حافظه‌

شده روشن قدم برداری
بی سوت زدن
بی واهمه
راه را بشناسی در شبی تاریک؟

می‌خواهم
اندامت را
به حافظه‌ی دستانم بسپارم.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

21 Antworten

  1. سلام عباس اقا ! عرض ارادت .
    راستی کجا اشتباه شد ؟ کجا ما راه را گم کردیم و راهی بیابان و هزار تو و شب اندر شب شدیم ؟
    کی ما را از مزارع نمک عبور داد ؟
    ما که قمرالملوک وزیری و درویش خان و شیدا و ابوالحسن صبا و علینقی وزیری و ایرج و فردین و فروغ فرخزاد و پوران و پروین و عهدیه و فرهاد و داریوش و عارف و ابراهیم گلستان و بهرام صادقی و عباس نعلبندیان و آربی آوانسیان و ..داشتیم . چرا شهیدان و شاهدانی مثل طاهره قره العین و امیرکبیر و گلسرخی و جزنی و چه گوارا و احمدزاده یک دفعه جای خود را به چمران و بهشتی و لاجوردی و نواب صفوی و باهنر و اراذل و اوباش دادند ؟ گناه از که بود ؟ چرا مهرجویی و کیارستمی و افخمی و .. ماندند و تن در دادند و معروفی و فرخزاد و هزاران تن دیگر ، تن در ندادند و به غربت پیوستند ؟
    راستی چرا فقط یک حافظ داریم و هزاران رهی معیری و شهریار و فرخی و انوری و……
    چرا فقط یک نیما و هزاران سایه و کسرایی و کدکنی و میرشکاک ؟
    راستی چرا ؟
    به یادتان و با مهر . سوسن .

  2. سلام.
    خیلی زیبا بود.
    راستی آیا آخرین ایمیل ما به دستتان رسید؟ لطفا بی خبرمان نگذارید.

  3. قشنگ بود.
    به نظر من ٬حس لامسه ٬ حس مهجوری است در ادبیات ما. اینطور نیست استاد؟
    در صورتی که آدم٬ با سر انگشتانش می‌تواند معجزه کند.
    بامهر

  4. چرا این چند خط مرا به گریه انداخت؟
    با تمام وجودم حس کردم. با کمک این موسیقی بی‌نظیرِ وبلاگتان.
    ممنون به خاطر هر دو؛ احساس و آهنگ.

  5. من از سنگی که پای یک کبوتر را به خود بسته است بیزارم
    من اینجا عاشق آواز و پروازم
    من اینجا ….

  6. سلام. نمیدونم از اینهمه احساس چی بگم….
    فقط همیشه باش و همیشه یاری کن . زیباست بی واهمه قدم زدن….
    اما کو . شجاعت….؟؟؟؟؟

  7. آن روزی که چشمانت به من گفت
    لب‌خندت به من خیره شد
    عشق بر من وزیدن گرفت
    آن روزی که دستانت با دستانم هم‌آغوش شد
    کلماتت بر تن من نوازش
    عشق در من آفریده شد

  8. سلام . آقای معروفی من همچنان منتظرم که خبر گفتگوهای شما در رادیو فردا ( کلاس از راه دورتان ) را بشنوم . من چند بار براتون میل فرستادم و آدرس پستی شما را خواستم اما جوابی نرسید . یعنی نه ؟
    سلام
    آدرس پستی من
    Abbas Maroufi
    Kant Str. 76
    ۱۰۶۲۷ – Berlin – Germany
    [email protected]

  9. همه ی شب ها به چشم همه ی ادم های دنیا تاریک نیست..
    بعضی شب ها برای بعضی ادم ها پر از ستاره و شبنم و نورند.
    شب شما هم سرشار است؟
    خوش به حال اون ستاره ها و شبنم ها و نورها که قدم های شما را خیر مقدم می گویند…….

  10. ((قدم)) بر میدارم
    ((روشن))!
    عاشق،
    پر شور
    در رگِ هر ثانیه ام جاری:
    خونِ نشیطِ احساس
    و روحم عجین!
    با یک روح باستانی
    باستانیِ ایرانی

    قدم بر میدارم
    روشن!
    ((سوت)) نمیزنم!
    ولی لبریزم از ((واهمه))!
    برای تو
    و آنانی که به سانِ تو اند
    دلهاشان: مخملِ واژه
    انگشتهاشان: نورِ هدایت

    قدم بر میدارم
    روشن!
    سوت نمیزنم!
    ولی اما…
    لبریزم از واهمه!
    از برای نویسندگان،
    از ((دره))
    و ((اتوبوسِ ارمنستان))!

    استاد!
    اندامِ چشمانم را،
    و روحِ ایرانم را
    میسپارم
    به حافظه ی دستانت
    سرمستشان کن!
    من عاشق نویسندگانم!

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert