تماشا کن

دلِ کوچولو، عزیزکم!

همراه من بیا

بهانه نگیر

بی تابی نکن دیگر

برات بستنی می‌خرم

دستت را می‌گیرم

تو را می‌برم پارک

کنار آن برکه‌ی قشنگ

به اردک‌های ریز و درشت

و آن قوی سفید سرفراز

نان بده

دورت جمع می‌شوند

تن می‌شورند

سروصدا می‌کنند

قاشق قاشق بستنی…

تماشا کن

نانت که تمام شد

می‌روند

حالا بیا برویم

گریه نکن.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

4 Antworten

  1. استاد معروفی عزیزم
    قبل از هرچیز ممنونم که لذت خوندن مطالبتون رو در این سایت به ما هدیه می دید. باره بهتون گفتم که چقدر دستتون دارم و همیشه براتون دعا می کنم. هفتۀ گذشته این شانس رو داشتم که برنامۀ پرترۀ صدای آمریکا در مورد شما رو دانلود کنم و اعتراف می کنم خیلی کم شما رو می شناختم. بعد این برنامه کمی خوشحال شدم چرا که ظاهراً شما رو راضی دید. کاش توی برنامه های بیشتری شرکت کنید تا من و امثال من بیشتر شما رو بشناسیم. دوستتون دارم دوستتون دارم دوستتون دارم.
    امیر

  2. “ رفتن همیشه خوب است. رفتن هرقدر هم که با مخاطره همزاد باشد بر ماندگی شرف دارد. ماندگیِ ناگزیر از نرفتن یعنی مرگ تدریجی. و هیچ چیزی در زندگی به اندازه‌ی ماندن و از ارزش افتادن تحقیرآمیز نیست.“
    همیشه می‌خوندم اینجا رو و لینک‌هاش رو. فضای امنش رو دوست دارم مثل فیس بوک بی در و پنجره و حریم نیست.
    اینجا کم می‌نویسید. کی می‌خونیدش، کی می‌خونیدم؟

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert