درست‌نویسی خوابگرد

دوستان وبلاگ‌نویس، واژه‌هایی که با „و“ ختم می‌شود، ولی „او“ خوانده نمی‌شود، بلکه „-ُ“ خوانده می‌شود „ی“ مضاف نمی‌گیرد. استثنا هم ندارد.
مثل: جلو، تابلو، گرو، راهرو، مانتو، پالتو، ، نارو، و…
یعنی: جلوِ خانه، تابلوِ فروشگاه، گروِ بانک، راهروِ باریک، مانتوِ سفید، پالتوِ خولیو کورتازار، ناروِ احمقانه، و…
یعنی نمی‌نویسیم جلوی خانه، تابلوی فروشگاه، گروی بانک…
فکرش را بکنید! چه لهجه‌ی نا مأنوسی از آب در می‌آید اگر بگوییم تابلوی (یه) فروشگاه. بروید جلو آینه به دهن‌تان نگاه کنید وقتی می‌گویید جلوی، تابلوی، کمی هم لطفاً „ی“ را بکشید. لطفاً به خودتان نخندید.
در عوض واژه‌هایی که با „و“ ختم می‌شود، و „و“ خوانده می‌شود، „ی“ مضاف می‌گیرد. استثنا هم ندارد.
مثل: تو، رو، مو، آبرو، جوجو، کوکو، قو، سو، روبه‌رو، دروعگو، و…
یعنی: توی خانه، روی ماهت، موی سفید، و…

خُب چرا حالا عنوان این مطلب را گذاشتم «درست‌نویسی خوابگرد»؟ اولاً بسیار چیزها که در کشور ما باب می‌شود به اسم اولین نفر به ثبت می‌رسد. مثل جارو نپتون که مال شرکت صنعتی نپتون بود، ولی اسم آن جارو با هر مارک دیگری نپتون نیست، مارکش نپتون است. یا تاید، برف (شوینده‌ها)، آدامس، و…
غلط ننویسیم ابوالحسن نجفی سال‌ها پیش انتشار یافت، و این مال حوزه‌ی کتاب بود، در فضای وبلاگ راستش خوابگرد حق تقدم دارد. او وقت صرف کرد که به نونویسان کمک کند تا بی‌غلط بنویسند. بد نیست همه‌ی این مسائل دستوری یکجا گرد آید.
دلیل دیگر عنوان «درست‌نویسی خوابگرد» شاید این باشد که دلم برای شکراللهی تنگ شده. من آدمی هستم احساسی. اینجوری حال بچه‌اش را هم می‌پرسم.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

33 Antworten

  1. سلام .من امروز «سال بلوا» را تمام کردم. باخودم گفتم اگر این رمان است پس آن چیزهایی که ما داریم می نویسیم چیست؟ به خودم جوابدابم(چرند). در این یکهفته سه تا کتاب خواندم: جمشید و جمک اثر آقای محمد علی. ناتور دشت از: جی دی سلینجر و سال بلوا اثر یک آقای معروف!!! آخر کتاب یک نوستالژی غریبی گریبانم را گرفت که نگویید و نپرسید…به همه ی تعصبهای کشکی لعنت فرستادم. حیف که انسان یک بار زندگی میکند… حیف که وقتی بله میگوید نمیتواند براحتی فریاد بزند نه… همه ی ما مثل نوشا و حسینا و جاوید قربانی سو’ تفاهم های ارادی هستیم!!! از این مطلب درست نویسی تان هم خوشم آمد. خیلی به ما جوجه نویسنده ها کمک میکند. ممنون. ارادتمند. فریبا(بدون چتر)

  2. دلیل دیگرش هم البته این است که چون سید خوابگرد خودش نوشته بود «غلط‌-نامه»،‌ ما که قبله‌ی عالم باشیم، تصمیم گرفتیم با مشورت با خود خوابگرد در سر در ملکوت بنویسیم «آیین درست نویسی خوابگرد» و قس علی‌هذا!
    زنده باد ولیعهد!
    قبله‌ی عالم سابقِ مشمول مرور زمان!
    ما خودمان ذوب در قبله‌ی عالمیم. می‌خواستیم بیاییم لندن چند روزی در باغ سلطانی پروانه بگیریم، نشد. با اینکه پاسپورت پناهندگی درجه‌ی اول داریم، گفتند: بمب گذاشتند. ویزا پلیز! ما هم برگشتیم برلین.
    ولیعهد بی ویزا

  3. این نطرات جنابعالیو برای این بچه شیرازیو که تو وب لاگو مینویسه کاکو خیلی سخته. همین روزا بری جنابعالیو هم مینویسم.

  4. مثل کلاس در س ادبیات بود
    اما این بار با استاد معروفی
    که از ما خیلی دور است و دلیل این فاصله ها را نمی دانم
    اما ادبیات را دوست دارم… می دانید؟ ما هم با قصه ها زندگی می کنیم..
    من آیدین سوجی ام آخر!….

  5. سلام عباس جان. مرسی و باید سعی کنم این را به یاد بسپارم. الان مدت‌هاست سعی می‌کنم نیم‌فاصله را رعایت کنم. تا چه حد موفق بوده‌ام و آیا از حول حلیم داخل دیگ افتاده باشم یا نه نمی‌دانم (گاهی که می‌خواهم بنویسم همیشه این‌طور می‌نویسم: همی‌شه… و یک‌هو کله‌ام به ته دیگ حلیم می‌خورد!).
    یک سوال دارم. مدتی پیش ‚همیشگی‘ رو اینطور نوشتم : ‚همیشه‌گی‘ … بعد دوست خوبی گفت این درست نیست. تو هم با این دوست موافقی عباس جان؟
    سالم هاله خانم گل سرزمین آفتاب،
    موافقم که همیشگی را همین‌جوری بنویسی، ولی روزمره‌گی با روزمرگی فرق داره. ادبیات قشنگیش به همین قر و قمیش، و ادا و اطوارشه. مثل آرایش کردن می‌مونه؛ برداشتن چند خال موی تازه روییده‌ی حاشیه‌ی ابروها، و چه سوزشی! اشک آدم در می‌آمد.
    پدر گفت: …
    شاد باشی
    عباس معروفی

  6. ببخشید اگه این کامنت مزاحمتون هست… این روزها و بهتر بگویم این ساعات و لحظات „واسلاو هاول“ ایران در حال دست و پنجه نرم کردن با مرگ است. باور کنید حالم از خودم بهم می خورد. چرا کاری نمی کنیم؟ بگذاریم گنجی بمیرد؟؟؟ نمی دانم چه باید کرد، ولی هرکاری و هر چیزی به ذهنتان می رسد را فریاد بزنید و بگویید. کجایند آزادی خواهان؟؟؟ چرا کسی یک راه عملی پیشنهاد نمی دهد؟
    هیچ چیز با گذشت زمان آسان تر نمی شود
    ما خسته تر می شویم
    و تنهاتر
    و پذیرش چیزها آسان تر می شوند
    همین.
    تا خسته تر نشدیم و تا خاتمی هست یه کاری کنیم.راستی چرا خاتمی کاری نمی کند؟اندک آبرویی که در بین مردم برایش مانده را از دست ندهد.مگر خاتمی یادش رفته گنجی را؟شاید نمی داند کیست.آقای ابطحی شما که سنگ خاتمی را به سینه می زنید….شما به یادش بیاورید.باور کنید خاتمی این کار از عهده اش بر می آید.هر کاری را نتوانست انجام دهد این یکی را می تواند.آقای خاتمی نام نیکی از خودتان به جای بگذارید.
    من پیشنهاد می کنم که هر چه سریعتر نامه ای تنظیم شود نسبت به خاتمی.یادش بیاوریم سوگندی را که برای حفظ جان و ناموس این مردم خورده است.حتی اگر شده خواهش کنیم از خاتمی.آقای خاتمی قدم آخر را خوب بردارید.در نظر داشته باشیید که امر کوچکی نیست…جان گنجی است،اگر شده باید به هر راهی که به نظر می رسد متوسل شد.کوتاهی نکنیم که فردا حسرت خوردن بی فایده است.برای این کار میتوانیم همه به وبلاگ آقای ابطحی میل بزنیم.هر کسی یک میل.موضوع را توی وبلاگتون حتما بنویسید.اهمیت موضوع فراموش نشود.
    ای خونین چشم و ای خونین دست به راستی که شب رفتنی است نه اتاق توقیف ماندنی است و نه حلقه های زنجیر، نرون مرد ولی رم نمرده است با چشم هایش می جنگد و دانه های خشکیده ی خوشه ای دره ها را را از خوشه ها لبریز خواهد کرد“

  7. nemidoonam, vali fekr konid darid TV mibinid. yeki, ye jaaye hasaase film miaad jelo-ye! TV vaay misteh, oonvaght chi migid? man keh migam, az jelo-ye television boro kenaar. beh nazaram, nazar-e shomaa paayeh-ye dorosti nadaareh

  8. آقای معروفی نکته خیلی خوبی گفتید. من نمی دانستم و برایم خیلی جالب بود. اما راستش را بخواهیم از طرز املا که بگذریم من فکر میکنم تلفظ جلوی فروشگاه قشنگتر از جلو فروشگاه است. (لطفا جلوی آینه بایستید و „و“ را با فشار دو دندان جلو بر لب خود کمی کشدار بگویید. خیلی دهاتی می شود.)

