در دفاع و اظهار همراهی با اهل قلم و فرهنگ سرزمینمان که روزی نیست که بر آنها بیدادی نرود، صفحهای جداگانه و عمومی در حضور خلوت انس تدارک دیدم با نام جمهوری قلم تا به روی جمهورِ اهلِ قلم باز باشد و نویسندگان و ایرانیانی که دل در گرو آزادی و فرهنگ و اندیشه دارند در این صفحه مشارکت کنند و خلاء سکوتِ قلم و زبان فرهنگیان دیارمان را با نوشتههایشان پر کنند. این وبلاگ عمومی است و با اهدافی که در مطلبِ پیشین آمده است ساخته شده است. نام کاربری و رمزِ عبور آن هر دو کلمهی pen است. کسانی که مطلبی مینگارند، طبعاً باید خود را ملزم به رعایت آدابی بکنند و اگر قرار به هتاکی یا ناسزاگویی باشد، طبعاً مطلبِ نوشته شده پاک خواهد شد. برای ورود به صفحهای که میتوان مطلب ارسال کرد به اینجا بروید: ورودیِ ملکوت. نویسندگان باید تا حدودی با ساختارِ مووبل تایپ آشنا باشد. ترجیحاً بهتر است که اگر مطلبی مینویسید، با نام واقعی باشد و آدرس ایمیل خود را بگذارید. طبعاً در قسمت نظرات نیز میتوان اظهار نظر کرد و به روی همگان باز است. اما اگر نوشتهای در متن میآورید، سعی کنید مطالب را سنجیده و مربوط بنویسید.
اصلاحیه: دوستان میتوانند مطالبشان را به آدرس ایمیل جمهوری قلم ارسال کنند تا در صفحه درج شود.
17 Antworten
آ قای معروفی عزیز سلام، این سال ها خیلی دنبالتان گشتم و نیافتم. اگر مجالی بود و حوصله ای، ای-میلم منتظر ییغامتان است. و ممنون از وبلاگ یر برگ و بارتان. با مهر.
آقای معروفی عزیز سلام، این سال ها خیلی دنبالتان گشتم و نیافتم. اگر مجالی بود و حوصله ای، ای-میلم منتظر ییغامتان است. و ممنون از وبلاگ یر برگ و بارتان. با مهر
… بیداری …
عالی است برقرارباشی.
از اینکه اینجا می توانم دوباره بوی ورق های گردون را که در گوشه خوابگاه ان را آرام آرام ورق می زدم …دوباره حس کنم خیلی خوب است . ممنون .
سلام من دختری ۲۴ ساله هستم و عاشق شما و گردون
وقتی مجله گردون رو بستند و شما تبعید شدید درست یادم هست من عاشق شخصیت آیدین سمفونی مردگانتونم و سال بلوا و پیکر فرهاد
با کتاباتون زندگی کردم و خیلی خوشحالم که پیداتون کردم راستی شما کتابی به نام عطر گل یاس دارین که در ایران منتشر نشده میخواستم بدونم تو ایران از کجا باید پیداش کنم .
ببخشید مزاحمتون شدم
خیلی دوستون دارم
ایما
سلام .آقای معروفی . ارادت من را بپذیر که بعد از مدتی یافته ام تو را و صورت تو را . گردون بود که ما را گرداند هی گرداند هی گرداند .سهمت زیاد است . از خاطر نمیبرم
در من در براگ بودم را نگاه کن.
قربانت محمود.
شما و رو با „سال بلوا“ و „سمفونی مردگان“ میشناسم.کجا هستید شماها؟چرا اینقدر غریبید همه؟ ای کاش سیمایی داشت این خاک فرهنگ که توش صاحبان کلماتی رو میدیدم که لحظاتمون رو به وجد آوردن و میارن. خوشحالم به هرحال و ممنون از خوابگرد.
یه سر به یو آر ال بزن ببین چقدر میخوامت.
یافتن همیشه زیباست!
آقای معروفی عزیز: خوشحالم که مینویسین:) من از حلقه ملکوت وبلاگتون رو پیدا کردم:)
میگم که… پس این پراگ چه جای باحالی شده این روزا. اما راستی چرا همه رفتید پراگ؟ امیدوارم بهر حال همتون شاد باشین و کلی چاق بشین
سلام به آقای معروفی!
خوشحالم که شما را؛ خالق سمفونی مردگان را اینجا یافتم. نویسندهای که سورملینا و آیدین و اورهانش هنوز بعد از سالها هنوز در اسکاندیناوی با من زندگی میکنند. به شما تبریک و خوشامد میگویم و لینکتان را به صفحهام اضافه خواهم کرد. با مهر!
پدرم،به قول آندره مالرو:
عظمت معدودی از انسانها، به عظمت همه ی انسان ها گواهی می دهد.
به پاس همه خوبی هایتان!
پسرتان – پیام
با سلام خدمت استاد ارجمند جناب معروفی عزیز.از این که بار دیگر این امکان را یافته ام که از نوشته های شما استفاده کنم
و لذت ببرم خوشحالم.تدبیر جنابعالی در خصوص وبلاگ جمهوری قلم هم بسیار ستودنی است. امید وارم این وبلاگ محل
تجمع اهل قلم شود وبدین ترتیب „جدی ترین“ وبلاگ فارسی به وجود آید.صاحب این قلم شکسته قلم وزبان بریده ای است که
حتی ازبیان بلایی که ولایت مداران بر سرش آورده اند هراس دارد زیرا آنقدر این مسئله نادر است که سریعا میفهمند افشای
آن کارمن بوده وآن وقت همه میدانند از کجا سر در خواهم آورد.افشای این واقعیت تکان دهنده باشد برای روز موعود.تا
آیندگان بفهمندچه کسانی چه بلاها که بر سرشان نیامد و چه کردند برخی افراد که اگر چه به اسم ادعای بندگی خدا داشتند به
رسم خداگونه رفتار میکردند و خود را در تمام شئون زندگی دیگران صاحب سهم میدیدند وتصمیم می گرفتند.
من در این یادداشت میخواهم در مورد شرکت نکردن در انتخابات بعدی – مجلس هفتم – به عنوان مهمترین و بی خطرترین
کاری که مردم میتوانند انجام دهند چند سطری قلمی کنم.
من ازاین پس به دلایل ذیل در هیچ انتخاباتی به جز رفراندم تغییر نظام شرکت نمیکنم:
شرکت نکردن در انتخابات به معنی نه به کل نظام است.این بار برخلاف دوم خرداد نه تنها نه به حاکمیت بلکه نه مضاعف به
کسانی که به اسم اصلاح طلبی چند سال وقت مردم را به هدر دادند و حقوقی جهت کار نکرده شان – اصلاح نظام – گرفتند و
حداکثر چند سخنرانی – بر فرض خیلی داغ و جنجالی – تحویل مردم دادند.گفتن این نه برای گوینده اش هیچ خطری ندارد .او
نه در خیابان حاضر شده که بگیرند و به ناکجاآباد ببرندش نه اسلحه ای برای ترور در دست گرفته که با او مقابله به مثل کنند.
در واقع عدم شرکت در انتخابات تنها روش باقیمانده برای مبارزه است.منتها هر چه تعداد کسانی که در آن شرکت نمیکنند
بیشتر باشد کارایی این روش بیشتر میشود و سیلی محکم تری بر گوش کسانی میخورد که گوش خود را بر روی شنیدن
مطالبات مردم بسته اند.در حالی که به نظر میرسد مردم پس از تجربه نهم اسفند برای عدم شرکت در انتخابات بعدی متحدتر
میشوند(همانطور که در۱۸ خرداد رای بیشتری به خاتمی دادند تا ۲ خرداد)دعواهای دو جناح نظام بر سر آن بالا گرفته است.
