نخستین دورهی مسابقهی داستاننویسی تیرگان، وارد مرحلهی دوم شد. پایان ماه فوریه آخرین فرصت ارسال داستان بود و ما با ۲۶۰ داستان چراغهای دبیرخانه را روشن کردیم که داوران کارشان را آغاز کنند.
به راستی حضور چشمگیر و دور از باور اینهمه داستان و داستاننویس شوقانگیز است. اگر جامعهی ایران از بیکتابی رنج میبرد، و بسیاری از داستاننویسان امیدشان را برای انتشار کتابشان در ایران از دست دادهند، اینجا برای مسابقهی داستاننویسی تیرگان ۲۶۰ نفر از سراسر جهان داستان فرستادهاند و این حق تک تک آنهاست که هرکدامشان عنوان بهترین را انتظار بکشند.
آغاز کار ۴ داور
چهار داور از گوشه و کنار دنیا از همین هفته کار خواندن داستانها را آغاز کردهاند. نبض دویست و شصت داستان تازه حالا در دستان داوران میزند، و آنها بی آنکه نام نویسنده را بدانند داستان میخوانند که ببینند کدامشان لیاقت رتبهی اول را داراست، میخوانند که ببینند علیرغم محدودیت انتشار و نشریه، علیرغم در محاق بودن کتاب و ادبیات داستانی، ایران زنده است، زیر خاکستر سکوت و سرکوب، آتشی گُلگُل میدرخشد و میآفریند.
به راستی اگر دولتها و سلیقهها و کوتهبینیها جلو هر چیز سد بتراشند، با هیچ قدرتی نمیتوانند جلو آفرینشهای هنری را بگیرند.
انتشار کتاب برگزیدهها
قرار است داوران در این بخش از کارشان، فقط داستانی را از گردونه خارج کنند که در چهارچوب خودش درست تعریف نشده باشد، داستانی که ضعف تألیف داشته باشد، داستانی که هنوز داستان نشده باشد. بنابراین اگر داستانی توسط دو داور حذف شود، از ادامهی مسابقه باز میماند.
میماند اما داستانهایی که مرحلهی اول را به سلامتی طی کرده و به دور دوم راه یابد؛ چنین داستانهایی پیش از مراسم اهدای جوایز در یک مجموعه به ترتیب الفبا توسط نشر گردون برلین چاپ و منتشر خواهد شد. و این همان دستاورد ما از برگزاری مسابقه است. حاصل کاری که به ثبت خواهد رسید و خواهد ماند. به هر حال مسابقه را آغاز کردهایم، و در این برهوت، سعی من و داوران بر این خواهد بود که از داستان دفاع کنیم، قدر دستاوردها را بدانیم، و اگر گلی زیبا و خوشبو یافتیم آن را در استکانی پر از آب بگذاریم تا بر طاقچهی خانهمان بدرخشد.
نقش رسانهها بر مسابقه
برای آغاز میانه و پایان چنین برنامهای مطبوعات و رسانهها به عنوان بازوی ادبیات داستانی نقش پررنگ و به سزایی دارند. من پیش از هر چیز از رسانههایی که ما را یاری کردند و با انجام مصاحبه و درج خبر و گزارش به مسابقهی داستاننویسی اهمیت دادند سپاسگزارم. اما در طول کار دریافتم که چقدر داستاننویسان ایران تنها و بییاورند.
رسانهها و مطبوعات داخلی تکلیفشان معلوم است؛ یا با برگزاری مسابقهی ادبی مستقل مشکل دارند و مخالفند، و یا جرئت انتشار خبر و گزارش را ندارند.
اما برخی رسانههای خارج از کشور کوتاهی کردند و برای پوشش گزارش چنین اتفاق مهم و برجستهای دریغا که چشم بستند و خود را به آن راه زدند. یکی از همین رسانهها که ادعای آزادی بیان و کار فرهنگی بسیار دارد، یعنی رسانهای که از سفرهی ادبیات خلاقه نان میخورد و جان میگیرد، از انتشار خبر مسابقه – حتا خبر – روی برتافت. مسئول فرهنگی جشنوارهی تیرگان خبر مسابقهی فیلم را برای آنان ارسال کرد، ابتدا گفتند خبر مسابقهی داستاننویسی را هم ضمیمه کنید که یکجا منتشر شود. بعد که مطلب را آماده کرد و فرستاد، از انتشارش روی برتافتند و گفتند: «خبرتان جنبهی تبلیغاتی دارد!»
کار رسانهای که خارج از کشور قامت گرفته این است که خبرها و حرکتها و ارزشهای ادبی و هنری و فرهنگی خارج از کشور را پوشش دهد، نه آنکه با بهانههای الکی روی آن را بپوشاند. کار رسانه این است که برای تولید فرهنگی انگیزه ایجاد کند، نه آنکه چشم بر خلاقیت صدها نویسنده ببندد. پس میبینیم که مشکل فقط دولتها و حکومتهای دیکتاتوری نیستند، برخی افراد کوتهبین مددکار بی مواجب دیکتاتورها می شوند. یادم آمد سالها پیش نوشته بودم «رژیمی که در پستوهای وزارت اطلاعات اداره شود، اپوزیسیون ناباب میپرورد.» و هنوز هم بسیار جاها در بر همین پاشنه میگردد. (بگذریم. در این مورد مفصل خواهم نوشت.)
به هر شکل و تقدیر در میانهی راهی پرشور و امید قرار داریم. ۲۶۰ داستان، ۲۶۰ نویسند، ۲۶۰ قلب معطوف به جشنوارهی تیرگان در انتظار حاصل کار، روزها و لحظهها را طی میکنند، و ۴ داور نبض بخشی از ادبیات خلاقهی معاصر ایران را در دست دارند، و من به احترام این اعتبار متقابل به همهی داستاننویسان وطنم سلام میکنم.
15 Antworten
سلام باسی مهربان
دوستت دارم بابت بی ریایی و پر تلاشی ات .
خوشحالم از این اتفاق .
درود
سال نو و جشن بزرگ نوروز را شادباش می گویم و امیدوارم همیشه و هر کجا تندرست و شاد باشید
—————-
وحید عزیز
سلام
من هم نوروز و سال نو را به شما تبریک میگم
و مرسی
آقای معروفی عزیز،
سلام.
با احترام؛ پرسشم از شما این است که بخش با عنوان „آموزش داستان نویسی برای دوستانم در ایران“ در این وبلاگ، آیا در حال شکلگیریست، یا مشکلی برای دسترسی به آن پیش آمده و یا کلوجزءش بر وفق مراد است و مشکل از گیرندهی من است؟
پیشاپیش ممنون از توجهتان.
—————————
سعید عزیز
سلام
متاسفانه مدت هاست که من در زمانه نقشی ندارم
اشکال از طرف شما نیست
آقای معروفی مهربان!
حدود نیم ساعتی در سایت شما پرسه زدم. خوندن مطالب شما ، کامنتها و پاسخهای شما همیشه حس خوبی به آدم می ده. ته دل آدم رو قلقلک می ده برای نوشتن. علتش چیه؟
شما در برلین زندگی می کنید؟ شنیدم شهر قشنگیه. امیدوارم همیشه زیباییهایش رو با شما قسمت کنه.
پاینده باشید
————————-
سلام مریم عزیز
من لندن بودم و تازه برگشته ام
بله، برلین شهر قشنگی ست، لندن اما قشنگ تر بود به نظرم
شلوغ و قشنگ
امیدوارم هرجا هستید، دلپذیرتون باشه
استاد عزیزم سلام.
امیدوارم در سال جدید روزهای خوب و خوشی را سپری کرده باشید و روزهای پر از سلامتی و موفقیت در انتظارتان باشد.
با مهر
——————–
محمد عزیز
سلام
من هم برات سال خوب و سرسبزی آرزو می کنم
سلام آقای معروفی.من یکی از طرفداران بزرگِ کتابهاتون هستم.عقیده دارم نثرتون و داستان هاتون عالی اند.
فقط میخواستم بدونم که کتابهایی که در ایران چاپ نشده رو ما چه طور میتونیم تهیه کنیم؟
——————–
سلام
از طریق مسافری که به اروپا می آید
سلام جناب معروفی،در وبلاگم داستان کوتاهی نوشتم(البته اگه اسمش بشه داستان گذاشت) خوش حال میشم نطرات وانتقادات رو بدونم
باتشکر
—————
سلام
می خوانمش
نمی دانم چرا فکر می کردم داستانم در کارگاه داستان زمانه… نمی دانم چرا فکر می کردم زمانه فرق دارد. به راستی تا کی همینطور فقط بایدافسوس بخوریم؟! قرار شما بود هفته ای دو داستان، من هفته ای صد دفعه می آمدم، حالا اصلاً رغبت نمی شود شش ماهی یک دفعه سر بزنیم. چقدر بگوییم نمی دانیم، بهتر است دیگر بدانیم. دیر شده است و ما هنوز هم نمی دانیم.
سلام. من اتفاقی با شما آشنا شدم. در واقع شعرهای شما. چقدر لطیف چقدر قشنگ .. کتابخوانی … نیلوفر آبی .. دستها … خیلی مهربان خیلی کودکانه خیلی خالص .. خیلی دوست داشتنی.. چقدر دلم برای اینطور از عشق شنیدن تنگ شده بود .. تحت تاثیر قرار گرفتم – خیلی زیاد .. مرسی که اینا رو نوشتید. من یه سری شعر نوشتم سال قبل چاپ شد به اسم لاله می شوم ز تب .. اگر بذارمش در اینترنت می خونید چند تاشو؟
———————————
ممنون که کارهای منو خوندین
استاد عزیز سلام، ممنون از این همه انرژی و امید. متاسفم از اینکه نتوانستم تیرگان شرکت کنم. یعنی داستانم به موقع آماده نشد. با این حال آرزو می کنم از این دست جشنواره های آزاد خارج از مرزها بیشتر شود و تنها در این شرایط است که نویسندگان جوان میتوانند اندازه ای از این محاق نور برهند. برای تمام آن ممنونم.
——————
سلام سحر عزیز
من هم امیدوارم هر امکانی فراهم شد بتوانم در اختیار دوستان نویسنده قرار دهم
به ویژه جوان ها
راستی روزتان پیروز. تمام دهه بیست زندگی من با احساس محجور و نوستالژیک سمفونی مردگان گذشته است و بی شک تاثیری عمیق بر من گذاشته است…
سلام استاد عزیز امشب برنامه پرگار را ازشبکه بی بی سی با حضور شما دیدم بسیار برنامه جالبی بود وفرمایشتان را به جان ودل معتقدم در خصوص جهانی بودن نویسنده یا نویسنده جهانی چرا که درلابلای صفحات سمفونی مردگان می شود انسان جهانی را جستجو کرد با همه دغدغه های جهانی اش و می شود این دغدغه ها را در همه جای جهان یافت ویا در دنیای ماورای پیکر فرهاد نوستالوژی انسان جهان گریز بوف کور را که باز جهانی ست ویا در فریدون سه پسر داشت تمام رنج وآلام انسان امروزی را.پایدارو پیروز باشید.یاحق.
————————
سلام
سلام آقای معروفی
همیشه دوستتون دارم و آرزو میکنم سلامت باشید.چقدر همه چیز در سایت پراز آرامش شما زیباست.خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمتون.اگر خدا بخواد تا چند ماه آینده به آلمان می آم و امیدوارم سعادت دیدار با شما رو پیدا کنم .
با احترام دعوت مینکم به وبلاگ من نیم نگاهی بکنید.
برقرار و پاینده باشید.
„حدیث“
سلام آقای معروفی
فکر می کنم بخش هایی از سایت در دسترس نیست .
سعی کردم ایمیل شما رو پیدا کنم اما نشد. من دانشجو هستم و ساکن کلن هستم. علاقه مند هستم در مورد موضوعی از شما راهنمایی بگیرم. یکی از دوستانم کارگاه های نویسندگی در رادیو زمانه را به من پیشنهاد کرد اما دیگر در دسترس نیستند. بنابراین فکر کردم با شما تماس بگیرم.
اگر آدرس ایمیلتونو به من بدین یا بهم ایمل بزنین خیلی خوشحال می شم
———————
سلام صدف عزیز
به زودی همه ی آنها در سایتی دیگر بازسازی و منتشر خواهد شد
استاد عزیز سلام.
میخواستم بدونم کتابهای جدید نشر گردون کی میاد و خواهشا اطلاعاتی ازشون تو وبلاگتون بذارید ممنون از تمام زحماتتون.
در ضمن داستانی که تو فیس بوکتون بود رو خوندم دوستش دارم. اما نمیتونم دیدگاهی تو فیس بوکتون بذارم.
———————
حامد عزیز
سلام
سایت گردون داره نوسازی میشه
و چشم