امضا


نثر یعنی امضای نویسنده. ذکر مأخذ فقط احترام می‌انگیزد. از امروز نقل هر نوشته‌ی من آزاد است. اگر خواننده نثر مرا نشناسد، لابد جایی از کارم می‌لنگد.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

24 Antworten

  1. سلام آقای معروفی عزیز!
    نمیدانم میان تعجب و خوشحالی کدام را انتخاب کنم! مطلبی که نوشتید دقیقا چیزی بود که این روزها بسیار ذهن مرا به خود مشغول کرده و این نوشته از شما دقیقا آن چیزی بود که می خواستم دیگران بگویند ولی شما پیش دستی کردید. ممنونم!

  2. سلام آقای معروفی!
    مدتهاست که وبلاگ شما را میخوانم…برای من همیشه فرد محترمی بوده اید…ولی حقیقتش دیگر خسته شده ام از بس بدبختیهایم را برایم شمردید!…خسته شدم از بس یاد من انداختید که سرزمین مادریم را به گند کشیده اند و من قدرتی نه برای مقابله و نه برای درست کردنش ندارم!…احساس یک نیمه جان در حال مرگ را دارم…بگذارید تیر خلاص را بزنند آقای معروفی …این خانه از پای بست ویران است و با چوب و تیرک زیر سقف سر پا نمی ایستد!

  3. سلام آقای معروفی عزیز!
    حق با شما است این اندیشه است که مهم است و به نظرم هر نوشته‌ای برای خودش شخصیتی دارد.
    آفرین به اندیشه‌ی پاک‌تان.
    موفق باشید.

  4. اوه آقای معروفی نه . راستش حالا دیگر با شما موافق نیستم . من یک عباس معروفی فوق العاده را گم کرده ام. این نثر سرکش پرنفرت به سطح پرداخته هیچ نزدیکی با نثر آن معروفی که من می شناختم ندارد . شما عوض شده اید آقای معروفی. شاید هم عوضتان کرده اند. هیچ بعید نیست نشناسمتان . کسی شما را نفرین کرده است . طلسم شده اید ! کاش جادوگر کمی مهربانتر بود و حداقل از سر شما یکی دست بر می داشت . کاش …

  5. سلام!
    یکی دو سؤال: اول این که تکلیف توارد ادبی و ذهنی چه می‌شود؟ دوم این که تکلیف مصادره و ادعای مالکیت دزد پررو چه می‌شود؟ به نظرم تعبیر «نثر یعنی امضای نویسنده» بیش از این که واقع‌گرایانه باشد، آرمان‌گرایانه است و اتوپیایی.

  6. سلام…تا به امروز اسم شما را فقط شنیده بودم و هیچ یک از مطالبتان را مطالعه نکرده بودم!ولی الان که مشغول نوشتن این مطلب هستم بیشتر از نصف آرشیوتان را مطالعه کرده ام و لذت بردم…به قول مولانا:حیف و صد حیف که ما دیر خبر دار شدیم!من هم با سخن اخیر شما موافقم و از مروجین فرهنگ copy left به جای copy right بوده ام!خوشحالم که مرد بزرگی مثل شما نیز به این جنبش زیر زمینی پیوسته!

  7. دلمشغولیها
    حالا دیگر سالها است که اثری از معروفی نخوانده ام, تنها سمفونی مردگان بود که بارها خواندم و خواندنش را به دیگران توصیه کردم.
    نمیدانم این صیغه خلق شاهکار سر و کله اش از کجا پیدا شد, ایا فکر میکنید این کار شما است که تولیدات ذهنی تان را شاهکار بخوانید یا آنکسی که می خواندش؟ راستش را بخواهید, شاهد این خودشیفتگی بودن ملال آور است.
    دولت آبادی ها در گذشته شما را همان گونه می دیدند که می نمودید. اطمینان دارم که آنان پاسخی به خامی نخواهند داد.
    با احترام
    نادر
    آقای نادر
    نمی‌دانم این واژه را از کجا پیدا کردید؟ نویسنده‌ای که اثر خودش را شاهکار بداند، ابلهی بیش نیست. این را من ۱۵ سال پیش گفتم. هرچند در مورد سمفونی مردگان تحسین زیاد شنیده‌ام، ولی پارسال باز هم تأکید کردم که هنوز شاهکارم را ننوشته‌ام. هر وقت شنیدید که من بگویم این اثرم شاهکار است، بدانید که خودکشی کرده‌ام.
    با اینحال همه‌ی توش و توانم را به کار می‌بندم تا بالاخره یک شاهکار عاشقانه برای مردم ایران بنویسم. این را قول می‌دهم.
    در ضمن شما می‌خواهید همان اهانت‌های پانزده سال پیش را حالا از طرف خودتان به من تکرار کنید؟ بفرمایید. گرچه نام‌ و نه نشانی‌‌ صحیح نداده‌اید، بفرمایید: اینجا داروخانه است، چکار دارید که نفت داریم یا نداریم؛ فحش‌تان را بدهید و بروید.
    با احترام/ عباس معروفی

  8. سلام عباس تو هیچ جات نمی لنگه عباس موضع اخیرت در قبال انتخابات چیزی بود که من ازت انتظار داشتم تو مثل نوشتهات کنه درد و می بینی می بینی و پر صلابت می نویسی کوبنده فریاد می زنی و همیشه عباس شاد باشی .

  9. سر ساقی سلامت عباس جان
    نثرت همیشه امضاست،مهم نیست کجا باشد،اما کمی تند نرفته ای برای آزاد کردن همه از دست رنج ات،آن هم در این آشفته بازار؟

  10. سلام. استاد عزیز. با اجازه شما این مطلب را در بلاگم گذاشتم. آیا اجازه می دهید ادرس سایت شما را در وبلاگم اضافه کنم؟
    وجیهه‌ی گرامی من،
    هیچ چیز دل‌انگیزتر از این نیست که وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوی فکر کنی به یک دوست تازه سلام می‌کنی با لبخند. این هم ویژه‌ی ما شرقی‌هاست.
    با احترام/ عباس معروفی

  11. استادی خوب می شناسمت .اگر خواستی نشانی میدهم !
    به وبلاگ من سر بزن و ببین پاسخ ابراز نظرم را اهل اندیشه چگونه داده اند .
    این ها می خواهند فردای ایران را بسازند .متشکرم

  12. استادی خوب می شناسمت .اگر خواستی نشانی میدهم !
    به وبلاگ من سر بزن و ببین پاسخ ابراز نظرم را اهل اندیشه چگونه داده اند .
    این ها می خواهند فردای ایران را بسازند .متشکرم
    http://amir25al.blogfa.com/

  13. عباس جان!
    لطفاً، به خاطر همان «سی اصل حقوق بشر»، این «امضا»ی خودت را پای درد دل نوشی هم بگذار.
    زنده باشی،
    قبله‌ی عالم ولیعهد ندیده‌ی منتظر!

  14. وقتی سمفونی مردگانت را می خواندم اصلا احساس نمی کردم که با یک امضای تازه رو در رو بوده ام . اما اینک با همین مختصر نوشته ات مرا به وجد آوردی و بی محابا به ذهنم خطور کرد نکند پس از سال ها دوری از وطن عباس معروفی هم صاحب امضا شده باشد . امیدوارم که این فقط یک وهم شیرین نباشد . نمی دانم باید به من وقت بدهی تا بیشتر درباره ات بخوانم . به ویژه آنچه در غربت نوشته ای . مطمئن باش حالا تو را خیلی جدی می گیرم . و اصلا تعارف نمی کنم که تعارف قرن هاست که دمار از روزگارمان در آورده است . به امید دیدار . شاید یکی از همین روزها و شاید ….

  15. آقای معروفی شما با پاسپورت به آلمان تشریف بردید و یا قاچاقی وارد خاک آلمان گشتید،اگر تعریف کنید خوشحال خواهم شد.
    ببخشید!
    شما اصلاً کی هستید؟
    به شما چه مربوط؟
    مگر از یاران سعید امامی هستید جناب ایکس؟
    من با لوفت هانزا همراه با سفیر آلمان پا روی فرش قرمز گذاشتم.
    منظور؟
    عباس معروفی

  16. بی نظیر مثل همیشه روح نثر تو چیزی فراتر از اسم توست نثر تو به اسمت اعتبار بخشیده

  17. آقای معروفی عزیزم در سرزمینی که کپی رایت رعایت نمی شود و منفعت طلبانی در لباس ناشر و … لاشخور وار بر فرهنگ و هنر آن سایه انداخته اند، چنین اقدامی نخست شما را متضرر می کند و بعد مخاطبان و خواننندگان شما را؛ کمی بیشتر فکر کنید. مقالۀ یادمان نرود شما را هم خواندم و دربست با آن موافقم / موفق باشید / بدرود…

  18. راستی اگر کمی دلتان گرفته و مثل من حسابی از این اوضاع آشفته و مزخرف فعلی خسته و نا امید شده اید سری به وبلاگ گروهی شعر چکش بزنید!

  19. سلام
    ۱. زیبایی و شیوایی نثرتان ستودنیست، فقط کاش کمتر در هنگام عصبانیت بنویسید گر چه شاید نشود که داخل ماجرا بود و از بیرون نظر داد!
    ۲. در مورد مطلب «نثر یعنی امضای نویسنده»؛ منظورتان از «ذکر مأخذ فقط احترام می‌انگیزد.» حتما احترام نویسنده اصلی مطلب بوده است!
    ولی وای بحال وقتی‌که ذکر نام نویسنده «احترام خواننده» را برانگیزاند که آنگاه وای‌بحال چنان نویسنده‌ای! (البته من با این نظرتان کاملا موافقم.)
    ۳. و اما یک سوال: نشر ققنوس تا بحال «دریاروندگان جزیره آبی‌تر، سال بلوا، سمفونی مردگان و آونگ خاطره‌ها» را منتشر کرده و «فریدون …» را در اینترنت منتشر کرده‌اند (کرده‌اید)، آیا دیگر نوشته‌هایتان «نام تمام مردگان یحیاست، تماماً مخصوص و … » برای ساکنان خانه‌پدری قابل دسترسی است!
    با درود

  20. استاد………..
    قبول دارید وقتیکه“شب“ است اما „به امید دریچه ای دل بسته „ایم شب باید خودش رو بارز تر از دریچه در اثر هنری نشون بده؟؟

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert