آزادی

——

آزادی را

با کاغذ و قلم گُل می‌کنم

می‌گذارم لای موهات

که مثل آب بخندی.

آزادی را

در راهی بلند ترانه می‌ریسم

غزل می‌بافم

قصیده می‌تنم

زیر پای تو می‌افکنم

تا بر آن برقصی.

آزادی را

داستان می‌سرایم

رمان می‌نوازم

آواز می‌نویسم

تا برای دخترت بخوانی.

آزادی را

با آبی آسمان می‌آمیزم

بر دیوار شهر می‌آویزم

توی دست‌های تو می‌ریزم

برگی از درخت

رنگی از نارنج

تاشی از آفتاب

تا از دخمه‌ها نترسی.

آزادی را

غنچه می‌کنم

عاشقانه می‌گذارم روی لب‌هات

تا زیباتر شوی.

عزیزکم!

آزادی را

تو تعریف کن

تا من از آن عمارت بسازم

عمارتی باشکوه

باشکوه و بلندبالا.

Facebook
Twitter
LinkedIn
Telegram
WhatsApp

Eine Antwort

  1. تو سکوت لا به لای حرفهای منی
    از حرف هایم آنچه نمی گویم
    تویی…
    ( هرچه می کنم
    چهار خط برای تو بنویسم
    می بینم واژه ها خاک بر سر شده اند…)

Schreibe einen Kommentar

Deine E-Mail-Adresse wird nicht veröffentlicht. Erforderliche Felder sind mit * markiert