نگارنده معتقد است دلیل اصلی داد و قال مجلس و دولت بیشتر غبار آلود کردن فضا برای پوشاندن ضعف ها و بی لیاقتی های
چند سال اخیرشان است.وگرنه جبهه مشارکت با کدام رو وبا چه پشتوانه ای می خواهد دوباره به مجلس برود؟مگر توانستند
به قول های چهار سال قبل خود عمل کنند که حالا در صدد ارائه وعده های دیگرند؟نه بزرگ نهم اسفند را چه طور میشود
نشنیده گرفت؟مصطفی تاج زاده که به طور نسبی از قابل پذیرش های جناح خود بود در تهران حدود شصت هزار رای بیشتر
نیاورد(به جد معتقدم این رای با کمی پس و پیش رای خاتمی است در همان زمان در تهران)و قربانی خشم مردم نسبت به طیف خود شد دیگران که تکلیف شان روشن است. اصلا فرض میکنیم (فرضی محال!)شورای نگهبان صلاحیت ۲۹۰ نفر
اکبر گنجی یا نوری یا اصلا نوری زاده!را تایید کند وعین ۲۹۰ نفر هم بروند مجلس.تکلیف حکم های حکومتی که اصلا اجازه
طرح برخی لوایح را نمی دهد وشورای نگهبانی که هیچ مصوبه درخوری را تایید نمیکند و مجمع تشخیصی که ماحصل اختلاف این دو را اصلا بررسی نمیکند(به عنوان مثال ماده ۱۳ قانون اقدامات تامینی وتربیتی که چند سال است در مجمع
خاک میخورد و قرار است روزی به آن رسیدگی شود تا ببینند میشود به استناد آن ۱۲۰ نشریه را توقیف کرد یا نه)چه
میشود؟بسیار مایلم اگر کسی از طیف مشارکت یا مجاهدین انقلاب این نوشته را می خواند به این سوال پاسخ دهد که واقعا
می خواهند بروند مجلس چه کار کنند؟ویا چه کار میتوانند بکنند؟اگر عرضه و توان و عزمی برای برگذاری رفراندم وجود
داشت در همین مجلس هم میشد این کار را کرد.بگذریم از این که در انتخابات بعدی اکثریت قاطع صاحب نامان این طیف
رد صلاحیت میشوند (و اتفاقا چه قدر حیف. چون اگر در صحنه باشند و نه مردم -که به صورت عدم حضور در آن ابراز میشود- شامل آنها هم بشود بعدا کسی نخواهد گفت اگر صلاحیت ما تایید میشد تعداد شرکت کنندگان زیاد میشد و…) و اصلا
مجال نمی یابند خود را در معرض آرای مردم قرار دهند.
این از طیف این وری ها!!اما در آن طرف. تعجب من از این رو است که چرا نمیفهمند نیاز به این همه تهدید و استغفار (از
تایید صلاحیت محبوبین دیروز و مغضوبین امروز)و…نیست.آنها یک رای ده تا پانزده درصدی دارند که به اتکای همان
اکثریت مجلس هفتم را فتح میکنند!!دعا میکنم خدا به آنها کمی اعتماد به نفس بدهد تا باور کنند مجلس بعد از آن آنهاست
تا بتوانند شبها یک کم استراحت کنند!!!
جان کلام من این است که نمی توان از مردم توقع داشت به خیابان بریزند وجان شان را به خطر اندازند اما میتوان وباید
تلاش کرد با گفتگو با مردم تعداد بیشتری را به سمت کسانی که با عدم شرکت در انتخابات مشروعیت حاصل از رای خود
را از نظام دریغ میکنند جذب نمود.در این راستا فعالیت جدی هموطنان را از هم اکنون خواستارم.پیروز باشید.
عذر می خوام ببخشید ها خود شیرینی هم نیست اما سمفونی مردگانتون خیلی محشر بود . می دونم ربطی نداشت . من زیاد با سیاست جور نیستم . موفق باشید .