  9. سلام آقای معروفی آیا نسخه های الکترونیکی کتاب های شما موجوده؟ از کجا می شه تهیه شون کرد؟

  10. سلام آقاى معروفى عزیز،
    از این دست مطالب بیشتر براى‌مان بنویسید. آموختن‌شان براى من که بسیار لذت‌بخش است.

  11. جلو(ی) قاضی و مُعَلق بازی!
    قاعدهء کلی این است:
    کلماتی مانند رهرو، پرتو، جلو، در حالت مضاف [و نه مصاف]، گاهی با صامت میانجیِ «ی» می آید، مانند «پرتوی آفتاب» و گاهی بدون آن، مانند «پرتوِ آفتاب». آوردن و نیاوردن صامت میانجیِ «ی» تابع تلفظ خواهد بود.
    برای کلمات مختوم به های بیان حرکت، در حالتِ مضاف، از علامتِ «ء» (ی کوتاه شدهء شبیه همزه) استفاده می شود:
    خانهء من، نامهء او.
    جناب آقای باسواد،
    در اینجا برای وبلاگ‌نویسانی که گاهی درست‌نویسی را رعایت نمی‌کنند، و نونویسان چند خط چیزی نوشتم.
    من یازده سال دبیر ادبیات مدرسه هدف و خوارزمی بوده‌ام. البته موضوع (کلی) که شما نوشته‌اید ربطی به این موضوع ندارد. اگر هم قبلاً „پرتوی آفتاب“ بود، من می‌گویم از حالا بنویسید „پرتو آفتاب“. به هر حال ازتان ممنونم
    با احترام / عباس معروفی

  12. سلام
    نمی دونم چرا این روزها دائم در فکر سمفونی مردگان هستم.اینجا بلوایی به پا شده…

  13. سلام
    جناب آقای معروفی
    متأسفانه بطورمرتب نمی توانم به وبلاگتان سربزنم.خوشحالم که می بینم آدمی حساس هستید.اما ازدیدن عبارت :لهجۀ دهاتی ضایع جاخوردم(.بهترنبودبنویسیدلهجه ای نامأنوس.)وهمینطورازجواب شما به کسی که نظرش به اعتقاد من درست است.(آقای باسواد)رامی گویم.
    به هرحال،مقصودم ازنوشتن این متن گفتن چندموضوع مهم است:
    نمونه ای می آورم ازکتاب (آینه های دردار-ص۱۰۳)
    …صنم بانودرته آن جلوی درایستاده بود…
    نمونه های بسیاری می توان مثال زد.اما این را می توان درنهایت به سلیقه هم نسبت داد.هرچندبهتراست (ی)را ننویسیم.
    ایرادهای اصلی واساسی راهم بایدگفت.برای مثال،دررمان (سلوک-دولت آبادی-ص۳۷)می خوانیم:
    چنان که انسانی دچار مالیخولیادرکنکاش گوری به جستجوی جنازۀ خود….
    سؤال من این است که این جاکنکاش چه معنایی دارد؟
    یا درص۹۳ سلوک می خوانیم :
    آدمی ازنوعی سماجت ذاتی برخورداراست.
    بهترنیست بنویسیم:آدمی( نوعی) سماجت ذاتی دارد.
    یادررمان (رودراوی).این رمان پرازاغلاط دستوری است.برای مثال:
    …عمویم بازویم راگرفته ومی برد ص۳۲
    …سرم راخم کرده وپایین آوردم.ص۳۲

  14. معروفی عزیز، به گمان من، به‌تر بود که آقای خواب‌گرد، اشاره می‌کرد که این نکاتی را، که به „درست نویسی“ نام‌ داده‌اند، از کدام منابع و یا منابعی کمک گرفته و آورده‌اند و یا اگر از تراوشات فکری خود ایشان است، تذکری در این باب می‌دادند تا خواننده احیانن دچار توهم و یا گم‌راهی نشود، تا بتوان در صحت و سقم این مطالب اندیشید و فکر کرد و روشن شود که این مدعا(درست نویسی) از زبان یک کارشناس است و یا غیر. باری در کشورهای مترقی و ییش‌رفته و حتا نیمه ییش‌رفته، از لاستیک دو‌چرخه و خودرو گرفته تا کاغذ و غیرو، همه‌گی دارای یک استاندارد ملی و یا بین‌المللی و یا هر دو می‌باشند و زبان هم از این قاعده خارج و جدا نیست، و برای مشکلات از این قبیل در زبان و خط مربوط به آن، هیئت و شورائی از محققین و افراد متخصص و کارشناس به امر زبان وجود دارد تا به این مهم بیردازند، تا این که هیچ مرجعی ناصالحی و حتا صالح دیگری، نتواند سر از خود، خط و زبان را به سلیقه خود تغییر دهد. راستش من هرچه در آینه نگریستم و گفتم جلوی‌(یه) فروش‌گاه، نکته مضحکی ندیدم و نشنیدم، حال گناه از این قیافه ماست و یا خواب‌گرد، خدا داناست. بعد این دیگه چه استدالالی است که با جلو رفتن آینه و مشاهده دهان خود، مستدل بودن امری تعیین می‌شود و یا برعکس.
    هاله عزیز، حالا که شهر، شهر هرته، شما هم همیشه‌گی را هر جور مایلید بنویس و به حرف معروفی عزیز گوش نده، تا شاید روزی ثابت شود که در بی‌سوادی سودی و سودائی نهفته‌ست که همانا در جست‌وجوی باسوادی‌ست که در باسوادی نیست.

  15. سلام!!!!جناب آقای معروفی،همه به خوبی آگاه هستیم که شما نویسنده ای هستید خوب و به قول عده ای منتقد، شما با هر واژه ای داستانی خلق میکنید و…..!!!!جای تعجب بسیار است که در چنین متنی از واژه هایی چون ضایع دهاتی!!!!!!استفاده کرده اید….با ادعای اینکه _ در همین متن_ قصد ایراد گرفتن به استفاده نادرست از دستور زبان را دارید….موضوع دیگر هم، نگرش شما به دهاتی بودن است و اینکه این نوع نگاه ، دست کمی با نژاد پرستی در قالبی کوچکتر ندارد!!!_ در این متن قوم پرستی یا چه میدانم، استان پرستی!!!!!!!!است_ از شما بعید بود….آقای معروفی!
    حرف شما را گوش کردم. اما قصد رنجاندن کسی را نداشتم.
    مرسی/ عباس معروفی

  16. آقای معروفی بزرگوار !
    شما را چه به قاعده سازی . اگر کمی بیشتر داستان و قصه بنویسید ممنون و راضی تر خواهیم بود . اصلا این چه حکایتی است که ادبا و فضلای معاصر ایران فکر می کنند که در هر رشته و فن و هنر ، دست توانا و بینش دانا دارند . نمونه اش اکبر خان سردوزباغی و بهزاد خان کشمشی پور و کامران خان بزرگ نما هستند که فکر می کنند دست هر شاعر و قصه نویس و نمایشنامه نویس و منتقد و روزنامه نگار و خبرنگار را از پشت بسته اند . ببخشید . قصد مقایسه شما را با این حلقه ی ادب زده نداشتم . شما که نور چشم ما و صاحب مرام و معرفت هستید . با مهر و ادب .

  17. مرسی از درس ادبی… احتیاج داشتم به آن. برای من این سوال است که آیا می توانیم در وبلاگ محاوره بنویسیم؟ می دانم که بعضی ها مخالف آن هستند ولی گاهی حال و هوای مطلب با نحو محاوره بهتر ادا می شود… البته نه با املای اشتباه.
    وجیهه ی عزیز
    معلومه که می تونی با لحن محاوره بنویسی. مگه چه اشکالی داره؟ به قول شما گاهی حال و هوای مطلب با این شکل بهتر ادا می شه.
    با مهر / عباس معروفی

  18. آقای معروفی!
    خیلی ممنون از راهنمایی شما. خیلی خوبه که کسانی که از ما با سواد‌ترن ایراداتمون رو بهمون بگن.

  19. بهر حال جلوی آینه هم ایستادیم و اصلا خنده دار نبود… (البته حال ترک صندلی نبود، آینه روی میز بود و دست دراز کردم و جلوی صورتم گرفتم) راستی استاد دهاتی چی بوده که حذف شده؟ این طور نوشته ها شایسته تر است به شکلی نگاشته شود که اگر درست است و حرف تازه ای دارد، کاربردی شود و بتوان بعنوان مثال آن را در هرجایی به همین شکل درج کرد، خواند، احترام گذاشت و عمل کرد. بنده شخصا آنطور که راحت تر هستم مینویسم. وبلاگ را نساخته ام تا به نیم فاصله و انواع ی و او فکر کنم. اینجا دردسر های بیشتری هست. در کل از این به بعد کماکان مینویسم „جلوی آینه هیچ چیز خنده داری نبود…“ و این مثال باعث شد که اگر هم این مطلب درست میگوید من آن را رعایت نکنم. با احترام، یارمحمدی

  20. جناب آقای معروفی!!!!ممنون می شویم که با حضورتان به وبلاگ کوچک و حقیر ما رنگی بزنید و راهنمایی مان کنید… منتظر خواندن نظرات عمیق شما در وبلاگمان هستیم!

  21. مخالفم جناب معروفی! در درجه اول، زبان یک جریان زنده و در حال تغییره و نمی شه به هیچ صورتی سعی کرد که این تغییر رو متوقف کرد، در نتیجه اگر کسی می گه «جلوی خانه»، این نشون دهنده گویش خاص اون آدمه و هیج گویش „استانداردی“ نمی تونه بهش بگه که تلفظش غلطه. برای مثال، بنده اهل تهران تا حدی هم مثلا“ تحصیل کرده (دانشجوی دوره دکترای تاریخ و زبانشناسی تطبیقی هندو-اروپایی) رفتم جلوی آینه و حدود ۱۰ تا کلمه رو تمرین کردم، و همه رو با «ی» می گفتم (جلوی خانه، راهروی باریک؛ اما حتی «گرویی ماشین»).
    در درجه دوم، از نظر زبان شناسی، تمام صداهایی که از «ایستایی» به «بازدمی» تبدیل شده اند، کاملا“ توانایی این رو دارند که در هنگام اتصال، یک صدای ایستایی دیگه رو برای تسهیل تلفظ اضافه کنند. این دلیل اصلی این „اشتباه“ مصطلح فارسیه که بجای «در» می گویند (و حتی می نویسند) «درب» و «جو» را «جوب». این مسئله، برخلاف چیزی که شما ابراز کردید، ربطی به طول صدا یا ساده و ترکیبی بودنش نداره و فقط به کیفیت صدای آخر (حتی در واج های ترکیبی) داره.
    بنابر این، با اجازه شما، من هم می گم «جلوی خانه» و هم اینطور می نویسم.

  22. زبان به دلیل ویژگی های آواییش در طول زمان دچار تغییراتی می شود که به آنها فرآیندهای واجی گفته می شود یکی از این فرآیندها افزایش است که در آن برای آسان شدن تلفظ میان دو مصوت یک صامت اضافه می کنیم و می گوییم جلوی فروشگاه . در ضمن مهمترین نکته در زبان تلفظ معیار است که تلفظ افراد تحصیلکرده ی فارسی زبان را در بر می گیرد و مسلم است که ما می گوییم جلوی فروشگاه .پس دیگر چه اصراری در سختی دادن به خود و زبان است ؟؟؟

  23. سلام.
    باز هم زیاده‌گوی جسور را ببخشید!
    طبق درس خودتان باید عبارت اضافی «جارو نپتون» به صورت «جاروی نپتون» نوشته شود، نه؟ چندان که گفته‌اید استثنا هم ندارد. و سهل‌انگاری هم بر نمی‌تابد.
    با احترام و ادب

  24. mas’ale dar morede ‚parto‘, ‚paalto‘ jelo‘ va ‚do‘ yeki nist. da zamaane ghadim, ‚parto‘ raa ‚partow talaffoz mikardand va moghe’e ezaafe kardane esme digar, ‚partowe‘ migoftand yaa baraaye nakare kardan ‚partowi‘ migoftand. dar gozare zamaan talafoze in kalamaat avaz shode va be hamin khaater, har do shekle ‚partowe‘, ‚partove‘ dorost as va motadaavel ham hast. dar morede „raahro“ o „rahro“ ham baa talaffoze ghadim baayad goft “ raahrowe“ o „rahrowe“. vali be khaatere taghiraate aavaayiye zabaan, „raahroye“ o „rahrowe“ motadaavel ast. tanhaa surati raa ke baa ghat’iat mitavaan eshtebaah daanest bekaar bordane hamze ast: „raahro’e“ , „rahro’e“ o „parto’e“
    dar morede „do“ hataa dar adabiat ghadim ham „ye“ o „yi“ bekaar rafte masalan „doyi“ be maniye dogaanegi o sanaviat.
    kholaase inke nemitavaan baa ghat’iat hokme saade’i saader kard. tanhaa mitavaan goft ke dar morede in jur kalamaat bekaar bordane hamze eshtebaah ast. vali inke baayad „we“ yaa „ve“ yaa „ye“ bekaar bord bastegi be aan kalame o talaffoze motadaavele mardom daarad.

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert