باران

می روی و  گریه می‌آید مرا
لحظه‌ای بنشین که باران بگذرد.


                                 (صائب تبریزی)


 

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

11 Antworten

  1. همیشه این بیت صائب را برای خداحافظی تکرار میکنم
    ساده و تاثیر گذار
    راستی برا تون در مورد کتابم میل زدم اما متاسفانه جواب ندادین

  2. آقای معروفی عزیز
    کتاب فریدون سه پسر داشت را با تمام وجود خواندم. به شما تبریک میگوییم.
    برای خواندن مطلبی در این مورد به وبلاگ من سری بزنید.
    لطفا اگر برایتان مقدور است آدرس و شمار فکسی در آلمان به من بدهید. به آدرس ایمیل من بفرستید .لطفا.
    شما را در آنجا به زودی خواهم دید.

  3. “ من راوی حروفی ساده از معابر بارانم/ از من سوال بی جا چه می کنید؟“
    “ دیگر ندیدمت, نه در باد و نه در فانوس
    دیگر ندیدمت, نه بر پلک پروانه و نه در تخیل شبنم
    دیگر ندیدمت, نه در صبحی از پی شب و
    نه در شبی از غروب همان روز بی رویا
    که فرداش آدینه بود.“

  4. با سلام
    از نوشته هایتان لذت می برم.نکته ای کوچک اینکه بیتی که نوشته اید از صائب نیست و از امیر خسرو دهلوی است.با عرض معذرت.موفق باشید هماره!