خوابگردی

————————-
داشتم به عکس هات نگاه می کردم
از موها به شانه ها

از دستهات تا دستهای من

از خیابانی به کوچه ای

و باران تمام نمی شد

دست هام را در جیبم گذاشتم

برای روز مبادا.

روز مبادایی که می گویند

نزدیک عید است

وقتی که نرگس ها 

بی تاب می شوند

و تمام.

یک گل به موهات بزنی

عید می شود

نارنجی من!

اینقدر خوابم را نبین

اینقدر خوابگردی نکن

بگذار بخوابم

بگذار خیال کنم بیدارم

و در خواب تو

دارم ازت عکس می گیرم.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

Eine Antwort

  1. زنده ام به زنده بودنتان
    .
    آقای عباس معروفی . به ناچار خسته ام از وطنم و وقتی پر از بغضم مینویسم و ارضا میشوم .
    آقا خسته ام از وطنم . داشتم به دنبال نوشته های ایرانیان خارج نشین میگشتم که کوچه به کوچه رسیدم به شما.
    دو پست آخرتان را خواندم و بغض کردم .
    نمیدانم کجایش اذیتم کرد . البته حال میکنم وقتی اذیت میشوم .
    نمیدانم کجایش بود که باعث شد بنویسم .
    به خدا که زنده ام به زنده بودن هم نوعانی چون شما .
    —————-
    ممنونم از شما

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert