران آنگونه که خود صلاح می دانند شرایط را دگرگون کنند.
سلام عباس جان من می توانم وبلاگ دانمارکیم را تا زمانی که فیلترینگ هستی در اختیارت بگذارم. برو نگاهش کن اگر موافق بودی خبرم کن تا بکنمش عباس معروفی و راهش بیاندازیم. اسد
عباس جان،
این قضیهی فیلتر حکایت تازهای نیست و ملکوت -تمام وبلاگهایاش، حتی معتدلترین و بیموضعتریناش هم – دچار این مسأله بوده است.
اما وضعیت تکنولوژیکی و قانونی قضیه فیلترینگ تا جایی که در چند ماه گذشته از افراد داخل و خارج ایران پرس و جو کردهام به قرار زیر است:
شرکتهای سرویس دهندهی اینترنت یا مستقیماً خودشان دیش دارند و وصل به خارج از کشور – عمدتاً فرانسه – هستند و یا از شرکت دیتا سرویس میگیرند. در نتیجه وقتی شرکت دیتا ملکوت و سابدومینهایاش را فیلتر کند، هیچ کسی نمیتواند هیچ صفحهای از ملکوت را ببیند. علیالظاهر چنین اتفاقی هیچ وقت نیفتاده است. یعنی شرکت دیتا هیچ صفحهای از ملکوت را – از جمله حضور خلوت انس را – فیلتر نکرده است. پس میماند دخالت خود شرکتهای سرویس دهنده. این اتفاق هم بستگی به اشخاصی دارد که این شرکتها را میگردانند. یعنی ماجرا کاملاً فردی و شخصی است. آدم به آدم فرق میکند. ممکن است یه سرویس دهنده به روی ملکوت باز باشد و یکی دیگر بسته.
حتی اگر به همین آمار حضور خلوت انس که پایین همین صفحهی خودت لینکاش هست نگاه کنیم، فهرست بسیاری از شرکتهای سرویس دهندهای را که از ایران این صفحه را دیدهاند نشان میدهد. و این گواهی است بر اینکه شرکت دیتا هیچ فیلتری روی آن اعمال نکرده است.
راه حل این است: از تمامی افرادی که از داخل ایران این صفحه را میخوانند بخواهیم بگویند از چه نوع کارت اینترنتی استفاده میکنند و از چه شرکتی سرویس میگیرند تا مشخص شود چه شرکتهایی فیلتر کردهاند و چه شرکتهایی نکردهاند. راه معقول و منطقی این است.
فکر میکنم خودت هم بد نباشد اگر توضیحکی بنویسی و درخواست کنی از کسانی که این صفحه را میخواند تا در بخش نظرهای وبلاگات بنویسند از کجا آمدهاند. شرکتهایی هستند که از این سانسورها و موانع ندارند. انصاف نیست همه را به یک چوب برانیم و آنها را هم آماج تهمت کنیم.
با مهر،
داریوش
به چه کسی رای بدهیم که برای کتابخوانان معدودی که تعدادشان روز به روز کمتر میشود و از ۲۰۰۰ به ۱۲۰۰ و ۷۰۰ تقلیل مییابد دستگاه عریض و طویلی با ۲۰۰۰ و اندی ممیز راه نیندازد؟…
به نقل از وبلاگ امیرمهدی حقیقت(tarjomeh.persianblog.com)
خوشبختانه هنوز در کرمانشاه وبلاگتون فیلتر نشده
اگر این اقایان که رای میخواهند بیاورند یا به هم رای بدهند .درباره انچه بود و هست روشن میدیدند و میگفتند و بهای ان را بپردازند در زندان بروندو یا حداکثر میتوانستند عفو بالا را بپذیرند ایا هیچیک به رای دادن باور داشتند ؟. پس اینها اصلا اندیشیدن را نمیپذیرند و گفتن را .حال این اگر قبل انتخابات باشد یا بعد انتخابات که به قدرت برسند و این حرکت بجلو و تابو کردن اندیشیدن و ازادی همچنان باقی میماند. یکسری را که اندیشیدن را بر میگزینند و بها میدهند در این راه ستایش میکنند ولی انراه که خویش میروند هیچگاه باریکه ای از انرا به انسو نمیبرند. این دقیقا سلطه ی فلسفه ی عملگرایی به فلسفه ی اندیشیدن در این افراد و طبیعتا در عموم افراد گریزان از تفکر است. دفاع از ان نیز از خود همان فلسفه منشا میگیردکه اکنون چه راه عملی پیشنهادی دارید جز نقد و اندیشه اغاز چنین برخورد خود توقف اندیشه و روشنبینی است و یافتن نتیجه و راه حل عملی که خود همچنان دوباره به نتیجه ی بهتری امیدوار میخواهد باشد واین یعنی عملگرایی محض. و این برخورد کاملا از دیدگاه اندیشه عاجز است. اندیشه انگاه که در فرد فرد صورت میگیرد انگاه در زندگی خویش را متبلور میکند جز ان ترس از اندیشه و روشنبینی است که همچنان در جستجوی راه حل عملی میباشد و عمل را تنها ره مقابله با عمل میبیند . غیر این اگر ملاک موفقیت و بهتر شدن اوضاع است من کوچک بر این باورم درین راه که تبلیغ میشود نچه خواهد شد در زمان کوتاه و طولانی کاملا مشخص است و ان چیزی جز گردش دیکتاتوری در بعد های مختلف نخواهد بود حال چه الگوی غربی داشته باشد یا شرقی و همچنان ازادی با شرایط زمان و ضروریات تعیین میشود و نام ان هم موفقیت دموکراسی خواهدشد .حرفی نیست پس وقتی چنین حق با انها است .
سلام آقای معروفی عزیز .
من هم هیچ مشکلی با فیلترینگ وبلاگ های شما ندارم ! هر چند که اشتراکی که من استفاده می کنم با بقیه دوستان خیلی فرق می کند و در واقع اشتراک اینترنت من هیچ مکانی را فیلتر ندارد .
من میتوانم این مطلب شما را در وبلاگ خودم منتشر کنم ! منتظر اجازه ی شما هستم .
پاینده باشید .
می گویید رای ندهیم!
بسیار خوب حرفتان متین
فقط بگویید با این کار به کجا میرسیم؟
(در ضمن حرف حضرت رهبر! بسیار حساب شده بود تحریم بیشتر =نتیجه دلخواه بعضی از اقتدار گرایان)
من از سرور دانشگاهم و هنوز شما را براحتی می بینم .
یک رای که بیشتر نداریم.متعلقه ی محترمه وابوی وخانوم والده هم مثل ما. روی خانه نشینی ما در روز جمعه حساب کنید.زنگ زده ام مادربزرگ را هم از تک وتا انداخته ام.زت زیاد.
سلام آقای معروفی عزیز!
خب نمیدونم جایز است که اینجا من از شما حمایت کنم یا نه؟! اما با این حال از آنجا که ملتی هستیم پررو و برای هیچ کاری اجازه نمیخواهیم و بعد خودمان را به آن راه میزنیم، این کار را میکنم!
عزیزان، کار نویسنده آگاهی دادن است. که عباس معروفی با تمام مشغلهاش این کار را میکند. در این مملکت، آگاهی دادن جرم است! خب، معروفی هم جورش را کشیدهاست. یادتان نرود، معروفی بدون اینکه بخواهد از ایران رفت. و یا بهتر است بگویم از ایران راندهشد! معروفی را من و شما از ایران میرانیم، ما که خودمان جمهوریاسلامی هستیم و هنوز به آن قایلیم. ما که همیشه در کنار گود مینشینیم. یادتان نرود که این ما هستیم که این حکومت را ساختیم و اکنون به آن مشروعیت میبخشیم. معروفی را از این کشور خرابشده تبعید کردند، کدامتان اعتراض کردید؟! کدامتان در جهت بازگشتاش کاری کردید؟! خب وقتی سمفونیمردهگان را نوشت، کدامتان به خودتان نگاه کردید که آیدینها دارند میمیرند؟! آری، معروفی همان آیدین است که ما میخواهیم بکشیماش! که حالا که دارد از وطناش میگوید، از او میخواهیم، ننویسد که قلبش برای میهناش میتپد؟!
عزیزان همیشه در صحنه، هفتهای که گذشت، دو تحصن بود، یکی جنبش زنان و دیگری مقابل اوین، در چند تا از این جنبشها شرکت کردید؟!
راهکار ارائه کردن کار معروفی نیست. معروفی نویسنده است نه سیاستمدار! راهکار را باید حجاریان ارائه کند که نمیدانم چهطور توجیه میکند که در گه خودش غلتیدهاست؟! چهطور توجیه میکند که دارد برای چهار سال دیگر مردم را بازی میدهد؟! چهطور وقیحانه از معین حمایت میکند؟!
خب، بگذریم. ببخشید آقای معروفی، میدانم که پرروبازی درآوردهام و اصلاً به من صنمی ندارد که در مورد نویسندهی در تبعید مملکتم نظر بدهم، اما چه کنم، آدمیزاد است دیگر!
آقای معروفی، من دیگر وبلاگ نمینویسم. خیلی خوشحال میشوم که این افتخار را بدهید و مطالبتان را در وبلاگ من بنویسید. البته خب، به باکلاسی اینجا که نمیرسد، اینجا ملکوت است و آنجا عمق سفلی( همان بلاگر خودمون!) هر تغییری هم که خواستید در آن بدهید.
هر جا که هستید، موفق باشید.
Aghayae maaroufi
Delam az in harfhayee ke zadid kheili gereft
chera fekr ikonid ma nemifahmim?
chera fekr mikonid agar bekhahim dar hal ghargh shodan dastemoono be yek alaf begeirim shayad chand lahzeh bishtar zende bemoonim darim eshtebah mikonim…
نمی دانم کدام شرکتها فیلتر کرده اند ولی من که از پارس آن لاین و ایرانیان هر دو می توانم نوشته های شما را بخوانم.
امیدوار باشیم که شر همه قبیله شان از سر ما کم شود. هرچند دائم فکر می کنم “ حکومت نمونه ملت است“ این می تواند خیلی هم درست باشد نباید به معدودها فکر کرد و باور کرد که همه اینگونه اند
کدام سوی گود ایستاده اید!؟
نامه سر گشاده به تمام احزاب ، گروهها، رادیو تلویزیونها، مسئولین سایتها ، وبلاگ ها.
بخوانید و جواب گو باشید
در ضمن در صورت امکان به وبلاگ نیما یا به فراخوان ما لینک دهید
در فیلم „سرزمین هیچ کس“ یک مونولگ هست که میگه: آدمای بدبین اونایی هستن که فکر میکنن اوضاع از این بدتر نمیشه, و آدمای خوشبین اونایین که فکر میکنن اوضاع از اینم میتونه بدتر بشه.
و حالا این وضعیت کشور „عزیز“!!!!!!!! ما ایرانه…. آیا واقعا وضعیت از اینم میتونه بدتر بشه؟
اگه در دوران حکومت خاتمی زرافشان وگنجی و هدی صابز و علیجانی دز زندادن اند در دوران حکومت احمدی نژاد به دروازه های ملکوت رونده میشن!!!!!!اقای معروفی اوضاع از اینی که هست بدتر میشه!و شما هم به اندازه بقیه مقصریدوچون هیشه یک عده ی زیادی هستن که ترجیح میدن به جای تحلیل به روشن فکرا اقتدا کنن!!!!! تا با دلایل اونا خودشونو مطرح کنن!!!
درود.
پیشنهاد خوبی است جناب معروفی شاید برای مبارزه با این داستان فیلتر کردنها… بخصوص اکنون که همه به نوعی درگیر آنند . این از شما. از سوی دیگر رضا قاسمی و …. پیشنهاد من این است که اگر می پسندید در یک حرکت همگانی همه با هم مطالب وبلاگهای فیلتر شده را در وبلاگهای مان قرار دهیم شاید اگر تعداد بیشتر شود فشار وارد شده هم بیشتر شود. بهرحال صفحه ی من -اگر شایسته بدانید- در خدمت شماست. اگر بگویید همین فردا کپی همه مطالب را در آن قرار می دهم. پاینده باشید.
میاندیشم اگر احمدی نژاد رییس جمهور شود – که احتمال زیادی هم دارد – آیا باز هم انتخاباتی برگزار خواهد شد یا این آخرین انتخاباتی است که می بینیم .
“ تروریست دموکراسی “ پیروز قطعی این انتخابات بود و ایرانی ها ثابت کردند بالقوه تروریست و Fundamentalist هستند . این انتخابات بازگشتی است به صفویه با شیعه زدگی و انفعال چندش آور و متعفنش .
و شکست خوردگان اصلی نیز ما تحریم کنندگان بودیم . آقایان و خانم ها تحریم ما بی شباهت با آنچه حزب توده با مصدق کرد نبود ، ما شکست خوردیم و هزینه سنگینی بر ما تحمیل شد . ما ساده لوحانه خود را کشتیم تا کتک نخوریم ! و هزینه فعالیت خود را خودمان به شدت بالا بردیم . ملت ایران به ما نشان داد که اصلاحات را باید از خود مردم شروع کنیم نه از رابطه با آمریکا و اجرای قانون اساسی . باید فاصله خود را با مردم فرودست کاهش دهیم . اصلاحات مرده است !به من ثابت شد که باید بین بد و جنایتکار – و نه بدتر – بد را با چنگ و دندان چسبید.
ما مانده ایم و جبهه دموکراسی خواهی وامانده . ما مانده ایم و احمدی نژاد کوتوله و رفسنجانی قاتل . ماییم و ما !
دلم برای ناصر زرافشان میسوزد ، آیا دوباره می بینمش ؟ و اکبر گنجی که هر که بود حال سمبول مقاومت ایران شده . گمان کنم باید غزل خداحافظی را بخوانند ….
ملت غیور ایران تیغ بخرید شاید از هفته دیگر ممنوع شود ! ملت غیور ایران ریش بگذارید شاید از هفته دیگر دوباره پاکسازی آغاز شود . ملت غیور ایران دختران و زنانتان را به گردش ببرید شاید ….
نمی توانم تمرکز کنم ….. ادامه نمی دهم ……
حالا با دستکاری رای مردم و بالا آمدن احمدی نژاد و رفسنجانی و تبلیغات عوامل رفسنجانی شروع می شه:
اگه احمدی نژاد رای بیاره وای بگیر و ببند زیاد می شه .
وای انصار حزب الله قدرت می گیره
وای سیاست بین المللی ایران بد می شه.
آیا مزدوران رفسنجانی می توانند با این تبلیغات مردم شهرهای بزرگ را پای صندوق ها بیارن تا هم حوزه ها مثل دور اول خلوت نباشد و هم رای به حساب رفسنجانی واریز بشه؟
به نظرم رفسنجانی بدش نیامده تا احمدی نژاد هم مثل خودش با تقلب به دور دوم بیاد تا باز یک حالت سیاه و سفید برای مردم جلوه دهند تا مردم از ترس بدتر شدن اوضاع پای صندوق ها بیان.
احمدی نژاد و هاشمی -و حتی معین منتها سکه دوتا جا بیشتر نداره-دو روی یک سکه اند و رای به هریک تداوم دیگری را درپی دارد
به نظر من رای ندادن بهترین اقدام است.
همه ی چپ ها روزی راست می شوند. و البته چپ هائی که تبعید می شوند و راهی برای دیده شدن ندارند از این قائده مستثنی هستند. شما باید همه چیز را نقد کنید.! مثل اینکه خارج مرز اینجا همه را لوسانجلسی میکند… حتی اگر لس انجلس نباشند.آنجا صندلی لهستانی هم گیر نمی آد؟ که به خاطرش یک جمله ی عملی پیشنهاد کنید؟ ساده ترین کار احمق فرض کردن دیگران است… شعار آزادی موی به تن همه سیخ می کند…
زندانی سیاسی… و… اما خوشحالم به جای ۱۰۰۰ زندانی ۵۰۰ زندانی وجود دارد. حالا شما مست باشید که همه شما را آزاد اندیش می دانند. مطرح شدن هم مثل یک صندلی است… یا چرمی یا چوبی از نوع لهستانی… فکر می کنم به اندازه ی کافی از این جا دور شدید… حالا بگوئید باید زیروزبر کرد باید… باید… چه می شود اصلا مهم نیست چون به اندازه ی کافی شما دور شدید… اصلاحات یعنی چه؟… خاتمی کیلو چند؟ ها؟ با اینکه شما را به دلیل دانش ادبی تان دوست دارم… اما!…
آدرسم اشتباه بود!
سلام آقای معروفی من خواننده کتاب ها و کلا افکار شما بودم و هستم می دونم بسیار خود خواهانه و پرتوقعی است اما دوست دارم یک هم که شده به وبلاگ من سر بزنید !بسیار خوشحال می شوم چون تقریبا چیزهایی نظیر حرفهایتان نوشتم و محکوم به سوسک بودن شدم!
بی نهایت سپاسگزارم
سلام … دقیقا!!! تا وقتی که حاظر باشیم بین بد و بدتر انتخاب کنیم، بدتر دیروز، بد امروز میشود (که شد) و بدتر دیروز، بد فردا خواهد بود ….. اطلاعات در مورد اصلاح طلبان را طرفدارانشان دارند اما میدانید که عادت داریم چشم خود ببندیم و خیالات خود را واقعیت بپنداریم …
بسم الله الرحمن الرحیم
ا خیرا فیلمی تحت عنوان (ندامت وپشیمانی روحانی بیسواد) توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی در
بعضی از شهرستا نها از جمله مشهد پخش شده، که اعترافات حضرت آیت الله العظمی آقا سید محمد حسین
کاظمینی بروجردی بر علیه خود ویارانش را به تصویر میکشد.
این فیلم سخنان اسیر ومظلوم در بندی است که به در خواست دادگاه ویژه رو حا نیت ،زیر بار فشا روشکنجه
بسیار زیاد ، ماموران بند ۲۰۹ زندان اوین (بند مخصوص وزارت اطلاعات) ، ظبط شده است وایشان را آنقدر
مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت و تهدید و شکنجه های مختلف روحی و جسمی قرار داد ند تا تن به
خواسته های غیر ا نسانی رژیم د هد و بر علیه خود و یارا نش رو بروی دووربین اجباری بند مخوف وزارت
اطلاعات صحبت نماید.
جمهوری اسلامی که خود را مدافع حقوق بشر میداند وفریاد جمهوریت واسلامیت رادر سرا سر جهان میزندو
مدّعی حکومت دموکراسی و آزادی ودینداری زیر پرچم ا سلام است به ا ستناد کدامین بند از قوانین
دموکراسی ویا دین اسلام، ، با حمایت نیروی انتظامی که خود را حافظ جان ومال وناموس مردم میداند ، در
سحر نیمه ماه مبارک رمضان ، دست به حمله ای نا جوانمردانه ، به بیت ایشان میزند و سید مظلومی را
که فریاد جدائی دین از سیاست را میزده، به همراه پیروانش به بند ا سارت می کشد وبا انواع شکنجه های
مختلف وزندانی کردن در سلول انفرادی (بیش از ۹۰روز) ایشان را واداربه حرف زدن بر علیه خویش و
یارانش می نماید.
ای انسا نهای آزاده وای وجدانهای بیدار ، اعتراف گرفتن با شکنجه ووادار کردن متهم به تن دادن به خواسته
های سیستم حاکم ، تحت فشارهای جسمی وروحی وحشتناک ، در کدام قا نون دموکرا سی وآزادگی بیان
شده است ،در کجای سنت پیامبر اسلام آمده که هرکس اعتقادش را بیان کرد بایستی او را به سلول انفرادی
برد وصدایش را خفه کرد وبا تهدید به جان ومال .ناموسش ، از او به نفع نظام حاکم ، سود برد.
تمام کسا نی که فریاد مظلومیت این سید مظلوم ومسجون را میشنود، بدا نند که جرمش چون جدش امام
حسین ، این بوده که فرمود: اگر دین ندارید آزاده با شید ومردانه به پای اعتقاداتش ایستاد وبه همراه یارانش
فریاد آزادی وآزادگی سر داد .
از تمام گروه ها واحزاب ، یاران واقشار مختلف مردم آزاده وستمدیده در داخل وخارج کشور ، خواستار
کمک در مورد آزادی حضرت آیت الله العظمی آقا سید محمد حسین کا ظمینی بروجردی از زندان اوین ستیم.
اصحاب ،یاران ،پیروان و ارادتمندان
روحانی ظلم ستیز ومعتقد به جدایی دین از سیا سیت
حضرت آیت الله آقا سید محمد حسین کا ظمینی بروجردی
شنبه ۳۰ دی ماه ۱۳۸۵ خورشیدی
برابر با ۲۰ ژانویه سال ۲۰۰۷ میلادی